امام حسن (ع) مشتاق صلح با معاویه نبود

حجت الاسلام والمسلمین مطهری گفت: برخی از جاسوس های معاویه برای ضربه زدن به حکومت امام حسن (ع) در سپاه حضرت و درون جامعه عراق حضور داشتند امام در همان دوره آغاز حکومت وقتی برخی از این جاسوس ها دستگیر می شوند دستور اعدام آن ها را می دهد.

خبرگزاری شبستان، گروه قرآن و معارف: «وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام به حکومت رسیدند چه کسانی با چه گرایش ها و نحله های فکری در داخل سپاه امام حضور داشتند. توجه کنیم که امام حسن (ع) وقتی به حکومت می رسند بعد از بیعت کوفیان نامه ای به معاویه می نویسند و وی را به پذیرش حکومت خود دعوت می کنند خب پرسش این است که اگر هدف امام حسن (ع) از همان آغاز، صلح با معاویه بود چرا بعد از این که به حکومت می رسد به معاویه نامه می نویسد و او را به پذیرش حکومت خود دعوت می کند. یا مثلا می دانیم که برخی از جاسوس های معاویه برای کارشکنی و ضربه زدن به حکومت امام حسن (ع) در سپاه حضرت و درون جامعه عراق حضور داشتند امام در همان دوره آغاز حکومت وقتی برخی از این جاسوس ها دستگیر می شوند دستور اعدام آن ها را می دهد و در واقع اشد مجازات را برای جاسوسان معاویه در نظر می گیرد و باز از همین جا می شود متوجه شد که اگر امام از آغاز، تصمیم به صلح با معاویه داشتند در این باره نرمش به خرج می دادند و مدارا می کردند. همین نشانه دیگری است که فرض واگذاری حکومت به معاویه را باطل می کند.» آنچه در ادامه می آید گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین دکتر مطهری عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درباره فهم یکی از مهم ترین رخدادهای تاریخ تشیع در دوران حیات امام حسن مجتبی علیه السلام است.  
 
 
یکی از نقاط حیات مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام صلح با معاویه است که عموما مورد بدفهمی حتی میان شعیان قرار می گیرد. در واقع اولا حیات امام حسن مجتبی (ع) صرفا معطوف به این واقعه نیست و در ثانی حتی اگر صرفا همین واقعه را هم در نظر بگیریم باز پرسش این است که آیا اساسا فهم و تفسیر ما در این باره درست و همه جانبه است. درباره  این برش مهم از زندگی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام چه می توان گفت؟ 

در ارتباط با آنچه که امروز به عنوان صلح امام حسن علیه السلام از آن یاد می کنیم اول این نکته را تصریح کنیم که واژه صلح برای این رخداد و ترسیم وضعیت و آنچه که امام حسن (ع) انچام داد مناسب نیست به خاطر این که وقتی تاریخ اسلام و دوره زندگی امام حسن را مورد مداقه قرار می دهیم می بینیم که حقیقتا صلح به امام حسن (ع) تحمیل شده است و امام به این معنا خواهان صلح نبود نه این که خواهان جنگ باشد. درست تر این است که حضرت، خواهان واگذاری حکومت به معاویه نبوده است اما امام در موقعیتی قرار گرفت که ناچار شد حکومت را به معاویه واگذار کند لذا برای فهم درست این نکته باید به شرایط تاریخی آن دوره توجه داشته باشیم که فی المثل چرا امام حسن (ع) مجبور به کنار آمدن با معاویه می شود اگرچه همچنان که گفتم امام حسن خواهان صلح  با معاویه نبود. 

شما روی این مولفه تاکید زیادی دارید  که فهم رفتار امام حسن (ع) بدون فهم دوره ای که در آن قرار گرفته بودند ابتر خواهد ماند، ویژگی ها و ختصات دوره ای ک امام در آن قرار گرفته بودند چه بود؟ 

روی نکات بسیاری می توان انگشت گذاشت از جمله این که وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام به حکومت رسیدند چه کسانی با چه گرایش ها و نحله های فکری در داخل سپاه امام حضور داشتند. توجه کنیم که امام حسن (ع) وقتی به حکومت می رسند بعد از بیعت کوفیان نامه ای به معاویه می نویسند و وی را به پذیرش حکومت خود دعوت می کنند خب پرسش این است که اگر هدف امام حسن (ع) از همان آغاز، صلح با معاویه بود چرا بعد از این که به حکومت می رسد به معاویه نامه می نویسد و او را به پذیرش حکومت خود دعوت می کند. یا مثلا می دانیم که برخی از جاسوس های معاویه برای کارشکنی و ضربه زدن به حکومت امام حسن (ع) در سپاه حضرت و درون جامعه عراق حضور داشتند امام در همان دوره آغاز حکومت وقتی برخی از این جاسوس ها دستگیر می شوند دستور اعدام آن ها را می دهد و در واقع اشد مجازات را برای جاسوسان معاویه در نظر می گیرد و باز از همین جا می شود متوجه شد که اگر امام از آغاز، تصمیم به صلح با معاویه داشتند در این باره نرمش به خرج می دادند و مدارا می کردند.همین نشانه دیگری است که فرض واگذاری حکومت به معاویه را باطل می کند.  
 از طرف دیگر وقتی امام متوجه می شود که معاویه حاضر به پذیرش حکومت حضرت نیست و همراهی نخواهد کرد خودشان را برای جنگ با معاویه آماده می کنند و نیروهای خود را به فرماندهی عبیدالله ابن عباس و قیس ابن سعد در نخیله که لشکرگاه کوفیان بوده در تدارک جنگ نگه می دارند و خود برای جمع آوری نیروهای بیشتر به کوفه برمی گردند. اما بلافاصله شایعه صلح امام حسن (ع) از سوی نیروهای طرفدار معاویه هم بین سپاهیان و هم مناطق دیگر منتشر می شود وقتی این شایعه منتشر می شود عده ای خوارج خشک مغز بی تفکر و بی آن که تفحص کنند بر این گمان که امام حسن صلح را پذیرفته جهت کشتن حضرت به خیمه امام هجوم می آورند با این استدلال که حضرت با پذیرش صلح از دایره ایمان خارج و کافر شده است این دقیقا همان اتهامی است که خوارج در دوره خلافت و حکومت امیرالمومنین (ع) به ایشان می زدند در جریان این حمله است که امام حسن علیه السلام مجروح می شوند و در چنین شرایطی است که پیک معاویه به امام حسن علیه السلام می گوید معاویه خواهان صلح است و شرایط تو را هرچه که باشد برای صلح می پذیرد به قول امروزی ها در واقع نوید چک سفید امضا را به حضرت می دهند اما باز امام صلح را نمی پذیرد از آ ن طرف توجه کنیم که شایعه صلح از یک سو و خبر مجروح شدن امام حسن از سوی دیگر آشفتگی را در لشکر امام حسن (ع) بیشتر می کند و در نهایت عبیدالله ابن عباس فرمانده لشکر امام حسن علیه السلام با جمع قابل توجهی به معاویه پناهنده می شود به طوری که گفته اند از لشکر 12 هزار نفری امام در حدود 4 هزار نفر باقی می ماند. اما با وجود آن که دو سوم سپاه حضرت از دست رفته، فرمانده لشکر به دشمن پناهنده شده است و خود امام مجروح است با این همه باز امام حسن صلح را نمی پذیرند اما توجه کنیم که سستی و خستگی کوفیان عملا چاره دیگری برای امام حسنباقی نمی گذارد 


از آن طرف توجه کنیم که برخی از کوفیان به معاویه نامه می نویسند که حاضر هستند حسن ابن علی را دست بسته به معاویه تحویل دهند در این شرایط است که امام صلح را مشروط به مشورت با کوفیان می کند و می گوید معاویه صلحی را مطرح کرده است که خیری در آن نیست اما عده زیادی ازکوفیان که سست شده اند صلح را به امام حسن علیه السلام تحمیل می کنند . در حقیقت اگر شرایط به صورت طبیعی پیش می رفت قطعا امام حسن (ع) صلح با معاویه را نمی پذیرفت. در واقع این جا کارکرد صلح برای امام حسن، حفظ جان شیعیانی بود که در لشکر امام در اقلیت بودند ولو این که این شیعیان با صلح امام حسن قلبا راضی نبودند ولی امام برای حفظ جان آن ها ناچار شدند که صلح را بپذیرند. چون همچنان که مطرح شد سپاه امام حسن (ع) یک سپاه یک دست نبود و اندکی شیعه در آن سپاه وجود داست و عده دیگری خوارج بودند که نه برای دوستی با امام حسن که به خاطر دشمنی با معاویه به سپاه حضرت پیوسته بودند. عده ای هم سران قبایل بودند که در حقیقت دنبال منافع خودشان بودند  و از همین رو وقتی رییس قبیله از  سپاه حضرت خارج می شد نیروهای بسیاری که تحت فرماندهی او بودند عملا خاصیت خود را از دست می دادند و لشکر را ترک می کردند.

کد خبر 738326

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha