انتظار فرج و عدم یأس از روح الله، عنایتی  بشری است نه شخصی یا گروهی

این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده، و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است، که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه ها فوق العاده تاریک و ابتر است.

خبرگزاری شبستان، گروه مهدویت و غدیر: یکی از کتاب های مهم و راهبردی درباره مهدویت و قیام و حکومت جهانی حضرت بقیه الله الاعظم(عج) کتاب «قیام و انقلاب مهدی (علیه السلام) از دیدگاه فلسفه تاریخ» نوشته استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری است؛ از این رو در سلسله مطالبی محتوای غنی این کتاب مرور می شود:

 

 

اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم، گسترش جهانی ایمان اسلامی، استقرار کامل و همه جانبه ارزش های انسانی، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده آل، و بالاخره اجرای این ایده عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی، از او به مهدی تعبیر شده است، اندیشه ای است که کم و بیش همه فرق و مذاهب اسلامی -با تفاوت ها و اختلاف هایی - بدان مؤمن و معتقدند زیرا این اندیشه، به حسب اصل و ریشه، قرآنی است. این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام، پیروزی نهایی ایمان اسلامی(آیه 33 توبه/9 صف)، غلبه قطعی صالحان و متقیان(آیه 105 انبیاء)، کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران برای همیشه(آیه 5 و 6 قصص) و آینده درخشان و سعادتمندانه بشریت(آیه 128اعراف) را نوید داده است.

این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده، و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است، که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه ها فوق العاده تاریک و ابتر است.

 

انتظار فرج

امید و آرزوی تحقیق این نوید کلی جهانی انسانی، در زبان روایات اسلامی، انتظار فرج خوانده شده است و عبادت - بلکه افضل عبادات - شمرده شده است. اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج می شود و آن اصل حرمت یأس از روح الله است.

مردم مؤمن به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمی دهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرایی نمی گردند. چیزی که هست این انتظار فرج و این عدم یأس از روح الله در مورد یک عنایت عمومی و بشری است، نه شخصی یا گروهی، و به علاوه، توأم است با نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.

 

دو گونه انتظار

انتظار فرج و آرزو و امید و دلبستن و به آینده دو گونه است: انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهد آور است، نیرو آفرین و تحرک بخش است، به گونه ای است که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود، و انتظاری که گناه است، ویرانگر است اسارت بخش است، فلج کننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.

این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود(عج) است. و این دو نوع برداشت به نوبه خود، از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی می شود. از این رو، لازم است اندکی درباره دگرگونی ها و تحولات تاریخی به بررسی بپردازیم.

 

شخصیت و طبیعت جامعه

آیا تحولات تاریخی یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی است یا یک سلسله امور طبیعی؟ اگر چه در طبیعت تصادف واقعی، یعنی بروز و حدوث پدیده ای بدون علت و خالی از ضرورت وجود ندارد، ولی به صورت نسبی قطعاً وجود دارد.

ما اگر یک روز صبح از خانه بیرون بیاییم و دوستی را که سال ها است او را ندیده ایم در همان لحظه در حال عبور از مقابل خانه ملاقات نمائیم، این ملاقات را امری تصادفی تلقی می کنیم، چرا؟ برای اینکه لازمه طبیعت کلی بیرون رفتن از خانه چنین ملاقاتی نیست، و الا باید همه روزه چنین ملاقاتی دست می داد، ولی لازمه این فرد خاص از بیرون رفتن، یعنی بیرون رفتن در این زمان معین و با این مشخصات معین، چنین ملاقاتی هست و لزوما بر آن مترتب می گردد.

ما هنگامی که معلولی را با طبیعت کلی یک علت بسنجیم و آن را لازمه آن طبیعت به طور کلی و عام و شامل نیابیم، نام تصادف روی آن می گذاریم امور تصادفی تحت ضابطه کلی در نمی آید و قانونی علمی نمی تواند داشته باشد، زیرا قوانین علمی عبارت است. از جریانات کلی و عمومی طبیعت.

ممکن است کسی تحولات تاریخی را یک سلسله امور تصادفی و اتفاقی یعنی اموری که تحت قاعده و ضابطه ای کلی در نمی آید بداند، از آن جهت که مدعی شود جامعه چیزی جز مجموعه ای از افراد با طبایع فردی و شخصی نیست، مجموع حوادثی که به وسیله افراد به موجب انگیزه های فردی و شخصی به وجود می آید منجر به یک سلسله حوادث تصادفی می شود و آن حوادث تصادفی منشأ تحولات تاریخی می گردد.

نظریه دیگر این است که جامعه به نوبه خود، مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و به اقتضای طبیعت و شخصیت خود عمل می کند، شخصیت جامعه عین شخصیت افراد نیست، بلکه از ترکیب و فعل و انفعال فرهنگی افراد، شخصیتی واقعی و حقیقی به وجود می آید، آن چنانکه در هر مرکب از مرکبات بی جان یا جاندار چنین است. علیهذا جامعه، طبیعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد، یعنی طبق طبیعت خود عمل می کند و عمل ها و عکس العمل هایش طبق یک سلسله قوانین کلی و عمومی قابل توضیح است.

پس تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده کلی در می آید و آن گاه موضوع و تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد. واگر نه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درس های فردی از زندگی افراد است نه درس های جمعی از زندگی اقوام و ملل، علیهذا برداشت داشتن از تاریخ و تحولات آن که بدان اشاره شد، فرع بر مسأله طبیعت و شخصیت داشتن جامعه است.

 

کد خبر 745789

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha