به گزارش خبرگزاری شبستان، استاد قرائتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به پیشنهاد استاد مطهری و پذیرش امام(ره) به تلویزیون رفت. این برنامه از سال 58 کار خود را شروع کرد تا امروز که به تعبیر خود "استاد" عمر این برنامه همسن انقلاب است. حجتالاسلام قرائتی درباره درآمد خودش در تلویزیون و برنامه «درسهایی از قرآن» میگوید: " هر آنچه که نیاز مخاطب است، بیان میکنم و اینگونه نیست که موضوع از سوی شبکه یا جایی مطرح شود و من درباره آن بگویم. سه هفته دیگر حضورم در رسانهملی چهلساله میشود یعنی همسن انقلاب!
جالب است که استاد قرائتی در این سالها هیچ دریافتی بابت «درسهایی از قرآن» از تلویزیون نداشته است؛ او در این باره میگوید: "تا امروز دریافتی از برنامه درسهایی از قرآن نداشتم و فقط آن زمانی که سفر عمره 100 هزار تومان بود، مهمان صدا وسیما شدم و به عمره مفرده رفتم".
وی درباره دعوت تلویزیون قبل از انقلاب، گفت: "قبل از انقلاب برای اجرای برنامه به رادیو و تلویزیون دعوت شده بودم اما چون نمیخواستم بازوی دستگاه طاغوت باشم نپذیرفتم. کمکم به شهرهای مختلف سفر کردم و کلاس آموزشی تشکیل دادم تا اینکه در یکی از سمینارهایی که مقام معظم رهبری و شهید بهشتی حضور داشتند برنامه اجرا کردم. آنجا مقام معظم رهبری(دامه برکاته) مرا مورد تفقد قرار دادند و به منزل خودشان دعوت کردند.
حجتالاسلام قرائتی، تصریح کرد: بعد از آن هم مسجد امام حسن(ع) را که در آن نماز جماعت اقامه میکردند و از مساجد فعال علیه طاغوت در مشهد بود در اختیارم گذاشتند تا کلاس برگزار کنم. در سفری تبلیغى به اهواز هم با علامه شهید مطهرى(قدس سره) آشنا شدم. ایشان روش کلاسدارى مرا دیدند و پسندیدند و بعد از پیروزى انقلاب، با پیشنهاد ایشان و موافقت امام خمینى(ره) براى اجراى برنامه به تلویزیون معرفى شدم.
خاطره شنیدنی از استاد قرائتی در سفر به حج
یک سال می خواستم به حج بروم، با خود گفتم: امسال می خواهم حجّم، حجّی حساب شده باشد. لذا از یک هفته قبل شروع کردم به مطالعه آیات و روایات حج و بعد به سراغ حسابرسی مالی و وصیتنامه رفتم، از دوستان و بستگان حلالیت طلبیده و برای اینکه حج مقبولی باشم، نیت کردم به نیابت از امام زمان علیه السلام به حج بروم. غسل توبه کردم، غسل حج کردم و به خیال خودم حج شسته رفته ای را شروع کردم.
بنابرگزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، در پله های هواپیما ندایی مرا میخ کوب کرد؛ آقای فلانی تو که قصدت را خالص کرده ای و به نیابت امام زمان علیه السلام راهی مکه هستی، آیا اگر وظیفه ات انصراف از حج و اعزام به روستای کوچکی در منطقه ای دور دست و حدیث گفتن برای عده ای محدود باشد، انجام وظیفه می کنی؟
دیدم دلم به سمت مکه است، نه وظیفه. گفتم: خدایا! از تو متشکرم که در لحظه های حساس مرا به خودم می شناسانی.
نظر شما