به گزارش خبرگزاری شبستان، در بخشی از این اثر می خوانیم:« کاندید، کاملا گیج، هنوز نمىفهمید که چگونه قهرمانى است. یک صبح دلانگیز بهارى به سرش زد که قدمى بزند، از آنجا که قدم زدن با اختیار و انتخاب از امتیازهاى انسان و تمام حیوانات است، در جلگه مستقیم راه رفت. هنوز دوفرسنگ نرفته بود که چهار قهرمان دیگر، هریک به درازاى شش پا او را گرفتند، بستند و به سیاهچال انداختند. دردادگاه نظامى از او خواسته شد بین این دو حکم یکى را انتخاب کند، یا از تمامِ هنگ سى و شش بار شلاق بخورد یا بدون تشریفات قانونى یک دوجین گلوله در مغزش خالى شود. او بیهوده بحث کرد که خواستههاى انسان آزاد است و بیهوده اصرار داشت که هیچکدام از این دو حکم را نمىپذیرد؛ باید انتخاب مىکرد. به وسیلهى هدیهى الهى بهنام «آزادى انتخاب» تصمیم گرفت تا سى و شش بار در میان دو ردیف شلاق بخورد. دو ضربه را تاب آورد. هنگ از دوهزار نفر تشکیل شده بود که این به معنىِ چهارهزار ضربه بود و پارگى تمام عضلهها و رگهاى عصبى از بیخ و بن. براى سومین ضربه که آماده مىشدند، کاندید که بیش از این تحمل نداشت، به دست و پاىشان افتاد تا مرحمت کرده، سرش را خرد کنند. درخواستاش پذیرفته شد، چشماناش را بستند و وادارش کردند زانو بزند. پادشاهِ بلغارها در آن لحظه از آنجا مىگذشت و از مجازات مجرمان سخن مىگفت. از آنجا که این شاه نبوغى استثنایى و نادر داشت، از آنچه دربارهى کاندید به او گفتند، دانست که جوان ماوراءالطبیعهدانى است بىبهره از روشها و آیین زندگى دنیایى؛ بنابراین کاندید را با بخششى که در هر روزنامهاى در هر زمانى ستوده خواهد شد، مورد عفو ملوکانه قرار داد. جراحى کاردان کاندید را در سه هفته با پمادهایى که دیوسکوریدس شرح داده، شفا داد.
حالا پشتاش کمى پوست آورده بود و مىتوانست وقتى شاه بلغارها به جنگ شاهِ آبارها مىرود، آنها را همراهى کند....»
کاندید«ساده دل» اثر« ولتر» با ترجمه «رضا مردادی اسپیلی» را موسسه نشر نگاه چاپ کرده است.
نظر شما