به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: دومین همایش ملی «ابن سینا و حکمت مشرقی، بازخوانی تأثیر حکمت ایرانی بر فلسفه ابن سینا» دوشنبه،۱۰دی ماه در بنیاد ایران شناسی برگزار شد.
در این همایش آیت الله «سیدمحمد خامنه ای»، در مورد «ابنسینا و حکمت باستانی ایرانی» سخنرانی کرد.
رییس بنیاد ایران شناسی گفت: وقتی کتب یونانی به عربی ترجمه شد، در کنار معارف اسلامی سه مکتب معرفتی کنار هم قرار گرفتند. مکتب اول مکتبی در دست شیعه بود. مکتب دوم، حکمت مشاء که منسوب به ارسطو بود و مکتب سوم، یک نوع حکمت معنوی و باطنی بود که همان اشراق است.
وی ادامه داد: در برخورد با این سه مکتب، سه گروه به وجود آمدند؛ گروه اول افرادی بودند که به فلسفه مشایی تعصب می ورزیدند و ابنسینا هم از آنها دل پردردی داشت. دسته دوم، صوفیان و دسته سوم هم شیعیان بودند که گرایش عمده آنها ایرانی ـ باستانی یا اشراقی بود.
این محقق ابراز کرد: این دسته از خواص اعتقاد داشتند که معارف الهی یا حکمت دارای لایه های مختلفی است، بنابر این، زبان رمزی خاصی به درد آنها می خورد. در واقع، این دسته که باطنیه نام داشتند، نوعی زبان رمزی به کار می بردند.
وی تاکید کرد: گروه باطنیه در کنار خط سیاسی پیشوایان شیعه در مقابله با خلافت پیش می رفتند. آنها هم دارای حرکت علمی بودند و هم مبارزات سیاسی داشتند. بعدها اسماعیلیه از دل این گروه بیرون آمد. باطنیه را بعدها در تاریخ تعلیمیه می نامیدند. حال سؤالی که اینجا پیش می آید این است که چرا این دسته با داشتن حکمت باستانی، حکمت مشاء را هم پذیرفتند؟
آیت الله خامنه ای بیان کرد: پاسخ این است که چون از حکمت مشاء برای استدلالهای خودشان در حقایق شیعه و امامت استفاده می کردند. ابن سینا در میان این جو عمیق فلسفه عرفانی متولد شده و رشد کرده است. او جزو سازمان های پنهانی اسماعیلیه در خراسان و از همان ابتدا با آنها آشنا بوده است. به همین دلیل هم بیشتر از بقیه، به منابع اسماعیلیه دسترسی داشته است.
رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا گفت: با حمله اسکندر، حکمت اشراق در معرض خطر قرار گرفت، اما ابن سینا فلسفه اشراق و حکمت باستانی ایرانی را نگاه داشت و آن را به عنوان میراث به دیگران سپرد. او کتاب «شفا» را در سنت خشک مشایی می نویسد و در مقدمه کتاب «حکمت مشرقی» خود می گوید که من ناچارم به دلیل عوام، درباره حکمت مشاء بحث کنم چون آنها بسیاری از نکات خاص مرا نمی فهمیدند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: با نگاهی بر سیر تاریخی، متوجه می شویم که بعد از ابن سینا، در دامن شیعه، حکمت اشراق بازگو می شده و افشاگر این مکتب هم سهروردی بوده است و شاگردان سهروردی، کتاب «حکمت الاشراق» سهروردی را شرح میکنند، در نتیجه به همین دلیل شیعه از حکمت اشراق جدا نشده و حکمت اشراق جزو میراث شیعه است. بنابر این، ابن سینا نه فقط ایرانی است بلکه اصل و عصاره ایرانی دارد که هیچ کسی نمی تواند آن را به سرقت ببرد.
نظر شما