به گزارش خبرگزاری شبستان، آملی نوتومب نویسنده فرانسوی زبان است که ۹ ژوئیه ۱۹۶۶ در منطقهٔ ایتربیئک در بروکسل زاده شد. پدر وی بارون پاتریک نوتومب دیپلمات بلژیکی است که کمی بعد از تولد وی به کنسولگری بلژیک در ژاپن انتقال یافت و بعد از آن در پکن، نیویورک، بنگلادش و میانمار (بـِرمه پیشین) مشغول به کار شد. روایت شدهاست که آملی نوتومب هر سال چند رمان مینویسد که تنها یکی از آنها را به چاپ میسپارد. شرایط انسانی، نویسندگی و زندگی، محور اصلی رمانهای وی به شمار می آید. نوتومب تاکنون برندۀ چندین جایزهٔ ادبی بودهاست. او همچنین عضو هیأت داوران جایزه دسامبر است.
داستان این رمان در آمریکا میگذرد و درباره پسری است که استعداد زیادی در تردستی یا شعبدهبازی دارد. او پدر ندارد و مادرش هم تمایل زیادی برای زندگی با فرزندش ندارد. به همین دلیل از ۱۴ سالگی از خانه میرود و به شاگردی یکی از استاتید تردستی در میآید. داستان زندگی این پسر رازی دارد که گویی باعث میشود پدرش، میراثخوار او باشد...
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
«روز تولدش در آینه نگاه کرد و از خود پرسید «آیا من خواستنیام؟» امکان نداشت پاسخ آن سوال را بداند. فقط احساس میکرد کمتر از قبل زشت است. آکنه روی صورتش ناپدید شده بود و جای خود را به ریشی داده بود که شایستگی تراشیدهشدن با ریشتراش را داشت.
نورمان پاکتی را به سمت او گرفت و گفت «بیا، کادوِ تولدت.»
درون پاکت جو بلیت جشنواره بِرنینگ مَن را دید و با خود گفت «ببین بلیت رو هم از دست کی گرفتهم!»
۲۸ اوت آن سه ۱۷۰ کیلومتر مسافت بین رینو و بلک راکسیتی را طی کردند. دو ساعت در جاده بودند و در بخش ورود به محل برگزاری جشنواره بهخاطر صف طویل اتومبیلها چهار ساعت معطل شدند.
پاسی از شب گذشته بود که بالاخره رسیدند. بهسرعت چادرشان را سرهم و نصب کردند و بالافاصله خوابیدند. حدود ساعت یازده صبح جو از چادر بیرون آمد و بعد از آنهمه انتظار به کشف محل برگزاریِ بزرگترین و پرسروصداترین جشنواره آنزمان پرداخت: بیابان بلکراک؛ گودالِ عظیمِ دهانه یک آتشفشان، پوشیده از غبار سفید و احاطهشده با کوههایی باریک و لاغر.
نه نشانهای از زندگی یافت میشد و نه ساختمان و سازهای بیرون از فضای بزرگ اردوگاه دیده میشد. جو بیهوده در جستوجوی یک کاکتوس، مار، کرکس یا حتی یک مگس چشم میچرخاند. نه جادهای در کار بود، نه درپایی. آنجا جز شن چیز دیگری وجود نداشت.
جو با اطمینانی که دو سال در خود حفظ کرده بود، با خود گفت «پس قراره اولین تجربهم اینجا باشه.» آنجا با حالوهوای فرازمینیاش به نظرش فضایی ایدهآل بود: رابطه عاشقانه باید چیزی میبود متعلق به سیارهای دیگر...»
«پدرکشی» کتابی از«املی نوتومب» با ترجمه «بنفشه فریسآبادی»را انتشارات چشمه چاپ کرده است.
نظر شما