خبرگزاری شبستان، گروه قرآن و معارف: «در عرصه های تحلیلی سیاسی و اقتصادی و علمی و ... ما واقعا خبره نیستیم ما انگار که علامه همه حوزه ها هستیم موضع می گیریم در حالی که حق این بود که سکوت کنیم. از این جهت است که امام رضا علیه السلام آن کلام نورانی را بیان می فرمایند که: ان الله یبغض القیل و القال و کثره السوال / خداوند قیل و قال زیاد را دوست ندارد . این آیه معروف قرآن است که: فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه / مژده و بشارت بده به کسانی که سخن را می شنوند. این یعنی بشارت باد بر کسانی که اول و بیشتر بشنوند و کم تر سخن بگویند نه این که صرفا مترصد سخن گفتن باشند نه اول مترصد شنیدن باشند. متاسفانه در جامعه ما این گونه نیست. آیا رابطه جناح های سیاسی ما با هم این گونه است که اعتنایی به شنیدن می کنند و عمیقا متوجه کلام هم می شوند؟ در صورتی که اخلاق اهل بیت و سیره معصومین ما این گونه نیست.»
آنچه در ادامه می آید بخش دوم و پایانی گفتگوی گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین دکتر صادقی عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به مناسبت فرا رسیدن شهادت امام رضا علیه السلام است.
در حدیث سلسله الذهب ممکن این سول مطرح شود که چرا امام رضا علیه السلام سخن را به سلسله بیان می کنند تا سخن به زبان رسول الله (ص) برسد.
ببینید درست است محدثانی که دور امام جمع شده بودند با احترام با امام رضا علیه السلام برخورد کردند و می دانستند که امام شخصیت بزرگی از نسل پیامبر است اما اهل تسنن حدیث را از زبان رسول الله (ص) حدیث می داند و امام رضا هم متوجه است که مخاطب او چه کسی است و چه اعتقادی دارد بنابراین این گونه حدیث می خواند در حالی که ما شیعیان اعتقاد دیگری داریم و در فقه ما و ... سخن امام رضا (ع) به تنهایی حجت است اما در آنجا مخاطب اهل سنت است و اهل تسنن امام را در نهایت به عنوان راوی معتبر و ثقه و قابل قبول می شناسد و اجداد امام را به عنوان راویان معتبر و ثقه قبول داد بنابراین امام رضا علیه السلام سلسله سند را بیان می کنند تا به امیرالمومنین (ع) و رسول الله (ص) برسد.
اما اتفاقی که در این حدیث روی می دهد و در واقع امام از فرصت استفاده می کنند و به نوعی بیان می کنند که مامون برحق نیست یعنی همان کاری که همه اهل بیت در بزنگاه ها و فرصت ها طرح میکنند این است که می فرماید اگرچه لا اله الا الله حصن و نگهدارنده است اما این توحید شرطی هم دارد و آن امامت است.
پرسش من این است که چرا ما امروز در تبعیت از معصوم متوجه ظرایف رفتاری آن ها نیستیم. یعنی سبک زندگی امروز ما اغلب موارد با این بزرگواران قرابتی ندارد. چرا نمی توانیم این وجه الگوپذیری را در خود زنده کنیم؟
مشکلی که بسیاری از ما از آن رنج می بریم درگیری دایمی در نزاع ها و دور شدن از اعتدال اخلاقی و رفتاری است. شما فقط به همین نزاع های سیاسی موجود در جامعه نگاه کنید آیا در این نزاع ها ذره ای از اخلاق معصومین می بینید؟ من با آن جریان سیاسی کاری ندارم اما اعتدال به این معناست که انسان انصاف داشته باشد. آیا ما آن سکوت درونی و قلبی را داریم؟ در روایات داریم که همه چیز را بشنوید و سکوت داشته باشید. در روایات داریم ظاهرا کسی نزد حضرت زهرا سلام الله علیها رفتند و سوال کردند که هدیه ای از پیامبر (ص) می خواهم. این اتفاق بعد از رحلت حضرت رسول می افتد. حضرت فاطمه (س) دنبال نوشته ای می گردد که کلام حضرت رسول بر روی آن نقش بسته است و حضرت بیان می کند که من این نوشته را به اندازه حسن و حسین دوست می دارم و برای من عزیز است. حالا شما فکر می کنید که در آن نوشته چه بوده است. پیامبر در آن نوشته فرموده بودند سکوت کنید اگر حرف محکمی ندارید. آیا ما به همین حرف کوتاه پیامبر عمل کرده ایم؟ چقدر موضع سکوت در جامعه وجود دارد که ما رعایت نمیکنیم. چقدر جا وجود دارد که ما در آنجا حرف محکمی نداریم. در عرصه های تحلیلی سیاسی و اقتصادی و علمی و ... ما واقعا خبره نیستیم ما انگار که علامه همه حوزه ها هستیم موضع می گیریم در حالی که حق این بود که سکوت کنیم. از این جهت است که امام رضا علیه السلام آن کلام نورانی را بیان می فرمایند که: ان الله یبغض القیل و القال و کثره السوال / خداوند قیل و قال زیاد را دوست ندارد . این آیه معروف قرآن است که: فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه / مژده و بشارت بده به کسانی که سخن را می شنوند. این یعنی بشارت باد بر کسانی که اول و بیشتر بشنوند و کم تر سخن بگویند نه این که صرفا مترصد سخن گفتن باشند نه اول مترصد شنیدن باشند. متاسفانه در جامعه ما این گونه نیست. آیا رابطه جناح های سیاسی ما با هم این گونه است که اعتنایی به شنیدن می کنند و عمیقا متوجه کلام هم می شوند؟ در صورتی که اخلاق اهل بیت و سیره معصومین ما این گونه نیست.
در حدیث دیگر امام رضا علیه السلام می فرماید: صدیق کل امرء عقله و عدوه جهله / یار و دوست هر کسی عقل اوست و دشمن هر کسی جهل اوست. در حالی که ما فکر می کینم که جاهلیت مربوط به دوره ای بوده و اکنون تمام شده است. تصور می کنیم همین که مثلا فلان مدرک معتبر را گرفته ایم و می توانیم بخوانیم و بنویسیم و سخنرانی کنیم یعنی که ما از جهل عبور کرده ایم و این تصور اشتباه را داریم که تحصیلات یعنی داشتن عقل, مدرک یعنی عبور از جهل در حالی که امام رضا جهل را در برابر عقل قرار می دهد نه در برابر سواد و مدرک. شیخ کلینی در کتاب خود عقل و جهل را در برابر هم قرار می دهد حالا با این میزان آیا رفتار ما در جامعه عاقلانه است یا جاهلانه؟ قرآن به ما میگوید : و لا تقف ما لیس لک به علم / از چیزی که به آن علم نداری پیروی نکن اما ما این گونه هستیم؟ قرآن می گوید مطلبی که به آن علم نداری نگو و بیان نکن آن وقت شما ببینید که در همین فضاهای مجازی چقدر مطلب نقل می کنیم در حالی که دانش گسترده ای درباره محتوای ان نداریم و صرفا برای این که مثلا من هم نشان دهم که چقدر باسواد هستم برای جلوه گری مدام در حال فوروارد کردن هستم در حالی که اگر سیره اهل بیت لیهم السلام را دنبال کنم متوجه ارزش سکوت قلبی می شوم اما آیا ما واجد این سکوت قلبی هستیم؟ اگر از معصومین و سیره آن ها تبعیت می کردیم این همه هیاهو و جنجال در جامعه ما موج می زد؟
نظر شما