خلاقیت هنرمند در غربت آسیب می بیند

سرپرست گروه موسیقی سماع معتقد است موسیقی ما نخست باید از نظر علمی و ارزشی در جامعه جا بیفتد و سپس توقع داشته باشیم که کشورهای دیگر موسیقی ما را بشناسند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، «محمد جواد ضرابیان» آهنگساز برجسته کشورمان بعد از 11 سال دوری به وطن بازگشته است تا کار جدیدی همراه با گروه موسیقی سماع ارایه دهد. ضرابیان، نوازنده چیره دست سنتور است که فعالیت گروهی خود را به عنوان سرپرست و آهنگساز گروه موسیقی سماع آغاز کرد. گروه موسیقی سماع در سال 67 در جشنوراه موسیقی فجر مقام نخست را کسب کرد. استاد ضرابیان نخستین آلبوم موسیقی همایون شجریان با عنوان «نسیم وصل» را آهنگسازی کرد و سپس آلبوم «شوق دوست» این خواننده را آهنگسازی کرد. از ضرابیان در دوم آذر امسال در چهارمین «سال نوای موسیقی ایران» تقدیر شد. به بهانه کار جدید این استاد موسیقی ، گفتگویی با ایشان ترتیب دادیم که بدین شرح است:

 

اسم آلبوم جدیدتان چیست؟ و چه زمانی آماده می شود؟

هنوز اسمی برای آن انتخاب نکردیم. با توجه به محدویت هایی که بنده دارم تلاش می کنیم که تا پایان امسال کار را آماده کنیم و ارایه دهیم.

 

در مورد آلبوم جدید خود توضیحی بدهید.

آلبوم جدید گروه سماع به شکل موسیقی دستگاهی است. تمام قطعات آلبوم از دستگاه شور و همایون تشکیل شده و به نوعی  کاری به شکل پیوسته است.اشعار هم از شعرهای شاعرانی مثل خواجوی کرمانی،سلمان هراتی و حسین منزوی انتخاب شده است.کار یک کار جمعی است و من هم جزئی از گروه هستم. همه اعضای گروه تلاش می کنند کاری دلی ارایه شود که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. معتقد هستم اگر کارم خودم را منقلب کند می تواند مخاطب را هم تحت تاثیر قرار دهد

 

برای کار جدیدتان خواننده را چگونه انتخاب کردید؟

زمانی که خارج کشور بودم،هنرمندان جوان بسیاری از جمله آرش کمانگری کارهای خود را برایم ارسال کردند. از کار آقای کمانگری لذت بردم و به دلم نشست . بدین ترتیب ایشان انتخاب شد و گروه با ایشان قرار داد بست.به نظر بنده کمانگری با استعداد و توانمند است و از عهده کار بر می آید. این جوان شایستگی این را دارد که پله های ترقی را طی کند.

 

چقدر در معرفی موسیقی خود به جهان موفق بودیم؟

متاسفانه به آن نحو که شایسته و بایسته است، موفق نبودیم. خیلی از کشورها که تقریبا موسیقی شان را از ما گرفتند مثل ترکیه و عربستان در معرفی موسیقی خود به دنیا بیشتر از ما موفق بودند.

 

 

چه اقداماتی باید در راستای معرفی موسیقی ایرانی به کشورهای دیگر انجام گیرد؟

یک مساله کلی در این زمینه وجود دارد  و آن این است که ما هنوز موسیقی را به عنوان مساله اصلی در کشور خودمان نمی شناسیم.کشورهای دیگر موسیقی را می دانند و موسیقی در آن کشورها جایگاه خود را پیدا کرده است. مردم سایر کشورها می دانند موسیقی در زندگی روزانه شان چقدر تاثیر دارد اما ما هنوز با آن درک نرسیدیم. متاسفانه ما هنوز در وجود موسیقی مان بحث و جدل است. هنوز این سئوال در کشور ما هست که آیا موسیقی باید باشد یا نه. وقتی هنوز این مساله مهم در کشورمان حل نشده است، چطور می توانیم به دنیا موسیقی خود را ثابت کنیم. در درجه اول اهمیت و ارزش موسیقی، شکل خاصی که موسیقی ما باید پیدا کند تا از نظر علمی و ارزشی در جامعه جا بیفتد، باید حل و فصل شود و سپس توقع داشته باشیم که دیگران موسیقی ما را بشناسند. در حال حاضر خودمان داریم در این زمینه لنگ می زنیم.

 

 زندگی هنرمندان در خارج کشور با توجه به فرهنگ و سنت های متفاوت چه تاثیری بر روی خلاقیت و ابتکار آنها می گذارد؟

دقیقا تاثیر این مساله منفی است. نوع موسیقی که ما داریم عین زبان ما می ماند. تمام احساسات، غم و شادی ها فقط با زبان قابل انتقال است. نمی توانی زبانت را برداری و به کشوری که یک فرهنگ، داستان و زبان دیگر دارد ، ببری. هنر ما باید این باشد که که هنرمان در کنار زبان و ادبیات ما و حتی بالاتر از آن قرار گیرد. هنرمند  با زندگی در خارج کشور، در جایی قرار می گیرد  که اصلا متعلق به او نیست، احساسات و رنگ و بویش با او همخوانی ندارد. طبیعی است که من وقتی در غربت زندگی کنم تنها چیزی که می ماند حس خودم و یاد وطن است و این اصلا کفاف نمی دهد ، در نتیجه هم من و هم خلاقیتم تحلیل می رود. بدین ترتیب وقتی هنرمند در خارج کشور زندگی کند و ساکن شود، هم خودش و هم هنرش آسیب می بیند.

 

آیا بعد از ۱۱ سال دوری از وطن، آمده اید که در ایران بمانید؟

نه نمی توانم. دلم می خواست که در ایران بمانم اما نمی توانم. سالهاست که در خارج کشور زندگی می کنم اما هیچ لحظه از اینجا جدا نیستم چون اینجا خانه من است. این خانه چو زیباست ولی خانه من نیست، حکایت غربت است. در خارج کشور امکانات خاص خودش را دارد اما خانه من نیست. مثل این است که به هر دلیلی از خانه خودم بروم و همسایه به من جا بدهد و اجازه دهد از تمام امکانات خانه او استفاده کنم، به راحتی سر یخچال او بروم و از تمام وسایل خانه اش استفاده کنم ولی با وجود همه امکانات، آنجا خانه من نیست. این حکایت زندگی در غربت است. خانه من جایی است که احساس می کنم و متعلق به خودم هست.

 

چرا قصد ندارید در ایران بمانید؟

وقتی تشکیل خانواده می دهی و بچه دار می شوی، دیگر 100 درصد خودت نیستی. وقتی فرزندم موقعیت خوبی در خارج کشور دارد و زمینه رشد و پیشرفت برایش مهیاست، اگر این حق را از او بگیرم، خودخواهی کرده ام. وقتی همسرم آنجا موقعیت خوبی دارد، نمی توانم بگویم فقط من و نمی توانم فقط به خودم فکر کنم. طبیعی است وقتی انسان تشکیل خانواده می دهد ، انسانی می شود که کاملا متعلق به خودش نیست بلکه فقط درصدی متعلق به خودش است . 

 

 

کد خبر 756030

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha