خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: به نقل از مفتاح، حجت الاسلام «علی فرحانی» در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح برگزار شد به موضوع «روشی نوین در پاسخگویی به مسائل فرهنگی و اجتماعی» پرداخت و گفت: عدم تبیین منطق صحیح و نتیجه بخش در ورود دین به تولید علوم انسانی سبب شده دو اشکال اساسی در غالب دو جریان شکل گیرد؛ نخستین اشکال این است که عدهای با خلط بین فقه و فلسفه به سمت فلسفه مضاف رفتهاند و در آن متوقف شده اند، به طوری که عمده مطالب تولیدی آن ها تبدیل شده است به بیانی ناقص از اشکالات مباحث غربی به انضمام حواشی و پاسخ های برآمده از فلسفه اسلامی. این تولیدات در بهترین حالت مبادی آن علم انسانی اسلامی را بیان کرده است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم ادامه داد: در این تقسیم بندی، فلسفه ی یک علم شامل مباحثی است اعم از مبادی، روش شناسی و مقیاس های مطرح در آن علم. اما خود علم شامل مجموعه پاسخ های حول مسائل آن علم است. در دستگاه ما فقه از جنس پاسخ به مسائل است که همان علم است، اما بسیاری از آثار به اسم فقه مباحثی از جنس فلسفه را بیان کرده اند و در نهایت مسائل را پاسخ نداده اند.
فرحانی اضافه کرد: اشکال دوم، عواقب خطرناک تری دارد و آن، اینکه عده ای دیگر، مستقیم وارد فقه مصطلح شدهاند و سعی کرده اند مسائل را با ادله شرعی و آیات و روایات پاسخ دهند اما به خاطر عدم رعایت انضباط فقهی و مشخص نبودن مقیاس حجیت، مبتلا به خوانشی سلیقه ای و ذوقی از آیات و روایات شده اند. به برخورد سلیقه ای با متن دین دو اشکال وارد می شود.
وی در ادامه بیان کرد: یکی ایراد درون دینی است و آن هشدار به عقوبتهای شدید برای چنین افرادی در آخرت است که در متون دینی آمده و افراد را از تفسیر به رأی و تحمیل نظر خود به آیات و روایات منع کرده است. ایراد دوم ملاحظه ای برون دینی است که براساس آن، نتایج کارهای علمی این افراد به طور ناخودآگاه، سبب تشدید نظریات فهم شکاکانه از دین می شود و باب وارد شدن همه اشکالات مطرح شده در هرمنوتیک متون دینی باز می گردد. به عبارت دیگر، نتایج این فعالیت علمی سبب ایجاد صغری های متعدد و متکثر برای یک کبری است که می گوید دین فهم اصیل و یگانه و بنیادین ندارد ،در نهایت با این کبری علم دینی بی معنا می گردد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم تأکید کرد: از طرف دیگر در کنار این دو اشکال، وقتی به واقعیت میدان جامعه نگاه میکنیم، می بینیم که در موقعیت و موقفی ایستاده ایم که هوای تنفسی و اکسیژن وارد شده به ریه های فکری جامعه، ساخته و پرداخته غرب و علوم انسانی غربی است؛ این حضور شدید و هجمه بالا، تب و تاب مقابله با آن را نیز در نیروهای مؤمن بالا برده است و طبیعتاً افرادی با روحیه های جهادی و نیت های خیر در این مسیر حرکت کرده اند. اما سردرگمی روشی و عجله در رسیدن به نتیجه و عدم اتقان، اشکالات فوق را تشدید کرده است.
وی ادامه داد: پس ما نیاز داریم که منطق صحیح ورود روش استنباط دینی به حوزه تولید علوم انسانی را مشخص و هر چه زودتر این مسیر را اصلاح و مقیاس و میزان این عرصه را تعیین کنیم. عده ای می گویند منطق و مقیاس تولید علوم انسانی اسلامی فلسفه است. اما همانطور که گفته شد وقتی به خروجی ها نگاه می کنیم می بینیم که به مسائل عینی جامعه پاسخگو نیستند و علم انسانی تولید نشده بلکه در فلسفه علم توقف کرده اند.
فرحانی اضافه کرد: گروهی دیگر به ادبیات و علم لغت متوسل می شوند که خروجی آن ها هم همانطور که ذکر شد، برداشت های ذوقی و سلیقه ای است. عده ای هم علم اصول را مستمسک تولید علم دینی قرار داده اند که منتج نبودن و بسنده کردن به احکام کلی و عدم پاسخگویی به مسائل عینی از آسیب های آن است. به نظر ما امام خمینی(ره) دستگاه استنباطی ای ارائه کرده است که هم صحیح است و هم منتج، ولی یکی از مشکلات ما در حوزه این است که امام و شاگردان امام را آدم های سیاسی می دانیم نه علمی. لذا به دنبال فهم دستگاه استنباطی آنها نمی رویم.
وی تاکید کرد: برای مثال به شهید مطهری به چشم یک فقیه نگاه نمی کنیم و حداکثر جنبه فلسفی مباحث او را می بینیم، در حالی که شهید مطهری به عنوان شاگرد مکتب امام(ره) در کتاب «مسئله حجاب» و در کتاب «نظام حقوق زن»، به فقه با موضوع جدید و مستحدث پرداخته کرده است و می توان منطق روشی او را استخراج کرد. برای مثال یکی از عناصر این منطق توجه به فضای فکری موجود در عصر صدور روایت است.
وی در پایان یادآور شد: آیت الله سبحانی نقل می کرد: یکی از نکات بسیار مهم در سیره استنباطی مرحوم آیت الله بروجردی این بود که در تفسیر روایات، اول یک خوانش صحیح از اهل سنت در محیط صدور روایت بیان می کرد. یعنی مثلاً اگر روایت در فضای کوفه بیان شده بود آیت الله بروجردی ابتدا منطق حاکم برای پاسخگویی به این مسئله توسط اهل سنت کوفه در آن زمان را بیان می کرد. امتداد این سیره استنباطی در شهید مطهری هم قابل مشاهده است که وقتی می خواهد با مسائل جدید یک علم روبرو شود مثلا رجوع می کند به تاریخ تمدن ویل دورانت و نظرات حول آن مسئله را در زمان خودش بیان می کند.
نظر شما