خبرگزاری شبستان، گروه مهدویت و غدیر: در کتاب «ما منتظریم، خورشید مهدویت در منظومه فکری آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی» که به اهتمام «حسن ملایی» گردآوری شده، آمده است:
ضابطه های رهبری و ولایت فقیه، طبق مکتب سیاسی امام بزرگوار ما، ضابطه های دینی است؛ مثل ضابطه کشورهای سرمایه داری، وابستگی به فلان جناح قدرتمند و ثروتمند نیست. آنها هم ضابطه دارند و در چارچوب ضوابطشان انتخاب می کنند؛ اما ضوابط آنها این است؛ جزو فلان باند قدرتمند و ثروتمند بودن که اگر خارج از آن باند باشند، ضابطه را ندارند. در مکتب سیاسی اسلامی، ضابطه، اینها نیست؛ ضابطه، ضابطه معنوی است.
ضابطه عبارت است از: علم، تقوا و درایت. علم، آگاهی می آورد؛ تقوا، شجاعت می آورد؛ درایت، مصالح کشور و ملت را تامین می کند؛ اینها ضابطه های اصلی است بر طبق مکتب سیاسی اسلام. کسی که در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یکی از این ضابطه ها از او سلب شود و فاقد یکی از این ضابطه ها شود، چنانچه همه مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد.(1)
همان حکومتی که متعلق به خدا بود و منتقل به پیغمبران و پیغمبر اسلام(ص) شد، در این دوران(غیبت) منتقل می شود به یک انسانی که طهارت و تقوا را در حد عدالت داشته باشد؛ انسان پاکیزه و باتقوایی باشد؛ گناه نکند، ظلم نکند؛ گرایش به دشمنان خدا پیدا نکند؛ مطیع امر خدا باشد؛ با هوای نفس خود مخالفت کند؛ بر نفس خود کنترل داشته باشد؛ این یک شرط.
علاوه بر آن، به احکام اسلامی و به قرآن کاملا مسلط باشد؛ یعنی قدرت فقاهت داشته باشد، بتواند اسلام را بفهمد، دین را بشناسد؛ احکام الهی را از مستندات آن کشف کند، با قرآن مانوس باشد، با سنت انس داشته باشد و توانایی استنباط داشته باشد. علاوه بر آن-یعنی غیر از فقاهت و عدالت، درایت و کفایت هم لازم است، انسانی باشد که دارای درایت لازم باشد، هوشمند باشد، زمان را بشناسد، دشمنان اسلام را بشناسد، دنیا را بشناسد.(2)
شرط اساسی، یعنی فقاهت، عدالت و کفایت- که خود این کفایت، کفایت ذهنی و کفایت عملی است، هم درایت باید داشته باشد و هوشمند باشد و هم قدرت اداره و تدبیر داشته باشد- این سه شرط است که یک انسان را شایسته می کند و لایق می کند که ولایتی را که متعلق به خداست، به پیغمبر(ص) است، در اختیار بگیرد.(3)
لزوم توانایی و قدرت اداره در ولی فقیه
علاوه بر «تهذیب و علم»، یا «علم و عدالت»، احتیاج به «توانایی» هم دارد؛ بایستی قدرت اداره داشته باشد و این یک شرط عقلی است. علاوه بر اینکه در قرآن هم اشاره شده در داستان طالوت: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا» بعد که آنها اعتراض می کنند که: «أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ»، آنجا جوابی که پیغمبر(ص) به آنها می دهد این است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»، یعنی توانایی جسمی هم در کنار توانایی علمی هست؛ یعنی باید توانایی داشته باشد.
البته طبیعی است که توانایی جسمی، فقط به معنای این نیست که جسم سالمی داشته باشد، فکر سالمی، ذهن سالمی، و قدرت کار و قدرت اداره، شاید یکی از مصادیق توانایی جسمی باشد، اگر هم مصداق آن نباشد، قطعا آن هم مورد نظر هست و شرط هست به طریق اولی.(4)
عدم لزوم عصمت در رهبر جامعه اسلامی فعلی
در همه زمان ها اگر جامعه اسلامی بخواهد متحول باشد، بخواهد پویا باشد، بخواهد مبارزه کند، بخواهد اسلامی بشود و اگر اسلامی هست، اسلامی بماند، احتیاج به امامت دارد. البته امامت که می گویم منهای معصومیت. عصمت مخصوص ائمه دوازده گانه علیهم السلام است.
از میان امامان و آن هم به دلایل و جهات خاصی که ایجاب می کرده و در دوران های اول اسلام، آن کسانی رهبری جامعه را به عهده داشته باشند که هیچ گونه گمان و خطایی در آنها نباشد، اما بعد از آنی که کاروان اسلام پیش رفت، افکار اسلام جا افتاد، اسلام توانست جای خود را در مغزها و در ذهن ها و در جو تاریخ باز کند، بعد از آنی که انسان ها آن رشد را پیدا کردند که اگر اسلام را به دستشان بدهی رویش فکر کنند و کار کنند، بتوانند آن را بفهمند، بعد از آنی که اسلام آن بساط گسترده خودش را در جهان به وجود آورد، آن وقت امامت نیاز هست، اما عصمت در امامی که باید پیشوای جامعه باشد، دیگر لزومی ندارد.(5)
پی نوشت ها:
1.بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)، 14/3/1383
2.خطبه های نماز جمعه،16/11/1366
3.همان
4.ولایت و حکومت، ص163
5.قبسات النور، ص91-90
نظر شما