به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از شیراز، کوروش کمالی سروستانی ظهر امروز (۲۴ آبان ماه) در آیین نکوداشت استاد امین فقیری در مرکز اسناد و کتابخانه ملی مرکز فارس در مورد شخصیت این چهره ادبی استان اظهار کرد: با توده ای سفید از موهایی که روزگارانی به رنگ شبقی رخشان می نمود و با پشتی خمیده از دانسته های بسیاری که نشان از روزگار سپری شده عمری گرانبهاست؛ با لبخندی که دیرآشنای چهره همیشه مهربان و آرام اوست؛ و نگاهی نافذ و اندیشه ای مصمم بر خوان دست نگاشته هایی می نشیند که تاریخ روزگارانش را و آمال مردمانش را به تصویر کشد.
مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس با بیان اینکه فقیری به گواه سخنانش آن قدر کتاب خوانده که همه مفاهیم کتاب ها در ذهنش به هم ریخته است، تصریح کرد: اما از میان همه آن ها «جنگ و صلح» لئو تولستوی، «گور به گور» ویلیام فاکنر، «خوشه های خشم» جان اشتاین بک، «تراژدی آمریکا» تئودور درایزر، «اتحادیه ابلهان» جان کندی تول، «ناتور دشت» جی دی سالینجر و «کافکا در ساحل» موراکامی را بیش تر می پسندد؛ به«جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی و «رود راوی» ابوتراب خسروی عشق می ورزد و «ارکستر شبانه چوب ها»ی رضا قاسمی و «سنگ صبور» صادق چوبک را در خور تامل می داند.
کمالی سروستانی خاطرنشان کرد: تامل در پسندهایش حکایتگر آن است که او پایبند به حماسه سمبلیک حرکت و کوششی است که در تقابل با خواسته های نوع انسانی و هویت شکل یافته جامعه روی می دهد؛ رنج ها و ناملایماتی که مردمان روزگارانش را به ستوه می آورد ، او را به تامل؛ تدبر و اندوه فرو می برد.
مدیر مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس با بیان اینکه فقیری هگل داستان را حماسه بورژوايی و جانشين حماسه عصر قهرمانی می داند و هدف آن را همانند هنر حماسی، باز كردن جهان در تماميت آن می خواند، افزود: با این باور در حقيقت داستان و روایات داستانی، نوعی از نثر زندگی است و راویان آن، همانانی هستند که تار و پود و ژرفای زندگی را در امتداد بیکرانه هاش، بازشناخته و به سهم خویش، به تصویر آن می نشینند، از این روست که هنگامی که امین فقیری داستان های دهکده پرملال را پی می ریزد؛ این داستان ها نمودار درد و رنج روستاییانی می شود که به سبب فقر فرهنگی و ناداری در رنج بودند، توصیف تنهایی و ملال روحی معلمان روستا و دشواری زندگی دهقانان به داستان هایش حال و هوایی شاعرانه و دقتی جامعه شناسانه می بخشد.
وی با بیان اینکه گویی داستان های حقیری بر اساس تقليدي از واقعيت آدمي و عادات و حالات بشري نوشته شده اند و به نحوي از آنها شالوده جامعه را در خود تصوير و منعكس می كنند، ابراز کرد: با چیره دستی و ظرافت خاصی به بیان داستان هایش می پردازد؛ گویی که در تمام صحنه های داستان حضور دارد و از آنجا که با مردمان روزگارانش همدردی می کند؛ گونه ای مرثیه و مویه را در قلم خویش پدیدار می سازد و این همه را با بهره بردن از اصطلاحات و کنایات و واژگان محلی رنگ و بویی خاص می بخشد چونان که در پهنایی ممتد از واژگان و کلمات و عبارات در شمار ادبیات اقلیمی این سرزمین خوش می نشیند.
کمالی سروستانی با بیان اینکه این نویسنده شیرازی با باور بدین امر که رسالت راستين ادبيات، برانگيختن مردم به آگاه شدن از خويشتن خويش است، تأکید کرد: ناگزیر از مردمی کردن ادبیاتیم؛ اين همگان پسندي اما توامان با تراش خوردگي لفظ و زبان و عبارت و فکر و معناست. بدان گونه که پندارهای اصيل، در برترين سطح، با زبانی دلنشین و خلق تصاویری ملموس و دریافت شدنی بر لوح کاغذین سطور هم کیشی پیشه کنند و به عميق ترين ريشه هاي احساس و انديشه آدمي راه يابند تا مرهمی باشند بر آنچه که در وانفسای عزلت و تلخی، آدمیان را پدیدار می شود.
وی بیان کرد: امین اما از جمله راویانی است که به شایستگی توانسته است معيارهاي ويژه خود را به جهان داستان ارائه دهد؛ معيارهایی که در قوسی صعودی از درون جامعه و محيط پیرامونی اش برخاسته است همگام با تكنيك هایي رئالیستی که خاص اوست، تنوع و تعدد شاخصه های زبانی و ادبی او با مضامینی از جمله فقر و گرسنگی، مناسبات زندگی در شرایط نابسامان اجتماعی، مصائب پایان ناپذیر مردم ستم دیده و رنج کشیده روستایی و تقابل سنت و تجدد، درونمایه آثار اوست و او با پناه جستن به این همه و چنگ زدن به آرزوی دیرینه بشر مبنی بر رستگاری مدام، در خلق آثارش خوش درخشیده است.
مدیر مرکز استاد و کتابخانه ملی فارس با بیان اینکه فقیری در جهان معنایی اش، پدیده ها رنگ و لعاب زندگی پیدا می کنند، سبز می شوند و می رویند چرا که در تجربه زیستی او، حرکت، شوق و امید، رودی است جوشان که پایان نمی پذیرد و انکار نمی شناسد، گفت: امین فقیری شادمانگی را برای همگان به آرزو می نشیند، کوشش بسیار او با خامة جان بر طومار کتاب هایش، گواه این مدعاست. با او تجربه زیستن را از لونی دیگر می توان رقم زد، می توان با او تا فراسوی آمال ها و دغدغه های انسانی بال گشود و با درک رنج تا اوج شادمانگی پیش تاخت... . گویی آرزوهای مردمانش را زیسته است. اندوهشان را و بافه رنجشان را برنمی تابد و در پرند رنگ رنگ مهربانی هایش، زلال عشق را و محبت را، برای همگان به آرزو می نشیند. چنین است که در کوله بار عمرش، ره توشه عشق می یابیم و جاری مهر.
وی متذکر شد: شیراز مدیون امین فقیری است چرا که از سویی او با آثارش فرهنگ، تاریخ و خاطره هایمان را ماندگار ساخته و از دیگر سوی، خود بخشی از تاریخ فرهنگی شیراز می شود؛ بر ماست که جایگاه ارجمندش را قدر نهیم و به قدر همّت و وسع خویش در پاسداشتش بکوشیم.
نظر شما