خبرگزاری شبستان، سرویس مسجد و کانون های مساجد: ساخت مساجد به عنوان محلی برای نیایش، تجمع و تعامل مسلمانان در طول تاریخ اسلام همواره مدنظر بسیاری از بزرگان دینی و حاکمان و مسئولان کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی بوده و هست.
وجود جایگاهی برای پرداختن به مسایل اجتماعی و ارتقای ابعاد گوناگون زندگی افراد از جمله زندگی اجتماعی مسلمانان در جوامعی که این گروه در آن ها زندگی می کنند می تواند مأمنی برای افزایش سطح کیفی زندگی این افراد و حتی تمامی کسانی باشد که در این محیط ها اعم از شهرها و کشورها زندگی می کنند و در طول سالیان سال در آن ها به دنیا می آیند و می بالند و زندگی می کنند.
ضرورت پرداختن به وجود مساجد در محیط های اجتماعی گوناگون و افزایش کارکردهای آن ها برای پاسخگویی به نیازهای انسان ها در جوامع مختلف، موضوعی است که همواره در طول تاریخ اسلام بر آن تاکید شده است و در جوامع گوناگون به شکل های مختلفی به انجام رسیده است.
موضوعی که در سلسله نوشتارهای «مساجد و معابر» و «مسجدی ها» به آن پرداخته می شود نگاه کمی دقیق تر به مقوله ایجاد مساجد و نیاز کنشگران اجتماعی به وجود آن ها در اطراف محیط های زندگی افراد و نیز چگونگی نقش آفرینی این اماکن دینی در زندگی امروزی بشر است.
در ادامه به یکی از موضوعات مطرح در زمینه مساجد پرداخته می شود:
با پله های برقی ایستگاه مترو توحید در حال پایین رفتن و ورود به ایستگاه هستم به سالن ایستگاه که می رسم، از آقایی که در حال عبور از مقابلم است می پرسم "ببخشید نمازخانه ایستگاه کجا است؟" دری در انتهای سالن را به من نشان میدهد، ادامه می دهم "می شود وضو هم گرفت؟" می گوید "یک روشویی انتهای آن گذاشته اند برای وضو گرفتن" از دری که در کنار بخش بلیت فروشی است وارد فضای کوچکی می شوم که تقریبا در انتهای آن اتاقکی که داخل آن یک روشویی و شیر آب قرارداده شده است را می بینم
وقتی داخل فضای اتاقک می شوم به دنبال جایی برای نصب وسایل همراهم می گردم که جایی را نمی یابم پس آن ها را روی میزی که جلوی در اتاقک گذاشته شده است می گذارم.
بعد از انجام وضو به سمت قسمت نمازخانه آقایان می روم تعداد بسیاری از کفش های نمازگزاران جلوی نمازخانه جمع شده است به گونه ای که به سختی می توان کفش را از پا درآورد و وارد نمازخانه شد.
به سختی به جلوی در نمازخانه می پرم که به یک باره هرم گرما و بوی تند جوراب به صورتم می خورند.
کفشم را در جاکفشی داخل نمازخانه می گذارم، سرتاسر نمازخانه پر است و به اصطلاح جای سوزن انداختن نیست، یک نفر انگار دارد سلام آخر نماز را می گوید منتظر می شوم تا نمازش تمام شود و در جای او قرار بگیرم.
خواندن نمازم را آغاز می کنم یک نفر که می خواهد از نمازخانه بیرون برود یک تنه جانانه به من می زند و رد می شود به گونه ای که نزدیک است به جلو پرتاپ شوم و از حالت نماز خارج شوم در ادامه هم تقریبا به همه یک تنه ای می زند و رد می شود و در نهایت سرافرازانه از نمازخانه خارج می شود.
نمازم که تمام می شود می نشینم تا هم قدری خستگی در کنم و هم تسبیحات را بگویم که نفر کنار دستی ام می گوید "آخر این چه وضعیت نمازخانه است از بوی جوراب داریم خفه می شویم یک تهویه ندارد پنج متر جا را بزرگتر نگرفته اند چهار نفر بیشتر بتوانند نماز بخوانند" به شوخی می گویم فایده اش چی هست؟ باز هم پر می شد در جواب می گوید "در کل شرایط برای اقامه نماز در نمازخانه های متروها مناسب نیست انگار نه انگار اینجا مملکتی است که اسمش اسلامی است.
بلند می شود و می رود، نمی دانم نمازش را کامل خواند یا از این وضعیت نمازخانه فرار کرد.
نظر شما