غیر از سیاست عالم سیاست دیگری بر حج حاکم است که به امامت تعبیر می شود

ارتباط حج و سیاست به آثار سیاسی و اجتماعی، اجتماع عظیم مسلمانان در مکه محدود نمی شود. غیر از این سیاستی که در عالم حاکم است سیاست دیگری هم هست که آن را باید با لفظ “امامت” تعبیر کرد.

خبرگزاری شبستان: آیین حج ابراهیمی بی شک عظیم ترین میعادگاهی است که وحدت عینی مسلمانان را به رخ جهانیان می کشد و نشان می دهد که اسلام از چنان شکوه و ابهتی برخوردار است که تنها در یک شهر و حول یه خانه میلیون ها نفر را می تواند به دنبال خود بکشاند.
“و اذبتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما”

اجتماع مردم کشورهای اسلامی به موقع حج آثار سیاسی دارد. خدای تعالی می فرماید: “جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس...” یعنی خداوند کعبه را که بیت الحرام است قیام و قوام دین و دنیای مردمان قرار داده است. شاید اکنون مانند سابق، حج مایه رونق تجارت و معاملات در میان مسلمانان نباشد و حتی از آنجا که قدری روح جهانگردی جدید بر حج هم اثر گذاشته است، سوداگران جهانی از گرد آمدن مسلمانان در گرد کعبه سود ببرند. اما اگر به این معنی توجه شود که مسلمانان از وضع یکدیگر با خبر شوند و مظلومیت خویش را در مقابل کفر و ظلم و نفاق مستولی شده برمسلمانان باز شناسند و برحق مسلم خود اصرار ورزند؛ می توان گفت که راهیان طریق کعبه، حج کرده اند و سفرشان صرف سیاحت و تماشا نبوده است.
این که گاهی از اوقات می شنویم که می گویند: “نباید وقت خوش حاجیان را با کارهای سیاسی مشوش کرد و عبادت آنها را با سیاست مخلوط کرد”، خود یک فریب و وسوسه سیاسی است و غرض این است که به سیاست “تسلیم در برابر قدرتمندان” خللی وارد نیاید. البته هر کس به حج می رود باید مناسک را چنانچه در شرع مقرر شده است با حضور قلب به جا آورد و تا آنجا که ممکن است حجی نزدیک به حج خلیل الله بگزارد، حجی که در آن و با آن ابراهیم خلیل به مقام امامت رسید و به خطاب “این جاعلک للناس اماما” مخاطب شد.

 

حج، صرف این اعمال و مناسک نیست
اما حج، صرف این اعمال و مناسک نیست. درست است که حج بی احرام و بی طواف نمی شود و رمی جمرات و قربانی و وقوف در عرفات و منا و... هم شرط است، اما اگر این مناسک به قصد قربت نباشد و با آن تقرب به رب کعبه پیدا نشود، حج حقیقی انجام نشده است. به هر حال نمی توان به بهانه ادای مراسم و مناسک عبادی حج، خبر درد و مظلومیت مسلمانان را نشنید و از ستمی که هر روزه برآنان و بر مستضعفان عالم می رود غافل بود. مناسکی که در ما غفلت و بی خبری ایجاد کند مناسک حج نیست، زیرا حج، “بیداری” است و چگونه می توان به خانه ای که قیام و قوام دنیا و دین مردمان است رو کرد و از دنیا و دین غفلت کرد.


ظاهر حج با ظاهر سیاست و سیاست ظاهری مشابهت دارد
حج ظاهری دارد که با ظاهر سیاست و سیاست ظاهری مشابهت دارد و اگر بخواهند به نام دین داری و مقدس مآبی حج را امری صرفا عبادی بخوانند و این امر عبادی را ظاهربینانه به برخی تشریفات دینی تقلیل دهند. خود بازیچه یک سیاست شده اند. در حج، سیاست مقصد نیست اما فرع بر حج و نتیجه آن است و هر کس با این نتیجه مخالف باشد و مخالفت کند حج را در نیافته است وای بسا که در خدمت سیاست ضد حج و ضد اسلام درآمده باشد.
در حج اگر در مورد نهضت و انقلاب عظیم اسلامی سکوت شود معلوم نیست که در باب چه چیزی باید سخن گفته شود. اگر مسلمانان از حقیقت انقلاب های اسلامی آگاه نشوند و آمادگی پیدا نکنند که طاغوت ها را رمی و نفی کنند یا لااقل خبر مجاهدت ها و شهادت ها و دردها و شادی ها و دردمندی های مردم انقلابی مسلمان را به کشورهای خود نبرند پس چه خبری با خود ببرند؟

 

بعد سیاسی حج تنها به اجتماع عظیم مسلمانان در مکه محدود نمی شود
اما ارتباط حج و سیاست به آثار سیاسی و اجتماعی، اجتماع عظیم مسلمانان در مکه محدود نمی شود. غیر از این سیاستی که در عالم حاکم است سیاست دیگری هم هست که آن را باید با لفظ “امامت” تعبیر کرد و امامت با اتمام حج و تحقق حقیقت آن حاصل می شود، چنانکه ابراهیم (ع) پس از آزمایش بزرگ به این مقام رسید. اما حج چیست و چگونه متحقق می شود؟ حقیقت حج غیر از ظاهر آن نیست و ظاهر، عنوان باطن است. مع ذلک وقتی به ظاهر نظر می کنیم، حج در فقه فصلی است که با سیاست و حکومت ارتباطی ندارد و این که آثار سیاسی و اجتماعی بر آن مترتب می شود یا باید بشود، امر دیگری است. حج با سیاست در جای دیگر و از طریق دیگر ارتباط دارد و البته این ارتباط پیدا نیست و اکنون حج به صورتی درآمده است که شاید این رشته ارتباط عمومی گسسته باشد. گمان نمی رود که اگر حاجیان ممالک اسلامی حقیقتا حج گزارده بودند می توانستند هر حکومتی را درکشور خود تحمل کنند. در حج معین نمی شود که کدام سیاست درست است و کدام درست نیست، اما اگر کسی از آزمایش بندگی حق روسفید بیرون آمد، حکومت هایی را که آشکارا بندگی طاغوت می کنند، تحمل نمی کند.

 

حج یک سفر و تماشا و گردش نیست
حج روی کردن به کعبه است، حج جواب خطاب و دعوت است. هر کس که گوشش بشنود و استطاعت مالی و توانایی بدنی داشته باشد به بیت الله الحرام رو می کند تا در آن جا لبیک گوید. حج یک سفر و تماشا و گردش نیست. از مقدماتی که در شرع برای حج از رد حقوق و مظالم و کفارات و توبه ازمعاصی ذکر شده است معلوم می شود که حج سفر به حجاز و بازگشت از آنجا برای از سرگرفتن زندگی نیست. به هر حال کعبه، کعبه ظاهری است و خانه های دیگری هم هست، چنانکه صورت ملکوتی آن را “بیت معمور” خوانند و فرشتگان آنجا را طواف می کنند و بالاتر از آن عرش است تا برسیم به خانه حقیقی اصلی هر کس از آدمیان که به دل به کعبه رفته و بیت معمور و بالاتر را طواف کرده باشد، این کعبه ظاهر او را طواف می کند. پیداست که این توفیق و سعادت نصیب همه کس نمی شود ولی اگر حتی یک نفر در میان این جمع باشد که به دل مسافر بیت الله باشد برکت حج او به همه و حتی شاید به مردگان هم می رسد.کسی که قصد حج کرده است باید در میقات لباس عادی از تن درآورد. تا رسیدن به میقات هر چه بود، مقدمات بود، این جا زمان و تاریخ دیگری گشوده می شود، رسم وقانون هم رسم و قانون دیگر است، بی باکانی هم که نمی دانند به کجا می روند لباس احرام می پوشند و به ظاهر قوانین احرام احترام می گذارند، هر چند که فقط ظاهرشان، ظاهر محرم باشد و به درون، راهی به حرم نداشته باشد.

 

شیطان در روز عرفه از همیشه خشمناک تر، حقیرتر و رانده تر می شود
در حدیث است که شیطان در هیچ روزی خوارتر و رانده تر و حقیرتر و خشمناک تر از روز عرفه نیست.
با آنچه بیان شد آیا حج صرف یک سلسله اعمال غیرعادی و غیرقابل فهم با ادراک و فهم معمولی است؟ همین اندازه معلوم است که این مناسک با قطع تعلقات عادی مناسبت دارد ولی این قطع تعلقات به معنی رهبانیت نیست. زیرا در اسلام رهبانیت نیست و چون جهت اعراض از رهبانیت را از رسول اکرم (ص) پرسیدند فرمود: “ما را حج فرمودند بدل از آن”.

 

حج و جهاد دو صورت عبودیت و سیر به سوی خدا و تقرب و تسلیم به اوست
با عنایت به مطالب مذکور، ارتباط حج و سیاست را با توجه به سه نکته می توان بیان کرد:
یکی اینکه در اسلام رهبانیت نیست و به جای آن حج و جهاد را قرار داده اند. در این مورد باید بدانیم که چه مناسبتی میان حج و جهاد و رهبانیت است؟ آیا مقصود این است که به جای رهبانیت، ضد آن را قرار داده اند؟ البته جهاد و حج هر دو ضد رهبانیت هستند و علی القاعده وجه مشترکی هم با آن دارند. در حج و جهاد برخلاف رهبانیت، اعراض از دنیا نیست اما تسلیم به حق و ایثار و ذکر و فکر و عبودیت هست. در سفر حج و جهاد کسی به قصد ماجراجویی از خانه خارج نمی شود، بلکه سفر او به قصد قربت است. اگر رهبان به عالم و آدم کاری ندارد، با حج و جهاد، انسان تزکیه و تربیت می شود و مستعد برپا داشتن قانون حق و عدل می گردد. در رهبانیت شخص از عالم می برد و به اطراف خود نمی پردازد ولی در حج و جهاد کلیت و تمامیت شرک و کفر و سلطنت طاغوت مورد تعرض قرار می گیرد و عجب آنکه بهانه جویان، این معنی را دلیل بر خشونت اسلام دانسته اند. حج و جهاد دو صورت عبودیت و سیر به سوی خدا و تقرب و تسلیم به اوست.

 

این قربانی هرچند جهاد اکبر است اما...
دوم امر تسلیم ابراهیم (ع) در مقابل فرمان حق تعالی و اجرای فرمان ذبح فرزند است که خداوند قربانی بزرگ و عزیز را به او بازگرداند. ابراهیم این امانت الهی را که حاصل عمرش محسوب می شد به صاحب امانت تسلیم کرد تا از این پس “ذبیح الله” باشد و به این صفت او را به پدر و مادرش بخشیدند. به عبارت دیگر تعلق اسماعیل (ع) به ابراهیم (ع) و تعلق ابراهیم (ع) و هاجر (س) به فرزند تغییر کرده بود. این قربانی بر خلاف آن چه پنداشته اند و گاهی می پندارند کشتن نفس اماره نیست، هر چند که حج نوعی جهاد اکبر است و در آن با نفس اماره باید درآویخت. اما به حکم قرآن این قربانی در ظاهر با تامین امر معیشت و معاش مردمان مناسبت دارد و برای اطعام فقیر و محتاج است، اما در حقیقت قربانی حاجیان یادآوردنده ذبح گوسفندی است که خداوند آن را قربانی اسماعیل قرار داد.

  

ابراهیم بعد از آزمایش امام شده و مردمان را اصلاح می کند
ظاهرا این معانی با سیاست مناسبت ندارد، اما در حقیقت چنین نیست، ابراهیم (ع) پس از آزمایش، امام می شود و به “صلاح و فساد امور” وقوف می یابد، مناسک و آداب هم با یاد خدا انجام می شود و عین تذکر است و این تذکر، مردمان را به صلاح می آورد و خانه خرد ایشان را عمارت می کند و روابط و مناسبات و معاملات آنها را نظم و سامان می بخشد در زمانه ای که سیاست کفر و ظلم با عناوین فریبنده تبلیغاتی حاکم است انشاءالله در حج با لبیکی که از ته دل و از عمق جان می گویند بنای کفر و ستم غالب را به تزلزل می اندازند. ایشان در عین حال که با قرب به حق برای زندگی در مدینه اسلامی آماده تر می شوند، اساس این مدینه را در عالم کفر و شرک و نفاق می گذارند، خداوند همه ما را توفیق دهد که به این امر عظیم رو کنیم چرا که “لایزال الدین قائما ما قامت الکعبه” تا کعبه برپاست، دین برپاست.
روزنامه رسالت، 20 آذرماه 1385
پایان پیام/

 

کد خبر 76561

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha