حیف و تمام شده

فیلم تازه‌ی پوراحمد، متاسفانه به تماشا نمی‌ارزد. داستان کم‌مایه‌ای دارد و در کشاندن و درگیر کردن تماشاگر با شخصیت‌ها و روایت فیلم ناکام است. شروعی کم‌جان دارد و سرانجامی ضعیف. یک ادامه‌ی دنباله‌دار از سقوط کارگردانی که دوستش داشتیم.

خبرگزاری شبستانسرویس فرهنگیعلی یزدان دوست: کیومرث پوراحمد را با «اتوبوس شب» به یاد می‌آوریم و شاید «خواهران غریب». «شب یلدا» راهم خیلی‌ها دوست داشتند و «قصه‌های مجید» نوستالژی شیرین کودکی دهه شصتی‌ها، مدیونِ رنجی است که پوراحمد کشیده. کارگردانی گرامی و قابل احترامی‌که البته وظیفه ندارد به خاطرات ما پایبند باشد و به قیمت نگهداشت خاطرات خوش مخاطبان فیلم‌های گذشته، فیلم تازه‌ای نسازد. آن‌چه در این میان می‌ماند خواهشی است که کاش وقت بیشتری صرف ساخت فیلمی شود که نمی‌بایست کاهنده‌ی اعتبار فیلمسازش باشد.

 

فیلم تازه‌ی پوراحمد در ردیف سه ساخته‌ی آخرش و متاسفانه از آن دوی دیگر ضعیف‌تر است و اگر شکیبایی‌تان را از دست بدهید، شما را به سمت درهای خروجی رهنما می‌شود. داستانی کم‌کشش و بدساخت که اگر روی کاغذ مایه‌ای داشته، قربانی فیلم‌نامه‌ی بد و ساخت سهل‌انگارانه و بدش شده. فیلم دیالوگ، لحظه، پلان و سکانس بد کم ندارد. تا جایی‌که گاه یادآور خنده‌ها و سوت‌زدن‌های حاشیه‌دار منتقدان و روزنامه‌نگاران هنگام نمایش «پنجاه قدم آخر» در برج میلاد است، اگرچه این اتفاق خوشبختانه برای تیغ و ترمه روی نمی‌دهد.

 

فیلمنامه حرفی برای گفتن ندارد. نه در شخصیت پردازی، نه در دیالوگ‌نویسی و نه روایت داستان. قصه‌ی خطی و کم‌کشش‌اش را نمی‌تواند سرراست تعریف کند و به فلش‌بک‌هایی پناه می‌برد که کم‌ترین کمکی به ساختار فیلم و پیش‌برد قصه نمی‌کنند. اگرچه فلش بک‌ها قرار بوده ما را درگیر ماجرا کنند و به شکل‌گیری و پرداخت شخصیت اصلی یاری بدهد، در عمل ناکام و ناکارآمد از کار درآمده‌اند.

 

«آقای پوراحمد دستور داد و ما با افتخار به فیلم پیوستیم» این جمله‌های کلیشه‌ای که معمولا بازیگران و کارورزان سینما در نشست‌های خبری برای همکاری با نام‌های آشنای سینما به کار می‌برند، نه فقط تعارف که گاه توجیحِ حضور بازیگر یا سینماگر در اثری است که خودش از تماشای آن پریشان شده. فیلمی که تکلیف سازنده‌اش با آن مشخص نیست و با داستانی آغاز می‌کند و با عبارت «سه ماه قبل» به داستان دیگری می‌رود و هرگز به داستانِ نخست بازنمی‌گردد، حتما مجالی برای درخشش به کسی نمی‌دهد.

 

آن‌چه قابل اشاره است، از دست رفتن اهمیتِ کلیشه‌شده‌ی نام‌ها در سینما و هنر امروز است. دیگر اسم ها به تنهایی کار نمی کنند و اثر باید به جای سازنده‌اش حرف بزند. سال‌ها پیش حمید درخشان که آن‌روزها مربی پیکان بود، در پاسخ به انتقاد بازی‌ندادن به یک بازیکن گفته بود: «اسم بزرگ کمکی به فوتبال نمی‌کند و اگر قرار بود اسم‌ها بازی را پیش ببرند، من هنوز فوتبال بازی می‌کردم.» اگرچه سینما در بند شناسنامه‌ و سن و سال نیست اما به این حقیقت پایبند است که آخرین اثر یک سینماگر معرف داشته‌های اوست و نه گذشته‌ی بر فرض درخشان‌اش.

 

کد خبر 762077

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha