خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: «در باور به عقاید مسیحیت نیز مسلمانان از مسیحیان پیشروترند. ما در اسلام معتقدیم که حواریون معصوم از خطا بودند اما بر اساس عهد جدید که کتاب مقدس مسیحیان است حواریون متشکل از چنین افرادی بودند: یکی از آنها دزد بود، یکی خائن و دیگری باج گیر و سخنان مسیح را گوش نمی کردند، عبادت نمی کردند و نه تنها از او دفاع نکرده و انکارش کردند، عامل به صلیب کشیده شدن و کشته شدنش بودند. حال ما مسلمانان که حواریون را پاک از خطا می دانیم، به آموزه های مسیحیت باور بیشتری داریم یا مسیحیان؟»
این جملات بخش هایی از مباحث حجت الاسلام «سید محمدرضا طباطبایی»، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادیان است. در ادامه گفت وگوی ما با وی به مناسبت فرا رسیدن میلاد حضرت عیسی(ع) به حضورتان تقدیم می شود:
مسیحیت اصیل چیست و چه تفاوتی با مسیحیتی که صهیونیسم جهانی مطرح می کند، دارد؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمه ای را بیان می کنم، یک زمان است که این سوال از نگاه اسلامی مطرح می شود که مسیحیت اصیل چیست و یک زمان هست که این پرسش را از نگاه مسیحی طرح می کنیم.
از نگاه اسلامی پاسخ این است که مسیحیت اصیل همان اسلام است؛ بسیاری از احکامی که در کتاب مقدس ذکر شده در راستای همان چیزهایی است که پیامبر (ص) در صدد طرح کردند و اجرایشان بوده است.
زمانی که قرآن را مطالعه می کنیم، درمی یابیم که درباره حواریون حضرت مسیح(ع) در سوره (آل عمران آیه 52)، در مورد حضرت ابراهیم(ع) در آیات (آل عمران: 67 و حج: 78)، در مورد حضرت یعقوب در سوره (بقره آیه 133) و ... صحبت و نیز تصریح شده که آنان و همه انبیاء در مسیر پیاده سازی اسلام فعالیت کردند، البته اسلام نه به معنای اسلام اصطلاحی بلکه همان تسلیم محض خداوند بودن که قواعدی تحت عنوان شریعت داشته و با آن شریعت و احکام می خواستند دین را پیاده کنند.
حضرت عیسی (ع) نیز استثنا نبودند و احکامی برای پیروان شان عرضه کردند، عیسی (ع) در انجیل متی، فصل پنجم در مبحث مشهوری تحت عنوان موعظه بالای کوه می فرماید:
17 گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. 18 زیرا هر آینه به ما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. 19 پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. امّا هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.
یعنی حضرت عیسی (ع)، احکامی داشتند و می خواستند همان شریعت موسی (ع) را برپا کنند. حضرت روزه می گرفتند و نماز برپا می داشتند، اما اکنون در مسیحیت نَه نماز را واجب می دانند، نَه روزه و نه مسایلی را که عیسی (ع) در انجیل فرمود و خودش انجام می داد، انجام می دهند. به همین دلیل مسیحیت اصیل از عیسی (ع) و آموزه هایش فاصله دارد.
کیفیت و دستاورد نگاه مسلمانان به حضرت مسیح(ع) چگونه است؟
ما مسلمانان نَه نسبت به حضرت مسیح (ع) غلو می کنیم که بگوییم او خداست و نه توهین می کنیم که چنین تعابیر زشتی را به کار ببریم و العیاذ بالله آن حضرت(ع) را مورد لعنت الهی بدانیم. حال با توجه به این تفاوت دیدگاه ها در اسلام و مسیحیت، کدام به مسیحیت حقیقی نزدیک تر است؟ مثال های دیگری هم وجود دارد که در همین راستا می توان ذکر کرد اما به همین تعداد اکتفا می کنیم.
شاید به همین دلیل است که شخصیت هایی مثل «توماس مک الوین» و دیگر اندیشمندان مسیحی که ده ها کتاب در موضوع کتاب مقدس و تفاسیر آن نوشته اند از اسلام در کتاب مقدس سخن می گویند.
به طور کلی چند جریان مسیحی وجود دارد و در بین این جریان ها کدامشان را می توان اصیل تر به حساب آورد؟
نسل های اخیر و جدید مسیحی وقتی می خواهند به مسیحیت اصیل اشاره کنند، در مواردی که نگرش فرقه ای مدنظرشان نیست، منظورشان از مسیحیت اصیل، مسیحیت تاریخی در سده های گذشته است؛ به عبارت دیگر، مسیحیت اصیل از غیر اصیل را از منظر تاریخی مورد تفکیک قرار می دهند.
اما این نگرش مد نظر ما نیست. اگر بخواهیم از جهت اعتقادی و جریان شناسی مسحیت اصیل را از سایر جریانها تفکیک کنیم به جریانهای مختلفی می رسیم. یکی از مهمترین و رایج ترین این جریانها مسیحیت سنتی است.
در مورد جریان مسیحیت سنت گرا و آیینی توضیح دهید که چه شاکله ای دارد؟
این جریان شامل مسیحیانی می شود که امروزه با عنوان مسیحیان کاتولیک و اردتودکس شناخته می شوند. این مسیحیان سنت گرا هستند به عبارت دیگر به صورت آیینی اکثر فعالیت های معنوی و عبادی شان را انجام می دهند. برای مثال آیین هایی در کلیسا وجود دارد که در کلیسای کاتولیک به آن آیین های هفت گانه یا ساکرامنت ها گفته می شود. این آیین ها تحت عنوان شعائر مطرح است، مثلا آیین ازدواج، غسل تعمید، آیین توبه، اعتراف، عشای ربانی و... و اگر بخواهیم از حیث ساختار تشکیلاتی مسیحیان کاتولیک و ارتودکس را تعریف کنیم، کاتولیک ها همان هایی هستند که پاپ دارند و مرکزیت شان در واتیکان است و در حال حاضر پاپ فرانسیس رهبرشان است. همه مسیحیان کاتولیک دنیا تابع فرامین پاپ هستند. اما سایر مسیحیان مانند پروتستان ها از پاپ تبعیت نمی کنند.
مسیحیان ارتدوکس که به ارتدوکس شرق نیز شناخته می شوند در مناطق روسیه، خاورمیانه، شمال آفریقا، ایران، لبنان و ... پراکنده هستند و تحت تاثیر سنت های شرقی قرار دارند. ارتدوکس ها با مسلمانان روابط بسیار خوبی دارند، ارامنه ایران از همین مسیحیان ارتدوکس هستند، قبطی های مصر هم در زمره ارتدوکس ها محسوب می شوند.
مسیحیان کاتولیک و ارتدوکس هر دو اهل انجام آیین های عبادی با تفاوت های مختصری در نوع آیین ها و برنامه ها هستند که از جمله این تفاوت ها می توان به آیین سال نو میلادی و کریسمس اشاره داشت، همچنین، در نوع نان مقدسی که درست می کنند، در نوع اجرای مراسم عشای ربانی که از مهمترین آیین های عبادی سال نو میلادی محسوب می شود و... .
به جریان مسیحیت سنتی، علاوه بر فرقه های کاتولیک و ارتدوکس می توان برخی از دیگر فرقه های سنتی مثل دومنیکن ها، فرانسیسکن ها را هم ملحق کرد.
مسیحیان سنتی مثل کاتولیک ها دشمنی های زیادی را در طول تاریخ با مسلمانان داشتند، مانند جنایاتی که در زمان جنگ های صلیبی نسبت به مسلمانان مرتکب شدند. این جریان، دوران قرون وسطا را در کارنامه تاریخی خود دارند اما امروزه دشمنی های آنان مانند سابق نیست و با اسلام به ویژه اسلام شیعی روابط بهتر و حسنه ای دارند. در ایران مسیحیان سنتی آیین های سنتی خود را برگزار می کنند. جشن کریسمس می گیرند، در دفاع از وطن مشارکت می کنند و شهدای فراوانی را تقدیم میهن خود نموده اند. مسلمانان نیز در کمال احترام با آنان زندگی می کنند.
آیا جریان های دیگر مسیحی هم مانند جریان مسیحیت سنتی با مسلمانان تعامل می کنند یا آنان بیشتر در صدد ایجاد یک سلطه استعماری در مواجهه با سایر فرهنگ ها و ممالک هستند؟
خیر. سایر جریان های مسیحی مانند مسیحیان سنتی نیستند. برای تبیین بیشتر باید به سه جریان دیگر مسیحی هم اشاره کنم که تفاوت هایی را در فعالیت و رویکرد با جریان مسیحیت سنتی دارند. به هر سه جریان بعدی، می توان با تسامح جریانات مسیحیت صهیونیست یا به عبارت دقیقتر جریانات مسیحیت تبشیری اطلاق کرد. نوع فعالیت و اعتقادات فرقه های زیر مجموعه در این جریان ها با یکدیگر متفاوت است اما در رویکرد اسلام ستیزی و دفاع از صهیونیسم و نیز تبشیر و سلطه بر دیگر ادیان، اشتراک دارند. جریانات تبشیری حتی به مسیحیان سنتی هم رحم نمی کنند. یکی از این جریانها که در کشور ما نیز به خوبی شناخته شده جریان مسیحیت سیاسی یا سلطهطلب است که بر پایه مسیحیت پروتستان استوار شده است.
جریان مسیحیت سیاسی چه قالبی دارد؟
به عنوان شاخص ترین رهبران این جریان، می توان به رهبران سیاسی و جریان مسیحی حاکم بر کشورهایی همچون آمریکا و انگلستان اشاره کرد که عمدتاً پروتستان هستند. آمریکا با سلطهطلبی های خود در کشورهای مختلف با هدف حذف مسلمانان و انجام نسل کشی عمل می کند که نمونه آن یمن و سوریه و عراق است.
جریان مسیحی حاکم بر انگلیس نیز با نگاه استعماری کشورهای مختلف از شرق آسیا تا خاورمیانه و آفریقا را به بند می کشد. همچنان نیز برخی مستعمرات آن موجود است. این ها مسیحیان پروتستانی هستند که خوی سیاسی نژادگرایانه و سلطهطلبی خاصی در میان شان حاکم است. در آمریکای شمالی کاتولیک های فراوانی را می بینید، اما قدرت سیاسی در اختیار مسیحیت پروتستان است. معمولا عوامل اصلی این جریان، متاثر از نگرش های تند پروتستانی در مباحثی مانند جنگ آرماگدون، حمایت از اسراییل و ... است .
یکی از شاخصه های پررنگ این جریان که در همه فرقه های فعال در آن مشاهده می شود، بحث نژادپرستی است. این نژادپرستی به نفع صهیونیسم اتفاق می افتد. این جریان از حیث کتاب مقدسی به این جمله مشهور حضرت مسیح علیه السلام که می گوید: من فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل، استناد میکنند.
در انجیل متی فصل 15، عبارات 21 به بعد، این ماجرا به تفصیل نقل شده است:
پس عیسی از آنجا بیرون شده، به دیار صور و صیدون رفت. ناگاه زن کنعانیه ای از آن حدود بیرون آمده، فریادکنان گفت: «خداوندا، پسر داودا، بر من رحم کن زیرا دختر من سخت دیوانه است.» لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده، خواهش نمودند که «او را مرخص فرمای زیرا در عقب ما شورش می کند.» او در جواب گفت: «فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل.» پس آن زن آمده، او را پرستش کرده، گفت: «خداوندا مرا یاری کن.» در جواب گفت که «نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست».
جمله «من فرستاده نشدم مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسراییل» در عبارات بالا مربوط به ماجرایی است که در انجیل «متی» نقل شده است، در این ماجرا گفته شده است زنی که از نژاد بنی اسرائیل نبود، نزد عیسی آمد و گفت: دختر من دیوانه شده و او را شفا بده. عیسی این کار را نکرد و جواب او را نداد و به جای آنکه دخترش را شفا دهد گفت: من فرستاده نشدم مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسراییل. یعنی شفاهای من مختص بنی اسراییل است و غیر آنان را شفا نمی دهم، به عبارت دیگر در اینجا یک شخصیت نژادپرستانه را از حضرت عیسی(ع) معرفی می کنند؛ پس از آن حواریون نزد عیسی مسیح(ع) آمدند و از او خواهش کردند که این امر شفابخشی را انجام دهد و از ترس اینکه این زن نزد ماموران حکومتی نرود و جا و مکان حضرت عیسی(ع) و یاران او را لو ندهد. به حضرت عیسی گفتند که او را شفا بده تا این زن برای ما مشکلی ایجاد نکند. اما به جای این که جمله مهربانانه ای را ببینیم، مشاهده می کنیم که به نقل از حضرت، بیان می شود: «نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست.» این جمله به این معناست که هر کسی که غیر از نژاد بنی اسراییل باشد سگ است و این تنها بنی اسراییل هستند که فرزندان مسیح اند! چنین تعابیری را ما مسلمانان نسبت به حضرت عیسی علیه السلام نمی پذیریم. مسیحیان سنتی نیز تفسیر نژادپرستانه مسیحیان سیاسی را از این عبارات ندارند.
به دلیل این نگاه صد درصد نژادپرستانه که در این جریان توسط کشیشان آنان القاء می شود و حاکم است، مسیحیت سیاسی به مسیحیت صهیونیسم هم مشهور است. این جریان با کاتولیک ها، ارتودکس ها، پاپ و دیگر رهبران مسیحی نیز دشمنی دارند.
جنگ هایی که در عراق، سوریه، افغانستان و یمن اتفاق می افتد از سوی همین جریان سیاسی سلطهطلب است که عمدتا از فرقه پروتستان برخاسته اند.
به جز این جریان صهیونیستی، به جریان های دیگری هم اشاره کردید که صهیونیستی تلقی می شوند. آن ها چه رویکردی دارند؟
درست است. دو جریان دیگر هم هستند که یکی از آن ها با عنوان جریان مسیحیت کاریزماتیک شناخته می شود. این جریان شامل فرقه های متعددی از مسیحیانی است که به الهیات جذبه ای یا کاریزماتیک باور دارند، الهیات جذبه ای یا کاریزما، شامل انجام آیین هایی مانند شفا دادن بیماران، بیرون کردن روح شر از درون انسان ها، انجام امور عجیب و غریبی مانند قاشق کج کردن با لمس و نوازش دست، روی آب راه رفتن، انجام برخی پیشگویی ها، تکلم به زبان های ناشناخته و ... می شود.
رهبران این جریان شومن یا بازیگرانی هستند که هریک چندین شبکه ماهواره ای دارند و با انواع و اقسام ترفندهای رسانه ای خود را عیسی مسیح متولد شده در دنیای جدید معرفی می کنند.
این افراد معمولا مدعی هستند که هر کسی را که بخواهیم، می توانیم شفا دهیم و اگر آن شخص شفا پیدا نکرد به این دلیل است که ایمانش ضعیف است، آنان با شبکه های ماهواره ای که دارند نمایش و شوهای چندهزار نفری اجرا می کنند و در مراسم و برنامه هایشان به جمع آوری مبالغ هنگفتی اقدام می کنند، برخی از این شخصیت ها مانند «بنی هین»، هواپیماهای اختصاصی، بریزو بپاش ها و اسراف و تبذیرهای فراوانی در برنامه هایشان دارند که از سوی مسیحیان کاتولیک و ارتودکس مورد انتقاد قرار می گیرند و فیلم های مستند فراوانی در افشاگری علیه آنان ساخته اند، اما این جریان به دلیل جذابیتی که در نوع اجرای برنامه وتبلیغ فراوان و درآمدزایی دارد، به شدت در حال رشد است و اغلب شبکه های ماهواره ای فارسی زبان مسیحی نیز در زمره همین جریان هستند.
مبانی فکری این جریان هم متاثر از همان پروتستانسیم است. این جریان هم یک جریان صهیونیستی است، جریان مسیحیت سنتی که خود را اصیل می دانند با این جریان به شدت مخالف اند و آنها را کلاهبرداران هزاره جدید می دانند و معتقدند که این افرادِ مدعی، همان کسانی هستند که عهد جدید از آنان با عنوان انبیای کَذَبه یا پیامبران دروغین یاد می کند، کسانی که خود را جای مسیح گذاشته اند و به دروغ به جای دعوت مردم به مسیح، مردم را به خود دعوت می کنند، اما با نام مسیح.
جریان دیگر ماهیت و وضعیت اش چگونه است؟
جریان دیگر مسیحیت که یکی از مهمترین جریانات چهارگانه ای که برشمردیم هم محسوب می شود، جریان مسیحیت نوین است. مسیحیت نوین از مجموعه جریانهای متعددی تشکیل شده است و به این دلیل به آن نوین می گوییم که یکی از مهمترین جنبش هایی که در درون این جریان وجود دارد، جنبش تفکر نوین(New thought) است.
ویژگی جریان مسیحیت نوین آن است که کاری به سیاست که در جریان دوم بود و کاری به عبادت که در جریان اول بود و کاری به شفا دادن که در جریان سوم وجود داشت، ندارند و حتی برخی افراد این جریان اصول مسلم مسیحیت را هم انکار می کنند. برای مثال در میان آنها کسانی هستند که به تناسخ قایل اند در حالی که مسیحیان سنتی و حتی جریانهای قبل از آن، تناسخ را قبول ندارند و قایل به معاد هستند. جریان مسیحیت نوین، یک جریان کاملا لیبرال است و گرچه مسیحی هستند، اما نتیجه افکار و اندیشه های آنان این است که فرد را به سمت الحاد پیش می برد و نگاه های دینی وی را شدیدا تضعیف می کند. رهبران این جریان، خدا را به یک انرژی تقلیل می دهند. برخی از آنها خدا را به هواهای نفسانی درون هر فردی ترجمه می کنند و می گویند خدا خود تو هستی. این ها دین را به معنویت تقلیل می دهند و معتقدند که معنویت یا دین همان کسب ثروت و موفقیت های اجتماعی است و کاری به مبانی اعتقای ندارند.
یکسری از جریانهای اجتماعی، طراح همین جریان مسیحیت نوین است برای مثال جریان انجمن معتادان گمنام(NA) و انجمن معتادان به الکل(AA)، از طراحی های افراد این جریان است.
بستر فعالیت ها و سیاست های این جریان تنها روان شناسی است و مسایلی همچون مدیریت خانواده، موفقیت های فردی، روش های ثروتمند شدن را مطرح می کنند. ترامپ، رییس جمهور کنونی آمریکا یکی از شخصیت هایی است که گرچه الان بیشتر در جریان دوم قرار می گیرد، اما پیش از این در دهه های گذشته در زمره همین مسیحیت نوین بود و کتاب های او در زمره ثروت و موفقیت در سال های گذشته در آمریکا منتشر در ایران نیز به فارسی ترجمه شده است. از افراد شاخص این جریان می توان به اسامی « فلورانس اسکاول شین»، «برایان تریسی»، «نیل دونالد والش»، کاترین پاندر و ... اشاره کرد.
در مجموع چهار جریان مهم مسیحی را می توان با عنوان، جریان سنت گرا و آیینی، جریان سیاسی و سلطهطلب، جریان کاریزماتیک و جریان مسیحیت نوین تحلیل و دسته بندی کرد.
گفت وگو از : فاطمه فرامرزی
نظر شما