خبرگزاری شبستان: زندگانی امام حسن عسکری علیهالسلام، روزگار تنگ و سخت و محاصره امامت بود. سامرا، زندانی بود برای کنترل و نگهداری امام و خانواده ایشان. حکومت بنیعباس، سخت به دنبال آخرین حلقه امامت بود و همین امر شرایط امنیتی و مراقبتی را سختتر و جدیتر ساخته بود. این روزگار سختی و جدیت، تقریباً از زمان امام جواد علیهالسلام شروع شد و به مرور شدت یافت؛ تا جاییکه اطرافیان امام، رفته رفته کمتر شده و نزدیکان، امینترین افراد به ایشان شدند.
شاید نگاهی به مجموعهای از زنان پیرامون امام علیهالسلام که از نور وجود ایشان توشه برداشتند و توانستند وظایف مسلمانی و شیعه بودنشان را به انجام برسانند، در روز میلاد ایشان خالی از لطف نباشد.
سوسن بانو
به روایت تاریخ امام هادی علیهالسلام تنها یک همسر امولد داشتهاند (1) که در منابع مختلف با نامهای متفاوتی معرفی شده است؛ نامهایی مانند: حدیثه (2)، حُدیث، سلیل، سمانه، سوسن (2). آنچه در مورد مادر امام حسن عسکری علیهالسلام در منابع آمده آن است که: او در نهایت ورع، تقوا، عفاف و صلاح بود (3) او از زنان بامعرفت و صالحه بود... در فضل او کافی است که پس از شهادت امام عسکری علیهالسلام پناه شیعیان بود (4).
نقش سیاسی سوسن بانو، پس از شهادت امام عسکری علیهالسلام بسیار پررنگتر و مهمتر شد. به طوریکه امام عسکری علیهالسلام قبل از شهادتشان، جهت ایمنساختن خانواده و استمرار ولایت، اقدامات مهمی را بهواسطه مادرشان به انجام رساندند. امام در سال شهادتشان، مادر را به حضور خواستند و ایشان را از شهادت خود مطلع ساختند و به همراه امام زمان علیهالسلام راهی سفر حج ساختند. ایشان بعد از حج، در مدینه بودند که خبر شهادت امام علیهالسلام رسید و باعث شد که آنها بهسرعت به سامرا بازگردند (5)؛ و آتش فتنهای که میرفت پررنگتر شود را خاموش کنند. ایشان بعد از رسیدن به سامرا، در برابر پسرشان جعفر کذاب، که ادعای امامت داشت، ایستادند و تمامقد از ولی حاضر الهی حمایت کردند و گفتند: «من، وصی پسرم حسن بن علی هستم و بهعنوان وارث، میخواهم حقم را بگیرم». جعفر و پیروانش برای باطلکردن این ادعا، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. متقابلاً آن بانوی خردمند و شجاع هم برای اثبات حق خود (در ارث و وصایت)، مدارک کتبی و شفاهی را به دادگاه تقدیم کرده و در نتیجه، قاضیالقضات پایتخت نیز به نفع او حکم صادر کرد (6).
شهید مطهری نیز در این رابطه مینویسد: «این زن بزرگوار به جده معروف شد؛ ولی تنها «جده بودن» سبب شهرتش نشد؛ مقامی دارد، عظمتی دارد، جلالتی دارد، شخصیتی دارد که نوشتهاند بعد از امام عسکری علیهالسلام «مَفْزَعُ الشّیعه» بود؛ یعنی ملجأ شیعه، این بزرگوار بود. قهراً در آنوقت - چون امام عسکری علیهالسلام 28 ساله بودهاند که از دنیا رفتهاند، علیالقاعده مطابق سن امام هادی علیهالسلام هم حساب بکنیم - زنی بین پنجاه و شصت بوده است. اینقدر زن باجلالت و باکمالی بوده است که «شیعه» هر مشکلی برایش پیش میآمد، به این زن عرضه میداشت». ایشان بعد از نقل فرمایش حکیمه خاتون علیهاالسلام میگوید: «... وصی امام عسکری علیهالسلام در باطن، این فرزندی است که مخفی است؛ ولی در ظاهر که نمیشد بگوید وصی من اوست؛ در ظاهر وصی خودش را این زن باجلالت قرار داده است» (7).
