خبرگزاری شبستان، گروه فرهنگ و ادب: هالیوود همیشه چیزی در چنته برای زنده نگه داشتن سینما و اقبال مردم به هنر هفتم دارد و این موضوع برای همه ژانرهای سینمایی صدق می کند. برای نمونه، زمانی فرانسیس فورد کاپولا با ساختن پدرخوانده، رنگ و بوی تازه ای به ژانرهای نوآر و گانگستری داد، زیرا علاقه ویژه ویتو کورلئونه، سرکرده یک گروه ترسناک و جنایت پیشه گانگستری به خانواده اش به ویژه بانوان، تا آن زمان در سینما تازگی داشت.
این رویکرد فورد کاپولا صفحه تازه ای از فیلم های گانگستری و جنایی در کتاب قطور هالیوود باز کرد و هر چند سال یک بار شاهد ساخت آثاری شبیه به موضوع فیلم پدرخوانده هستیم.
جاده ای رو به تباهی (Road to Perdition) شاید آخرین مورد از این نوع فیلم ها باشد که در آن یک تبهکار، نه تنها برای نجات خانواده اش از جان مایه می گذارد بلکه هیچ گاه دوست ندارد، فرزندانش راه او را ادامه دهند. سام مندس در این اثر، گامی جلوتر از کاپولا در احترام تبهکاران به خانواده شان، برداشته است.
نمونه دیگر از نوآوری در فیلم های گانگستری و وسترن را می توان در فیلم جین دست به اسلحه (Jane Got a Gun) می برد، مشاهده کرد. گاوین اوکانر، کارگردان این فیلم با هوشمندی تمام، یک زن را قهرمان داستان خود قرار داده است.
جوئل (Joel) و اتان کوئن (Ethan Coen) در ادامه این مسیر با ساخت فیلم تصنیف باستر اسکراگز (The Ballad of Buster Scruggs) نگاه تازه ای به این ژانرها انداختند؛ آنها در آخرین اثر خود ترکیبی از گونه موزیکال و حقه های پیش بینی ناپذیری و تعلیق را به کار برده اند.
وقتی سخن از فیلم های موزیکال به میان می آید، بی گمان یاد آثاری چون مری پاپینز، جادوگر شهر اوز، اشک ها و لبخندها و لالالند می افتیم که رگه هایی از این نوع فیلم ها را در تصنیف باستر اسکروگز مشاهده می کنیم.
شوخی با دستگاه قضایی آمریکا یکی دیگر از نقاط قوت فیلم برادران کوئن است به ویژه آن سکانس را به یاد آورید که یکی از شخصیت های داستان در دادگاهی با حضور صرفا یک قاضی حضور می یابد و در کمتر از یک دقیقه به اعدام محکوم می شود. کارگردان بدون هیچ قضاوت شخصی، دستگاه عدالت ینگه دنیا را به چایش می طلبد.
از همه اینها که بگذریم شاید مهمترین نقطه قوت این فیلم، پیش بینی ناپذیری و استفاده هنرمندانه از تعلیق است به طوری که تقریبا در هر یک از اپیزودها (داستان ها) تماشاگر دقیقا نمی داند قرار است چه اتفاقی بیفتد و کمتر می تواند سرانجام شخصیت ها را به درستی پیش بینی کند.
این موضوع را در سرانجام اولین شخصیت این فیلم یعنی «باستر اسکراگز» مشاهده می کنیم در حالی که همه او را تیراندازی چیره دست می دانند در یک دوئل کشته می شود. خود او نیز پس از اصابت گلوله وسط پیشانی اش، آینه را به دست می گیرد تا از مرگش اطمینان یابد.
نمونه دیگری از این پیش بینی ناپذیری را می توان در اپیزود پیرمردی که مدام زمین را حفر می کرد تا به پول برسد، مشاهده می کنیم؛ وقتی او به پول می رسد و می گوید سلام پول، سلام پول، جوانی از پشت سر به او شلیک می کند و در حالی که شاید بیشتر تماشاگران فکرش را نمی کردند و درست زمانی که جوان، خود را پیروز این نبرد احساس می کند، پیرمرد جستی می زند و پس از یک درگیری کوتاه، او را می کشد تا به همه نشان دهد دود از کنده برمی خیزد.
برادران کوئن در آخرین ساخته شان دوباره توجه ویژه ای به نمادها داشته اند، از وجود جغد در سکانس پیرمرد جوینده پول تا توجه ویژه به درختان، آب و طبیعت. موضوعی که پیش از این در برخی دیگر از آثار این دو کارگردان از جمله «ای برادر کجایی» (O Brother, Where Art Thou?) مشاهده کردیم.
تصنیف باستر اسکراگز در کنار تمام نقاط قوتی که دارد از یک موضوع به سختی رنج می برد و آن هم، سردرگمی بینندگان در پیدا کردن ارتباط میان اپیزودها (داستان های) مختلف این فیلم و سرانجام داستان است؛ هرچند سکانس پایانی فیلم که شامل دیالوگ های پیاپی بازیگران پیرامون شخصیت انسان هاست و کاراکترها ظاهرا سوار بر عرابه مرگ هستند، می کوشد به این پرسش پاسخ دهد. البته کوئن ها در همان ابتدای فیلم و اینکه فیلم نامه شان برداشتی از داستان است، پاسخی درست به این دغدغه ذهنی برخی از تماشاگران می دهد.
جدیدترین ساخته ی کوئن ها که در ابتدا شایعه شده بود قرار است یک مینی سریال شش قسمتی برای نتفلیکس باشد، در واقع یک فیلم آنتولوژی با شش داستان کوتاه است که اپیزودهایش در طول ۲۵ سال نوشته و طوری برنامه ریزی شده اند که هر شش قسمت باید بدون وقفه و پشت سر هم برای رسیدن به تجربهای که سازندگان قصد ارائهشان را دارند دیده شوند.
موضوع جالب توجه دیگر درباره این فیلم، آشکار بودن رد پای آثار اخیر کوئینتین تارانتینو (Quentin Tarantino) به ویژه فیلم های جانگوی رها شده و هشت نفرت انگیز است، شوخی ای که تارانتینو در این فیلم ها با ژانر وسترن می کند با لطافت و نوآوری خاصی در تصنیف باستر اسکراگز مشاهده می شود.
سخن آخر اینکه، جوئل و اتان کوئن نمره قابل قبولی در شوخی کردن با یکی از ژانرهای قدیمی سینما به دست آورده اند که آزاد بودن آنها در نمایش باورهای ذهنی شان یکی از مهمترین دلایل موفقیت این دو است.
گزارش از مرتضی خواجوند سریوی
نظر شما