همسایه با کبوتران حرم

فاطمه، فاطمه!!! همه و همه آنچه که درباره تو در پای روضه ها شنیده و در کتاب ها خوانده‌ام شیفتگی‌ام را در موردت بیشتر می‌کند، باید ترا در کارهای اجتماعی، سیاسی، خانوادگی... بیشتر بشناسیم.

خبرگزاری شبستان،گیلان- نوشین کریمی: کتاب « فاطمه، فاطمه است» را خواندم و کنار گذاشتم اما افکارم رفت تا پشت دیوارهای خانه دختر پیامبر.

رفت لای در و دیوار و میخ و خون....
رفت تا بدرقه محسن و پهلوی شکسته مادرش.

خیلی حرف است که سن و سالت ۱۸ ساله باشد و بانوی دو عالم خطابت کنند. خیلیها ۱۸ ساله هستند و هنوز انگار نمی‌خواهند، بزرگ شوند اما تو آنقدر بزرگ بودی که پدرت فرمود« اگر زهرا (سلام الله) نبود من و علی(علیه السلام ) خلق نمی‌شدیم».

به راستی که بودی که خدای عالم برای تو آیه (مباهله و تطهیر) نازل کرد؟!

که بودی که خطبه فدک را آنگونه گفتی که حاضران خون گریه کنند!

فکرم می‌رود به تنهایی امیرالمومنان که بعد از تو با چاه چگونه گذشت!

فکرم می‌رود به سمت غسل و کفن و دفن شبانه‌ات بانو. به این فکر می‌کنم که چرا انتخابت اینگونه بود!؟

چگونه تو را زخم زدند که رخ از تمام اهل زمین پنهان کردی یا فاطمه؟

از کودکی زخم خورده بودی، داغ دیده بودی و حالا چقدر طاقتت کم شده بود بانو... شاید بی‌پدر، تنهاتر شده بودی، شاید بی‌حرمتی به علی را نمی‌توانستی تاب بیاوری، شاید...

پرواز می‌کنم به پشت درهای بسته بقیع و بغض و آه و حسرتی برای تبرک خاک مزارت که بارگاهش قندیل چشم‌های مشتاقان است.

بانو، دلم حتی به اندازه بال کبوتران بقیع تاب پرواز ندارد، بقیع باشی و پشت نرده‌های خواهش، دانه دانه اشک بپاشی برای کبوتری که مزارت را می‌شناسد و بجای دلم می‌تواند زیارتت کند.

وقتی می‌دانی و در تاریخ خوانده‌ای که بهترین زنان جهان چهار تن‌اند:
مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(سلام الله)، وقتی که خداوند که خود خالق توست از خشنودیت خشنود می‌شود و از خشمت به خشم می‌آید، وقتی که پیامبر می فرمود: خشنودی فاطمه خشنودی من است، خشم او خشم من، هرکه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست دارد و هرکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و هرکه فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است، فاطمه پاره‌ای از تن من است، هرکه او را بیازارد مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده است...

همه و همه آنچه که درباره تو در پای روضه‌ها شنیده و در کتاب‌ها خوانده‌ام، شیفتگی‌ام را در موردت بیشتر می‌کند.

وقتی باور می‌کنم با همه مشقت‌ها و سختی‌ها در رسالتی که پدر به عنوان پیامبر خدا بر دوش داشت و تو او را همراهی می‌کردی چگونه اُم اَبیها (مادر پدرش) شدی به اینکه تو را دارم افتخار می‌کنم.

فاطمه جان، نام قشنگ و مبارکت چادر تمام بدی‌ها می‌شود وقتی که برای دخترکان سرزمینم از الگو بودن تو گفته می‌شود، از بیهمتا بودنت. از دفاع جانانه تو در برابر حق و حقانیت برای پیروی از ولایت.

بانو جان، چقدر از تو کم الگو گرفته‍‍ایم، من و تمام زنان و دخترکان سرزمینم، وقتی که می‌توانیم بیشتر ترا بشناسیم در کارهای اجتماعی و سیاسی و خانوادگی خود.

بانو جان غریب بودن سخت است، اما می‌دانم اگر جوهر تمام قلم‌ها، پهنای تمام کاغذها را بنویسند باز هم از  غربت اهل بیت (علیهم السلام) کم نمی‌شود.

به خودم می گویم بگذار لااقل برای عقده گشودن از این همه غربت گاهی کسی یادت بیندازت که چقدر مشتاقی تا همسایه کبوتران حرمی باشی که سر بر بالش خاک می‌گذارند و رویای پرواز در گنبد و طاق‌های بلند را دارند.

شاید داغ عزیز فاطمه، داغ دل ما باشد این روزها، این روزها که ولایت را باید بیشتر دریابیم.

 

کد خبر 757889

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha