خبرگزاری شبستان، معمول بود وقتی کاروان تجاری می آمد مردم مشتاق و طبل کوبان به استقبال آن می رفتند.
روز جمعه بود، مسلمانان برای نماز جمعه پشت سر پیامبر (ص) جمع شدند و آن حضرت مشغول بیان خطبه های نماز جمعه شدند.
خبر آمد که یک قافله تجاری به مدینه آمده است (یا دحیه کلبی از سفر تجاری شام به مدینه آمده است) مسلمانان برای تهیه طعام از مسجد بیرون آمدند و تنها چند نفر ( ۸ یا ۱۱ یا ۱۲ یا ۴۰ نفر) نزد پیامبر (ص) ماندند، برخی مسلمانان فکر می کردند که اگر دیر بجنبند، دیگران طعام را تمام می کنند و برای آنان چیزی باقی نمی ماند.
پیامبر (ص) فرمودند:
سوگند به خدایی که جانم در اختیار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند آتش (قهر الهی) سراسر بیابان را فرا می گرفت و شما را به کام خود فرو می کشید و به نقل دیگر فرمودند: اگر اینها نمی ماندند، از آسمان سنگ بر سر آنان می بارید.
در این وقت بود که آیه ۱۱ سوره «جمعه» نازل شد:
«وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»
"و چون تجارتی ببینند یا آهنگ (طبلی بشنوند) به سوی آن بشتابند و تو را (ای پیامبر) تنها ایستاده بگذارند، بگو آنچه نزد خدا است از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان است."
منابع:
ـ داستانها و حکایتهای مسجد -163 داستان جالب و خواندنی پیرامون مسجد، غلامرضا نیشابوری، ناشر چاپی: موسسه انتشارات سید جمال الدین اسدآبادي
ـ مرکز اطلاع رسانی غدیر
ـ پایگاه اطلاع رسانی دانشنامه اسلامی wiki.ahlolbait.
نظر شما