خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: « انقلاب ما بسیار سریع روی داد و برخی از انقلابی ها درگیر نوعی ذوق زدگی بودند و آن ذوق و شوق پیروزی کم تر اجازه داد که ما به مهندسی اخلاق در جامعه بیندیشیم. شخصیت های اندکی در میان انقلابی ها بودند که به مهندسی اخلاق و حقایق آتی توجه می کردند. البته شخصیت هایی مثل شهید بهشتی را داشتیم که انسانی بصیر و عالمی آگاه بودند و نگاه متمایز و ممتازی در میان یاران امام داشتند و ایشان جزو شخصیت هایی بود که نگاه بسیار دقیقی به حوزه اخلاق و طبیعتا مهندسی معنویت در جامعه داشتند.»
آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگوی گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام والمسلمین «ادیب یزدی» درباره نسبت انقلاب اسلامی با معنویت و اخلاق است.
در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب قرار داریم. طبیعتا کارکرد رسانه ای به نام شبستان ایجاب می کند که ما از زاویه و دریچه اخلاق و معنویت به کارنامه انقلاب اسلامی نگاه کنیم. از سویی امروز با استناد به برخی آمار و اطلاعات این سخن به ویژه در میان نسل جدید طرح می شود که ما در این سال ها نه تنها در حوزه اخلاق و معنویت به پیشرفت نرسیدیم بلکه پسرفت هایی هم متوجه ما بوده است. اگر ما همچنان در این زمینه ضعف هایی داریم این ضعف ها ناشی از چه عامل یا عواملی است؟
پیش از هر چیزی از این که به بنده به عنوان یک طلبه فرصت می دهید که درباره این محورهای مهم که با زندگی مردم سر و کار دارد صحبت کنم تشکر می کنم و امیدوارم که بسیار بیشتر از این به این مهمات پرداخته شود.
در پاسخ به سوال شما باید این نکته را بگویم که انقلاب ما با یک نوع ذوق زدگی و نشاط بی نظیر به پیروزی رسید و برای این که بتوانیم به این سوال جواب بدهیم اول باید اساسا درباره انقلاب مقدمه ای را بگوییم. اول از همه توجه کنیم که دو عامل باعث شد که انقلاب خیلی سریع به پیروزی رسید.
سرعت و شتابی که حتی انقلابی ها را هم به تحیر واداشت. یک عامل، پوشالی بودن پایداری نظام شاهنشاهی بود که معلوم شد هیچ جایگاهی در میان توده های مردم ندارد و مثل بادکنکی بود که خیلی سریع آن بزرگی پوشالی را از دست داد و دیگری نفوذ معنوی امام در قلوب مشتاق مردم بود که باعث می شد حتی نظامیان شاهنشاهی هم بخواهند که از آن مخمصه رهایی بایند. در حقیقت نفوذ معنوی امام بود که باعث شد این نظامی ها لوله تفنگ خود را به روی مردم نگیرند و از خداوند بخواهند که هرچه سریع تر یا تفنگ های خود را از سمت سینه های مردم برگردانند یا به زمین بگذارند.
دلیل دیگری که در این باره نقش آفرینی می کرد نشاط و شادی متراکمی بود که در وجود ملت ایران جمع شده بود . این انرژی از زمان سقوط قجر و مشروطه در حال جمع شدن بود تا این که ما به زمان روی کار آمدن رضاخان از سوی انگلیسی ها و برخوردهای تند و خشن رضاخان می رسیم. البته رضاخان برای این که نام خود را جاوید کند و اسباب حکومت خاندان خود را فراهم نماید خدماتی هم به دست بیگانگان در این کشور انجام داد، گاهی مردم گول خدمات ظاهری او را می خورند و از اصل ماجرا غافل هستند.
این که ما فراموش نمی کنیم که چطور قلدرمابانه و دیکتاتورگونه با مرحوم شهید مدرس و میرزاده عشقی برخورد می کند لکن همین چهره به واسطه این که می خواهد جای پای خود را محکم کند خدمات ظاهری هم انجام می دهد اما مردم نارضایتی عمیقی در همین دوران دارند و آرزو می کنند که از یوغ این دیکتاتور بیرون آیند و این انرژی جمع می شود تا ما به دوره فعالیت فداییان اسلام می رسیم اما حرکت فداییان اسلام مورد استقبال عمومی قرار نمی گیرد و بزرگان این جریان هم اعدام می شوند و این انرژی دوباره نزد مردم متراکم می شود تا ما به نیمه خرداد 1342 برسیم و این انرژی در خیابان های تهران و قم و اصفهان و تبریز و ورامین آزاد می شود و حماسه بزرگ نیمه خرداد رقم می خورد که امام می گوید ما نیمه خرداد را عزای عمومی اعلام می کنیم .
توجه کنیم که این حرکت جانانه دینی بود و کمونیست ها و سایر اقشار مخالف شاه کوچک ترین دخالتی در این حرکت نداشتند. از سویی می بینیم روزنامه های آن زمان، ملی مذهبی ها و کمونیست ها و رسانه های خارجی باب تمسخر و استهزای این حرکت را باز می گذارند و نسبت به این جریان بی ادبی به خرج می دهند در حالی که نیمه خرداد یک حماسه بی نظیر بود و مردم در این حرکت نشان دادند که اسلام را می خواهند.
اما بعد از این حرکت این انرژی دوباره جمع شد تا ما به بهمن 57 رسیدیم و دیگر این طور نبود که بخشی از این انرژی آزاد شود بلکه تقریبا تمام این انرژی آزاد شد خصوصا این که در راس مخروط انقلاب یک مرجع تقلید و یک رهبر دینی قرار داشت. در حقیقت در قیام فداییان اسلام اگر مرحوم نواب صفوی واجد مرجعیت علمی بود انقلاب به یک پیروزی شگفت می رسید اما نواب در عین حال که شجاعت امام را داشت اما موقعیت مرجعیت امام را در اختیار نداشت بنابراین مجبور بود از علمای بزرگ اجازه بگیرد.
در این میان برخی از مراجع به او اجازه می دادند و برخی نمی دادند لذا نهضت فداییان اسلام نیمه کاره رها می ماند اما در سال 57 امام بزرگوار در حالی قیام می کند که مجتهد بزرگ و صاحب فتواست و سال ها در نجف درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه بحث کرده و شاگردان بزرگی را تربیت کرده بودند و همین موضوع باعث شد که انقلاب اسلامی در سال 57 به یک پیروزی باورنکردنی برسد و آن قدر این پیروزی سریع و باورنکردنی بود که استکبار تا به خود بجنبد و از اهرم هایش بتواند استفاده کند مراکز قدرت به دست نیروهای مردمی افتاده بود و به این ترتیب ملت ایران بعد از این همه سال طعم شیرین پیروزی را چشیدند همچنان که امسال شاهد چهلمین سال پیروزی انقلاب هستیم و شگفتی در شگفتی و نور علی نور است در حالی که دشمن پیش تر گفته بود عمر انقلاب ایران شش ماه بیشتر طول نمی کشد و به فروپاشی می کشد. این همه را گفتم که به این نکته برسیم که انقلاب ما بسیار سریع روی داد و برخی از انقلابی ها درگیر نوعی ذوق زدگی بودند و آن ذوق و شوق پیروزی کم تر اجازه داد که ما به مهندسی اخلاق در جامعه بیندیشیم.
در حالی که در قرآن و سوره نصر می بینیم که خطاب به پیامبر (ص) می فرماید وقتی تو به فتح و پیروزی رسیدی خداوند را تسبیح و طلب استغفار کن یعنی پیروزی و فتح نباید باعث شود که دچار غرور شویم و این پیروزی ها را به خود نسبت دهیم. همچنان که حضرت امام پیروزی در جنگ و فتح خرمشهر را به خدا نسبت می دهد.
بله همین طور است اما شخصیت های اندکی در میان انقلابی ها بودند که به مهندسی اخلاق و حقایق آتی توجه می کردند. البته شخصیت هایی مثل شهید بهشتی را داشتیم که انسانی بصیر و عالم و آگاه بودند و نگاه متمایز و ممتازی در میان یاران امام داشتند و ایشان جزو شخصیت هایی بود که نگاه بسیار دقیقی به حوزه اخلاق و طبیعتا مهندسی معنویت در جامعه داشتند.
نظر شما