خبرگزاری شبستان، پریسا رهنما: سیاست خارجی ایران در چهل سال گذشته دچار فراز و نشیب های فراوانی شده است. دیپلمات های ایرانی به منظور دستیابی به توافق های متعددی با جهانیان مذاکراتی و اقدامات انقلابی انجام داده اند. تسخیر لانه جاسوسی و توافق الجزایر و جریان مک فارلین از جمله این اقدامات است. به منظور مروری بر این اتفاقات در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران به سراغ «منوچهر محمدی» اولین مجری توافق الجزایر رفته ایم. مشروح گفت و گوی این دیپلمات سابق کشورمان با خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری شبستان را در دو قسمت می توانید بخوانید که بخش اول آن در زیر آمده است:
سوال: تسخیر لانه جاسوسی چه تاثیری بر شکل گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشت؟
بیانیه الجزایر به دنبال تسخیر لانه جاسوسی و گروگان گیری بود. عده ای هنوز معتقدند که تسخیر لانه جاسوسی اشتباه بود اما به نظر من ما اشتباهی نکردیم. زیرا این اقدام را حضرت امام خمینی (ره) انقلاب دوم می نامند و دستاوردهای بسیاری برای ما داشت.
اول اینکه پیش از تسخیر لانه جاسوسی دولت لیبرال بر ایران حاکم بود و جمهوری اسلامی را به سمت لیبرالسیم پیش می برد. اگر این روند ادامه داشت همان بلایی که سر مشروطه آمد بر سر انقلاب اسلامی می آمد. در انقلاب مشروطه عده ای غرب زده مانند تقی زاده ها و میرزا ملکوم ها مردم را کنار زدند و دستاوردهای روحانیون مشروطه مانند شیخ فضل الله نوری را از بین بردند. اولین دستاورد تسخیر لانه جاسوسی این بود که انقلاب به مسیر اصلی خود باز گردد. دولت لیبرال تلاش می کرد که نیروهای انقلابی را از دور خارج کند اما این اقدام مانع از آن شد.
دومین دستاورد تسخیر لانه جاسوسی برای جمهوری اسلامی ایران این بود که مساله استکبار ستیزی را عملیاتی کند. یک کشور انقلابی توانست در این جریان در مقابل قدرت آن زمان جهان یعنی آمریکا 444 روز مقاومت داشته باشد.
سومین دستاورد این حرکت این بود که اسناد مربوط به سی آی ای ساختار اطلاعاتی آمریکا در کل منطقه و ایران افشا شد. مشخص شد که حتی رئیس سی آی ای در زمانی سفیر آمریکا در ایران بود. اسنادی که قرار بود 100 سال دیگر منتشر شود به سرعت منتشر شد.
چهارمین منفعتی که تسخیرلانه جاسوسی برای ایران داشت این بود که عملیاتی که برای آزادی گروگان ها صورت گرفت نشان داد قدرت الهی همراه جمهوری اسلامی است. بعد از شکست آمریکا در طبس امام خمینی (ره) گفتند که شن ها هم مامور خدا بودند. در آن زمان وزیر دفاع آمریکا گفت: ما نمی دانیم چگونه شکست خورده ایم. خمینی در بالکن خانه اش ایستاد و با اشاره هر دستش یک هلی کوپتر ما افتاد.
واقعیت امر این است که اگر آن اتفاق رخ نمی داد یقینا ماجرای مشروطه و ملی شدن صنعت نفت پیدا کرد برای جمهوری اسلامی تکرار می شد. از سویی دیگر اسناد لاهه نشان می دهد که از همان ابتدای انقلاب برنامه کودتایی مانند کودتای 28 مرداد در سفارت آمریکا در حال شکل گیری بود و سرنخ همه منازعات کشور مانند اکراد و اعراب در دست آمریکایی ها بود. متاسفانه عده ای نمی خواهند باور کنند که اگر 13 آبان نبود، انقلاب هم باقی نمی ماند.
سوال: این حرکت به بیانیه الجزایر انجامید. ایران در زمینه این بیانیه چگونه توانست اقدام کند؟ آیا فکر می کنید ما توانستیم در این توافق بهره ای داشته باشیم؟
آمریکایی ها برای حل و فصل این موضوع تلاش های بسیار انجام داد. ما را از نظر حقوقی در دادگاه لاهه محکوم کرد و باعث شد که شورای امنیت سازمان ملل علیه ما بیانیه صادر کند. همچنین آمریکا واسطه هایی را برای مذاکره در این زمینه به ایران فرستاد که امام خمینی (ره) با هرگونه گفت و گو مخالفت کرد. از طرفی هم عوامل آمریکایی در ایران بسیار فشار می آوردند تا گروگان ها آزاد شوند. همچنین کودتای نوژه نیز در همین زمان شکل گرفت. نهایتا نیز جنگ تحمیلی را راه انداختند.
سوال: یعنی شما فکر می کنید عاملی که جنگ تحمیلی را باعث شد همین گروگانگیری بود؟
قطعا همین گونه است. کودتای نوژه که همزمان با حادثه طبس اتفاق افتاد سردار رکنی از قول مامور سازمان سی آی ای گفت که آنها گفته اند اگر شما در آزاد کردن گروگان ها موفق نشوید باید منتظر یک جنگ خارجی باشید. همان زمان هم لژنسکی سفری محرمانه به عراق داشت و چراغ سبزی به صدام برای آغاز جنگ علیه ایران نشان داد. به هر حال جنگ که شروع شد اولویت های ما تغییر کرد. یعنی تا آن زمان اولویت های ما مقابله با آزادی گروگان ها و مبارزه با تحریم های آمریکا بود اما با جنگ تحمیلی اولویت اول ما حل مساله گروگان گیری شد. امام خمینی (ره) در آن زمان مسئولیت حل این مساله را به مجلس اول شورای اسلامی سپرد و دولت شهید رجایی می بایست با دولت آمریکا به صورت غیر مستقیم مذاکره کند. دولت الجزایر واسطه این مذاکره شد.
سوال: در اجرای توافق الجزایر، ایران چه میزان به تعهدات خود عمل کرد و آمریکا چه میزان از تعهدات خود را به اجرا در آورد؟
ما هیچگاه به صورت مستقیم با آمریکایی ها گفت و گو نکردیم. در آن زمان شرایط مذاکره برای ما بسیار مهم بود. ما دست خالی سر میز مذاکره نرفتیم و با 52 گروگان به این گفت و گوها رفتیم. این 52 گروگان هم قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اهمیت فوق العاده ای برای کارتر داشت اما ما زمانی مذاکرات را آغاز کردیم که کارتر انتخابات را باخته بود.
در مقابل ما آمریکایی ها ابزارهای بسیاری در اختیار داشت. اموال و دارایی های ما را بلوکه کرده بود و اموال شاه را هم در اختیار داشت و از سوی دیگر هم برای ایران توطئه می کرد. چهار شرطی که برای این توافق ذکر شده بود این بود که اموال و دارایی های ما و اموال شاه بازگردد و متوقف کردن دعاوی علیه ایران در دادگاه های آمریکا و این که آمریکا تعهد بدهد دیگر در موارد داخلی ایران دخالتی نداشته باشد. شرط ما این بود که این چهار شرط مجلس شورای اسلامی محقق شود.
آمریکا هر چهار شرط ما را پذیرفت اما تسلیحات نظامی که قرارداد آن را امضا کرده بودیم به ما نداد. آن ها بهانه داشتند که ایران در حال جنگ با عراق است و اگر این تسلیحات را به شما بدهیم به معنی حمایت نظامی ما از ایران خواهد بود. اموال شاه را هم به ما گفتند که بیایید در آمریکا شناسایی کنید و در اختیار خودتان قرار دهید. ما هم اموال شاه را تا جایی که امکان داشت شناسایی کردیم البته بیشتر اموال او با نامه های رمزگانه در بانک های مختلف آمریکا بود. ما تنها توانستیم چند کاخ شاه که در سوئیس، آمریکا، انگلیس و مکزیک بود را تصرف کنیم و الا از 20 میلیارد دلاری که می گفتند شاه با خودش برده بود چیزی به دست ما نرسید. در مورد عدم دخالت آمریکایی ها، آن ها نوشتند که ما نه در گذشته در امور داخلی ایران دخالت کرده ایم و نه در آینده دخالت خواهیم کرد که بعدها هم دخالت کردند.
ما در رابطه با تعهداتمان در بیانیه الجزایر عمل کردیم. به دادگاه تمکین کردیم و پول هایی هم که در اختیارمان قرار گرفت را برای رفع نیازهای جنگ تحمیلی هزینه کردیم. در آن زمان 11 میلیارد دلار و یک میلیارد دلار طلا از آمریکا دریافت کردیم. طلاها را در حسابمان در هلند گذاشتیم و از آن میزان پول نقد هم یک میلیارد دلار را در صندوق ذخیره ای به عنوان پشتیبان تعهدات ایران قرار دادیم. بقیه این پول نقد هم در سه حساب به ایران وارد شد.
آمریکایی ها در جریان این توافق تعهد دیگری دادند که هیچگاه در دادگاه های آمریکا دعوایی در مورد انقلاب ایران و گروگانگیری مطرح نشود که به این تعهدشان هم عمل کردند. من اولین مجری بیانیه الجزایر بودم که در آن زمان 66 میلیارد دلار دعوا میان ما و آمریکا مطرح شد و برخی از این دعاوی هنوز هم ادامه دارد مخصوصا دعاوی مرتبط با وزارت دفاع ایران و وزارت دفاع آمریکا.
سوال: به نظر شما بیانیه الجزایر هیچ ایرادی نداشت؟ یعنی دیپلمات های ایرانی در آن زمان توانستند تمام پتانسیل موجود را به نفع ایران استفاده کنند؟
من نمی گویم این بیانیه هیچ ایرادی نداشت. اما ما در آن زمان صفر کیلومتر بودیم نه تسلطی به حقوق بین الملل داشتیم و نه کارشناس و حقوقدان خبره ای داشتیم. کارشناسان خبره ما به رژیم شاه پایبند بودند و از کشور رفتند. از نظر سیاسی این بیانیه را بسیار قوی می دانم. بیشترین چیزی که از دست دادیم گروگان ها بودند که ارزشی برای ما نداشتند. ما حاضر نشدیم ابتدا آن ها را آزاد کنیم بعد پول ها را دریافت کنیم. گروگان ها را در فرودگاه مهرآباد در هواپیمایی که الجزایر فرستاده بود نگاه داشتیم تا زمانی که پول های ما به لندن انتقال یافت و به شماره حساب های ما واریز شد. سپس اجازه پرواز به آن هواپیما دادیم.
اگراشکالاتی به بیانیه الجزایر وجود دارد، اشکالات حقوقی است. اینکه به همه خواسته هایمان نرسیدیم درست است اما به بخش مهمی از خواسته هایمان دست یافتیم. به طوری که ریگان وقتی به کاخ سفید آمد اولین تصمیمش خروج از بیانیه الجزایر بود. اما وزیر خارجه وی صراحتا اعلام کرد که جلوی این کار را گرفت زیرا آمریکا با آن آبروی خود را از دست می داد.
سوال: بعد از توافق الجزایر، ماجرای مک فارلین رخ داد. چه اقداماتی در ایران زمینه را برای این ماجرا فراهم کرد؟
ریگان روز اول که رئیس جمهور شد گفت که دولت ایران باید ساقط شود و یک دولت میانه رو سرکار بیاید. اما بعدا که دید این امکان ندارد چنین ذهنیتی برایش ایجاد شد. در زمان جنگ 2 نفر از کارشناسان شورای امنیت آمریکا گزارشی را به مک فارلین (مشاور امنیت آمریکا) ارایه می دهند و می گویند که ایران اگر این جنگ را نبرد در آن شکست نخواهد خورد. همچنین گزارش دیگری دادند که اگر امام خمینی (ره) فوت کند دیگر کسی در ایران اجازه تعامل با آمریکا را نخواهد داشت. سومین گزارش این بود که گروگان های آمریکا در لبنان تنها به واسطه ایران امکان آزادی خواهند داشت. نکته دیگری که در گزارش این کارشناسان به مک فارلین بود این بود که ایران در جنگ نیازمند ابزار آمریکایی است.
مک فارلین پس از این گزارش از سمت مشاور امنیتی کنار گذاشته می شود اما این گزارش را به دست رئیس جمهوری آمریکا می رساند و از او درخواست می کند که اجازه ایجاد تعامل محرمانه با ایران را صادر کند. در آن زمان مامورین قاچاق اسلحه تنها راه ورود به ایران بود که از همان طریق آمریکایی ها وارد می شوند. در ایران هم نظر این بود که ما اگر بتوانیم در مقابل گروگان ها نیازهای نظامی مان را تامین کنیم خوب است. در نتیجه معامله گروگان در برابر اسلحه صورت گرفت. البته آمریکایی ها از معامله با ایران منع شده بودند که اسرائیلی ها را به میان آوردند و یک عملیات پیچیده ای شکل گرفت و چندین معامله هم انجام شد.
بعد از این آقای مک فارلین فکر کرد که زمینه حاضر است و با لباس مبدل و پاسپورت ایرلندی به تهران سفر کرد. او فکر می کرد که همانگونه که کسینجر به چین رفت و مائو از او استقبال کرد، امام هم از وی استقبال می کند. به دستور امام هیچ یک از مسئولین حاضر به استقبال از او نشد. مک فارلین در این سفر یک کیک به همراه خود آورده بود که بچه های سپاه آن را در فرودگاه خوردند. یک انجیل با امضای ریگان برای امام و چهارعدد کلت طلایی برای روسای کشور آورده بود. مامورین اطلاعاتی، یکی از نمایندگان مجلس به نام آقای هادی نجف آبادی و حسن روحانی در هتل استقلال 2 روز مذاکره با او مذاکره کردند.
مک فارلین در این مورد می گوید من اگر برای خرید پالتوی پوست به مسکو رفته بودم گورباچف به استقبالم می آمد. در نهایت او بعد از 2 روز با رسوایی از ایران خارج شد.
سوال: برخی از تحلیلگران آمریکایی معتقدند که «دونالد ترامپ» شباهت های بسیاری به ریگان دارد و ممکن است در خصوص ایران اقدامی شبیه مک فارلین را انجام دهد. به نظر شما این مساله امکانپذیر است؟
ممکن است که ترامپ به این جمعبندی برسد اما هنوز نرسیده است. وضعیت و شرایط فعلی ترامپ اصلا مناسب نیست. البته او فرصت زیادی ندارد و دلش به این خوش است که ایران به دلیل فشار تحریم ها اجازه ایجاد واقعه ای مانند مک فارلین را صادر کند. باید صبر کنیم و ببینیم که چنین اقدامی انجام می دهد یا نه./
نظر شما