نرجس خاتون
نرجس خاتون سلاماللهعلیها، از خانوادهای بزرگ و با اصل و نسب در روم بود که در یکی از جنگهای مسلمانان و رومیان به اسارت درآمد. او دختر «یشوعا» است و نسباش به قیصر، پادشاه روم میرسد و از طرف مادر نیز به شمعون، یکی از اوصیا و حواریون حضرت عیسی علیهالسلام میرسد (8).
روایات متعددی در باب مقام و منزلت نرجس خاتون سلاماللهعلیها نقل شده است؛ در این روایات از او با واژههایی نظیر «خیره الاماء» و «سیده الاماء» نام برده شده است (9).
حکیمه خاتون
یکی دیگر از زنان مؤثر در دوران امامت، امام حسن عسکری علیهالسلام عمه ایشان، حکیمه خاتون سلاماللهعلیها بودند. خواهر امام هادی علیهالسلام که مادر هر دو سمانه مغربیه بود. این بانو، محضر چهار امام را درک کرده است: امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام زمان علیهمالسلام.
در اعیان شیعه از حکیمه خاتون با عنوان بانویی صالح و عابد و قانت یاد شده است (10). بانویی که در زمانه خفقان حکام بنیعباس در دوران امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام، رابط میان شیعیان و امام بود. احمد بن ابراهیم گوید: «من در سال 262 ق بر حکيمه دختر حضرت جواد عليهالسلام وارد شدم. او از پشت پرده با من سخن ميگفت؛ از امامان سؤال کردم، او يکي پس از ديگري آنان را برشمرد تا اينکه به حضرت صاحبالزمان عليهالسلام رسيد. من پرسيدم: اين فرزند در کجا است؟ پاسخ داد: مستور است. من گفتم: پس شيعيان به کجا رجوع کنند؟ فرمود: به مادر امام حسن عسکريعليهالسلام که مشهور به جده است. من گفتم: آيا به کسي اقتدا کنيم که به زن وصيت کرده است؟ حکيمه پاسخ داد: اين مطلب همانا مانند اقتدا به ابيعبداللّه الحسينعليهالسلام است که در صحراي کربلا به خواهرش زينب وصيت کرد» (11).
کلینی با اشاره به حدیثی با سند معتبر مینویسد: «او (حکیمه) در شب نيمه شعبان هنگام ولادت حضرت صاحبالامر حاضر بوده است» (12).
علاوه بر این موارد نام حکیمه خاتون در کتب مختلف رجالى و حدیث، بحارالانوار (13)، اعلامالورى (14)، منتهیالامال (15)، جامعالرواه (16) و... نیز به چشم میخورد.
شیخ صدوق نیز ماجرای شب تولد امام عصر(عج) را به نقل از محمدبن الحسن بن الوليد که از حکیمه خاتون نقل کرده است، چنین روایت میکند: «حضرت ابومحمدالحسن العسکري در شب نيمه شعبان مرا طلبيد و فرمود: عمه امشب افطار مهمان ما هستي؛ چون در اين شب باري تعالي حجت خود را ظاهر خواهد کرد که حجت او بر اهل زمين خواهد بود. حکيمه ميگويد: پرسيدم: مادرش کيست؟ امامعليهالسلام فرمود: نرگس. عرض کردم: خدا مرا فدايت کند، در او اثري از حاملگي نيست. فرمود: چرا. سپس نقل ميکند که هنگام طلوع فجر نوزادي از او به دنيا آمد» (17)
پینوشت
1. خزعلی، موسوعه الإمام الهادی (ع)، ج۱، ص۵۰.
2. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص301.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص 236 و 237.
4. ذبیح محلاتی، ریاحین الشریعه، ج3، ص25.
5. شیخ عباس قمى، منتهی الآمال، ج2، ص701.
6. منتهی الآمال، ج2، ص411.
7. بحارالانوار، ج50، ص331.
8. شهید مطهری، سیری در سیره ائمه، ص218.
9. بحارالانوار، ج13، ص5.
10. لطفاللَّه صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص238.
11. محسن امین، اعیان الشیعه، ج6، ص217.
12. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۰۱/ بحارالانوار، ج51، ص364.
13. کلینی، الکافي، ج1، ص330.
14. بحارالانوار، ج99، ص79-80.
15. طبرسى، ابن علی الفضل بن الحسن، اعلام الوریب علامالهدى، ص338.
16. منتهیالامال، ص972.
17. محمد بن علی الاردبیلی الغروی الحائرى، جامع الرواه، ج2، ص457.
منبع: پایگاه خبری و تحلیلی خانواده و زنان
نظر شما