خبرگزاری شبستان، گروه مهدویت و غدیر: یکی از کتاب های مهم و راهبردی درباره مهدویت و قیام و حکومت جهانی حضرت بقیه الله الاعظم(عج) کتاب «قیام و انقلاب مهدی (علیه السلام) از دیدگاه فلسفه تاریخ» نوشته استاد شهید آیت الله «مرتضی مطهری» است؛ از این رو، در سلسله مطالبی محتوای غنی این کتاب مرور و تقدیم حضورتان می شود:
مسأله انتظار فرج که موضوع بحث این گفتار است ضمن اینکه بحث فلسفی و اجتماعی است، بحثی دینی و اسلامی است و همچنان که گفتیم ریشه قرآنی دارد. پس قبل از آن که درباره چگونگی انتظار به بررسی بپردازیم باید نظر قرآن را درباره جامعه و سرگذشت متحول و متغیر آن که تاریخ است، روشن کنیم.
در این که آیه قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و شناسائی، یک موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت یاد می کند جای تردید نیست. ولی آیا قرآن به تاریخ به چشم فردی می نگرد یا به چشم اجتماعی؟ آیا قرآن تنها نظرش این است که زندگی افرادی را برای عبرت سایر افراد طرح کند یا نظرش به زندگی جمعی است، لااقل زندگی جمعی نیز منظور نظر قرآن هست؟ و به فرض دوم آیا از قرآن می توان استنباط کرد که جامعه، مستقل از افراد، حیات و شخصیت و مدت و اجل و حتی شعور و ادراک و وجدان و ذوق و احساس و نیرو دارد یا نه؟ و بنابراین فرض آیا از قرآن کریم می توان استنباط کرد که بر جامعه ها و اقوام و امم سنت ها و روش ها و قوانین معین و مشخص و یکسانی حاکم است یا نه؟ البته بررسی کامل این مطلب نیازمند به رساله ای جداگانه دارد، این جا به طور اختصار عرضه می دارم که پاسخ هر سه پرسش مثبت است.
قرآن کریم لااقل در بخشی از عبرت آموزی های خود، زندگی اقوام و امت ها را به عنوان مایه تنبه برای اقوام دیگر مطرح می کند: «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ (آیه 141، بقره) آنان امت و جامعه ای بودند که گذشتند و رفتند، آنان راست دستاوردهای خودشان و شما راست دستاوردهای خودتان، شما مسئول اعمال آنان نیستید تنها مسئول اعمال خود هستید.
قرآن مکرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امت ها را طرح کرده است، مثلا می فرماید: «وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ؛ زندگی هر امتی را پایانی است، پس هر گاه پایان عمرشان فرا رسد، نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی گردند.»(آیه 34، اعراف)
قرآن کریم این گمان را که اراده ای از افکار، و مشیتی بی قاعده و بی حساب سرنوشت های تاریخی را دگرگون می سازد، به شدت نفی می کند و تصریح می نماید که قاعده ای ثابت و تغییر ناپذیر بر سرنوشت های اقوام حاکم است، می فرماید: «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً؛ آیا این مردم جز سنت و روشی که بر اقوام پیشین جاری شده است انتظاری دارند؟ هرگز در سنت خدا تبدیل (جانشین شدن سنتی به جای سنتی) یا تغییر (دگرگونی یک سنت) نخواهی یافت« (آیه 43، فاطر)
قرآن کریم، نکته فوق العاده آموزنده ای در مورد سنت های تاریخ یادآوری می کند و آن، اینکه مردم می توانند با استفاده از سنن جاریه الهی در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند، به این که خویش و اعمال و رفتار خویش را نیک یا بد گردانند، یعنی سنت های حاکم بر سرنوشت ها در حقیقت یک سلسله عکس العمل ها و واکنش ها در برابر عمل ها و کنش ها است.
عمل های معین اجتماعی عکس العمل های معین به دنبال خود دارد. از این رو، تاریخ در عین آن که با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره می شود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمی گردد.
قرآن آیات زیادی در این زمینه دارد، کافی است که برای نمونه آیه ۱۱ از سوره مبارکه رعد را بیاوریم: «اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم؛ خداوند وضع حاکم و مستولی بر قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه در خلق و خوی و رفتار خود دارند، تغییر دهند.
نظر شما