قلب پدر بزرگ و مادربزرگ ها صندوقچه ای از داستان های کهن

قلب پدر بزرگ و مادربزرگ ها صندوقچه ای از داستان های کهن است که به اندازه ۱۰ کتاب معتبر ارزش دارد و می توان از این گنجینه های برای موفقیت در داستان نویسی ایده گرفت

به خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان جنوب: کیوان براهام شاعر و داستان نویس جنوب کرمان، است که در سال 1372، در شهر جیرفت به دنیا آمد.

وی، دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی واحد جیرفت است.

کیوان براهام از سال 1387 وارد عرصه داستان نوبسی و در پی آن به انجمن داستان نویسی وارد شد و  هم اکنون رئیس انجمن داستان شهرستان جیرفت و دبیر کل انجمن های اد‌بی جنوب کرمان در امور انجمن های ادبی کشور است.

در ادامه مصاحبه تفصیلی خبرنگار خبرگزاری شبستان، با کیوان براهام را می خوانیم.

چه مقام هایی تابه حال کسب کرده اید؟
به لطف خدا در این مدت در جشنواره های مختلفی از جمله نفر اول داستان نویسی بسیج استان کرمان، نفر دوم داستان نخل و نارنج شهرستان بم ، نفر اول داستان قرآن و عترت در استان کرمان به میزبانی شهرستان جیرفت، برگزیده داستان دفاع مقدس کشور و برگزیده داستان های شهرستانی و استانی و چند جشنواره در حوزه شعر برگزیده برتر شدم.

انگیزه شما برای نوشتن؟  
 در ابتدا هدفم چیزی جز سرگرمی نبود و بعدها چیزی که در حوزه داستان نویسی توجه من را به خود جلب کرد این بود که نیاکان ما در حوزه ادبیات شفاهی زحمات بسیار زیادی کشیده اند و مردم جنوب کرمان، مردم قصه و روایت هستند، چیزی که ذهنم را مشغول کرد، هر کسی توفیق قلم به دست گرفتن را ندارد و احساس وظیفه و تکلیف در مقابل قلم و مردم انگیزه ای شد که کار نویسندگی را با نگاه متفاوت تر و به شکل حرفه ای آغاز کنم.

از هدفتان بگویید؟مهمترین هدفم انسانیت است و خدا رو شکر تاکنون انسانیتم را زیر پا نگذاشته ام.


از کتابهایتان بگویید؟
در حوزه شعر، اولین کتابی که به رشته تحریر در آوردم، کتابی از مجموعه اشعار خودم و برادرم علیرضا با عنوان « پروانه ها قربانی زیبایی اند» بود که چاپ شد و در بین دانشگاه های شرق کشور مقام سوم را در بخش آزاد به دست آورد.
دومین کتاب، مجموعه شعر کوتاه ایرانی بود با عنوان « ما چهار نفر بودیم پیاده» که با کمک خانواده ام چاپ شد.

و مجموعه دیگری از اشعار جنوب کرمان را با همکاری آقای سبزه صادقی گردآوری کردم.

در حوزه داستان نویسی، داستان هایی از بنده در چند مجله معتبر کشوری از جمله پیام داستان و تجربه چاپ شده است اما متأسفانه تاکنون موفق به چاپ کتاب از داستان های خودم نشده ام.
چه کتاب هایی آماده چاپ دارید؟
 یک رمان بومی به نام (قلونی ) آماده چاپ دارم برای گروه سنین نوجوان است.
یک رمان با نام ( شبح نامه ) در گروه سنین بزرگسال و یک مجموعه داستان آماده چاپ دارم و مجموعه داستان جنوب کرمان نیز با نام ( باغ پنج انگشت) در حال چاپ در مؤسسه انتشاراتی دوات معاصر است که بزودی عرضه می شود.

تنها هنرمندی در خانواده هستید که در حوزه هنر نویسندگی و شاعری فعالیت می کند؟ خوشبختانه در خانواده هنرمندی به دنیا آمد م و بزرگ شدم، پدر، برادران و خواهرم همگی شاعر و یا نویسنده هستند.

برادر بزرگترم محمدرضا شاعر و رئیس انجمن اهل قلم جنوب است ، برادر دیگرم علیرضا نیز شاعر است و به تازگی برادرم نادر که داستان می نویسد مقام دوم داستان نویسی کشور را کسب کرده است و خواهرم فاطمه نیز که فکر می کنم آینده خوبی در پیش دارد مجموعه داستان « ولگردهای کوچه گلشهر» با مقدمه مهدی محبی کرمانی را چاپ کرده است.

چه شد که به شعر و شاعری علاقمند شدید؟ تا جایی یادم می آید پدرم سهراب براهام، از کودکی برایمان کتاب می خواند و ما را با کتاب و داستان آشنا کرد و این شد که من به هنر شعر و داستان علاقمند شدم.

از زندگی تان بگویید؟ همسرم یکی از نویسندگان خوب در شهرستان جیرفت و استان کرمان است که به تازگی در جشنواره شعر جوان سوره در کشور، یکی از چهار برگزیده کشوری شد.

نحوه آشنای ما از انجمن داستان آغاز شد و بعد ازدواج کردیم و ماحصل زندگی مان، دختر زیبایم دریاست.

محاسن کتاب خواندن؟
یکی از محاسن کتاب خواندن این است که ما را با فرهنگ های قوم و یا ملیتی آشنا می کند.
مثلا داستان های منصور علیمرادی به خوبی زندگی عشایر را به تصویر کشیده است و یک انسان شهر نشین به خوبی می تواند با آنها ارتباط برقرار کند و با فرهنگ عشایر نشینی آشنا شود از محاسن کتاب خواندن این است که ما را با فرهنگ های قوم و یا ملیتی آشنا می کند.
مثلا داستان های منصور علیمرادی به خوبی زندگی عشایر را به تصویر کشیده است و یک انسان شهر نشین به خوبی می تواند با آنها ارتباط برقرار کند و با فرهنگ عشایر نشینی آشنا شود.


توصیه شما به نویسندگان نو قلم و جوان؟
 در ابتدا هدف خود را از نویسندگی مشخص کنند و از این طریق است که می توانند به راحتی دنیای داستان را پیدا کنند. در جنوب کرمان قلب پدر بزرگ و مادربزرگ ها صندوقچه ای از داستان های کهن است که به اندازه ۱۰ کتاب معتبر ارزش دارند و که واقعا به صورت شفاهی ثبت نشده اند و تا می توانند از آن گنجینه ها استفاده کنند و سطح مطالعه خود را افزایش دهند.

 

کد خبر 756910

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha