همان تختی همیشگی

«تختی» فیلم خوش ساختی است. نفس‌تان را بند نمی‌آورد تا به فرجامش بیاندیشید. پلان‌های جذاب و از کار درآمده‌ای دارد. شجاعانه با مرگ تختی مواجه شده و زندگی او را مسئله می‌داند و نه مرگش. ضعف فیلم اما شخصیت‌پردازی تختی است که درحد شنیده‌هاست، نه بیشتر.

خبرگزاری شبستان- سرویس فرهنگی- علی یزدان دوست: مرگِ تختی همیشه مسئله بوده. این‌که خودکشی کرده یا قربانیِ عواملِ رژیمِ سابق شده. کسانی‌هم هستند که به فرجام خودخواسته‌ی جهان پهلوان باور دارند اما این انتخاب را براثر فشارهای حکومت پهلوی در نتیجه‌ی عدم همراهی او با شاه می‌دانند. توکلی اما در فیلم تازه‌اش خیلی زود تکلیف را مشخص می‌کند و بر فرض اینکه آقاتختی به زندگی خود پایان بخشیده، به روایت زندگی او می‌پردازد.

 

تختیِ بهرام توکلی، خوش ریتم و خوش ساخت است. از همان پلانِ نخست روایت داستان که از کودکی تختی آغاز می‌شود، جذاب و چشمگیر درآمده. صحنه‌های حلبی‌آباد، [گذشته از این‌که در سیاهیِ تهرانِ آن روزگار بزرگ‌نمایی شده یا نه] شروع چشم‌نوازی برای فیلم از نظر کارگردانی‌ست. پلان‌هایی که به استقبال مردم از تختی پس از بازیهای المپیک ملبورن می‌پردازد؛ جذاب، تماشایی و باورپذیرند. آن‌چنان‌که سکانس مسابقه‌ی تختی در فینال المپیک، خوب و دیدنی‌ست. فیلم سیاه و سفید است و این انتخاب، کمکِ شایانی به فضاسازی و باورپذیری می‌کند تا تختیِ توکلی در ساخت و کارگردانی اثری قابل اعتنا باشد.

 

مسئله‌ی مهم درباره‌ی فیلم اما پرداخت به زندگی تختی و شخصیت پردازی اوست. اگرچه فیلم به بخش اعظم زندگیِ تختی می‌پردازد و سالخوردگی تا مرگ او را به تصویر می‌کشد؛ در انتخابِ لحظه‌ها و پرداخت رویدادها، آن‌چنان که باید در معرفی تختی نام‌آشنا کامیاب نمی‌شود. تختی در فیلم توکلی، چیزی از تختی که می‌شناسیم بیشتر ندارد. اگرچه بخش‌هایی از زندگی تختی نمایش داده ‌می‌شود که کمتر شنیده یا گفته شده؛ در پرداخت به شخصیت تختی، آن‌جور که فیلم و نه دانسته‌های ما باید دلیلِ مسائلی چون جوانمردی و بخششِ تختی و البته انتخاب او برای پایان بخشیدن به زندگی‌اش را روشن کند، توفیقی ندارد.

 

تختی انسان بزرگ، شایسته و وارسته‌ای بوده به گواهِ همه‌ی شنیده‌های‌مان. چه ماجرای زیر نگرفتن از پای آسیب‌خورده‌ی حریف روس یا هورا کشیدن برای او در سالن کشتی و بی‌اعتنایی مردم به حضورِ برادر شاه، افسانه باشد یا واقعیت. انسانی‌که در برابر آن‌چه به آن باور ندارد، سرخم نمی‌کند و بهای این ایستادگی در برابر خودکامه‌گی را همواره پرداخت می‌کند. در زندگی شخصی خود دچار مشکلاتی‌ست و همواره رنجی از رنج های مردم را بر دوش خود کشیده.

 

بی تردید، توکلی‌ این‌ها را دانسته و می‌خواهد نمایشی شایسته از این‌ ویژگی‌ها در فیلمش داشته باشد. فیلم در نمایشِ این ویژگی‌ها خسیس نبوده و چند صحنه را به آن اختصاص داده اما پرداخت شخصیت و لحظه‌ها، آن‌گونه نیست که چیزی از تختی و چرایی و چگونگی تختی بودن را به ما نشان دهد. تختیِ توکلی، نمایشی از آن‌هایی‌ست که‌ شنیده بودیم و آن‌ها که نشنیده بودیم اما این تکه‌ها را در صفحه‌ی پازل کنار هم که می‌نشانیم، به کشف تصویری تازه از جهان پهلوان نمی‌انجامد.

 

مسئله‌ی دیگر پرداخت به آدم‌های زندگی تختی‌ست که در حد غر زدن باقی می‌مانند و نقش و تکلیف‌شان در قصه مشخص نیست. آن‌جور که کارگردان قصد القای آن دارد که جامعه در مرگ تختی بی‌تقصیر نیست اما چنان مسائل دیگر در فیلم و نه فقط در چند دیالوگ، نشانه‌ای از این خواست وجود ندارد. چنان‌که ما در گفت وگوها می‌شنویم که تختی مناصب حکومتی را نمی پذیرد، زمین و سکه و جوایزش را برای مردم و به مردم می‌بخشد، به تبلیغ کالایی تن نمی‌دهد اما چرایی این انتخاب‌ها در شخصیت‌پردازی، در ذهن فیلمنامه‌نویس و فیلم‌ساز باقی می‌ماند.

کد خبر 762291

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha