خبرگزاری شبستان _ خراسان شمالی؛ امام رضا علیه السلام در سال 148 هجرى قمرى در شهر مدينه به دنيا آمد. پدر ايشان امام موسى بن جعفر(ع)، يعنى امام هفتم شيعيان و مادرشان بانويى بزرگوار و خردمند به نام (تكتم) بود. امام رضا(ع) در همان سالى زاده شد كه پدربزرگ ايشان، يعنى حضرت امام جعفر صادق(ع)، به شهادت رسيد. نام ايشان (على) است، ولى بر اساس شيوه اى كه در ميان اعراب مرسوم است، به وى (ابوالحسن) مى گفتند. اين گونه اسمها را (كنيه) مى نامند. امام هشتم داراى لقب هاى متعددى است از جمله معروف ترين اين القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غريب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معين الضعفاء) است.
*شخصيت معنوى امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام از نظر توجه به مسائل معنوى و پرداختن به امور عبادى برجسته بود. روايت ها و داستان هاى بسيارى از اين جنبه زندگى امام در كتاب هاى تاريخى نقل شده كه شنيدن آن براى همه ما جالب است. ما وقتى مى بينيم كه امام ما و پيشوايى كه او را به رهبرى خود پذيرفته و زندگى او را الگوى خود قرار داده ايم، اين چنين عبادت مى كند و اين گونه به مسائل عبادى توجه دارد، ما نيز ناگزيريم كه همان شيوه را پيروى كنيم و از همان روش درس بياموزيم.
*شخصيت علمى امام
امام رضا(ع) جايگاه علمى ويژه اى داشتند. ایشان از دانشى سرشار بهره مند بودند و اين برجستگى علمى او در رويارويى با دانشمندان اديان و مذاهب ديگر، بهتر آشكار مى شد. جلسات و محافلى كه علما و دانشمندان مختلف گرد هم مى آمدند و به بيان ديدگاه ها و نظرات خويش مى پرداختند، در آن زمان رونق خاصى داشت. حاكمان آن عصر، گاه براى جلوه دادن شكوه دربار خويش، گاه به منظور گرايش دانشمندان به دربار و زمانى براى اين كه بر عقيده كسى چيره شوند، در كنار مجالس ديگر، به برگزار كردن نشست هاى علمى نيز مى پرداختند. اين محافل كه به جلسات (مناظره) معروف بود، بهترين مكان براى ابراز شايستگى هاى علمى افراد به شمار مى رفت. در عصر امام رضا (ع)، آن گاه كه همه دانشمندان جمع مى شدند و به گفت و گو مى پرداختند و سرانجام در پاسخ ديگران فرو مى ماندند، دست به دامان امام رضا(ع) مى شدند تا بر حقانيت مطلب خويش گواهى دهند.
*شخصيت سياسى امام
تمام عمر امام رضا(ع)، چه آن زمان كه هنوز به مقام امامت نرسيده بود و چه آن گاه كه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام موسى كاظم(ع)، مسئوليت امامت و رهبرى شيعيان را بر عهده داشت، در زمان حكومت عباسيان بود. عباسيان با ادعاى انتساب به پيامبر اكرم(ص) و با بهره گيرى از احساسات مردم بر ضد امويان، توانستند آنان را از حكومت كنار بزنند و خود بر تخت فرمانروايى مسلمانان بنشينند. با سركوب امويان، آنان ديگر قدرت و توانى نداشتند كه خطر مهمى براى عباسيان به شمار روند. عباسيان تنها خطر براى حكومت خود را شيعيانى مى دانستند كه با فرمانبرى از امامان معصوم، حاكمان آن روزگار را ناحق مى شمردند و مى كوشيدند تا آنان را از حكومت ساقط كنند.
بنابراين، دشمن شماره يك حاكمان عباسى، امامان شيعه بودند و به همين دليل است كه همه امامانى كه در روزگار اين حاكمان ستمگر مى زيستند، به دست آنان به شهادت رسيدند. عباسيان ستم پيشه به اندازه اى بر شيعيان فشار آوردند و آنان را مورد تهديد و شكنجه و آزار و تبعيد و آوارگى قرار دادند كه حتى تاريخ نويسان نيز از بازگو كردن آن دچار شرمندگى شده اند.
10 سال از دوران امامت حضرت رضا(ع)، با حكومت هارون همزمان بود. در اين 10 سال، موقعيت مناسبى براى مبارزه علنى و رسمى براى امام رضا(ع) پديد نيامد و بيشتر تلاش سياسى امام به صورت پنهانى رهبرى مى شد، اما در گوشه گوشه سرزمين هاى مسلمانان جنبش ها و قيام هاى پياپى شيعيان، حكومت عباسى را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمى شده بود.
*هجرت امام به خراسان
امام رضا(ع) هنگامى كه خود را ناچار به سفر يافت، براى اين كه ناخرسندى خود را از اين سفر اعلام فرمايد، چندين بار در كنار حرم مطهر پيامبر اكرم(ص) حضور يافت و به گونه اى به زيارت پرداخت كه همگان فهميدند اين سفر مورد رضايت امام نيست.
امام رضا(ع) در اين سفر تاريخى، هر جا كه توانست كوشيد تا مردم را با اسلام، قرآن، تشيع، اخلاق اسلامى، آرمان هاى دينى و احكام مذهبى آشنا سازد. از جمله مهمترين فرازهاى اين سفر، توقف امام در نيشابور و سخن تاريخى ايشان در جمع گروه بسيارى از مردم و حديث شناسان اين شهر است، آشنايى با اين سخن و حديث امام براى همه ما جالب است. اين حديث به سلسلة الذهب شهرت دارد.
*امام رضا عليه السلام در خراسان
به هر ترتيب، امام رضا(ع) وارد شهر مرو، مقر حكومت مأمون شد. مأمون، مجلسى آراست و در آن، امام را در مراسمى رسمى، به ولى عهدى خود منصوب كرد. حضرت در آن مجلس، حكم مأمون را گرفته، بر آن يادداشتى نوشت و با تيزبينى و درايتى كه برخاسته از مقام امامت ايشان بود، به ارزش هاى والاى اسلامى اشاره کرد و در برابر دسيسه اى كه مأمون چيده بود با ياد و نام اهل بيت عليهم السلام، حقانيت ايشان و تصريح به عمر كوتاه خود، فهماند كه اين منصب را با انگيزه شخصى نپذيرفته و تنها عامل قبول اين سمت، پافشارى مأمون بوده است.
برخوردهاى حكيمانه امام با اين مسأله، چه در طول سفر و چه در ايام اقامت در مرو، سبب شد تا بر خلاف پندار مأمون، امام بيش از گذشته در ميان مردم شناخته شود و در دل ايشان جاى گيرد. اين امر موجب اين شد كه مأمون در فاصله اى نه چندان دراز، از ترفند شكست خورده خود احساس ناراحتى كند و در انديشه محدود ساختن فعاليت هاى امام و حتى از ميان بردن ايشان فرو رود.
مامون سپس برنامه حذف امام رضا(ع) را دنبال مى كند، اما مى كوشد كه اين برنامه را به گونه اى عملى سازد كه دامان خود را از اين امر پاك نشان دهد. پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف مى كند و در همان جا با خوراندن انار يا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا(ع) را مسموم مى سازد و مانند آن چه پس از قتل فضل بن سهل كرد، در اين جا نيز بر پيكر پاك امام اشك مى ريزد و حضرت را در كنار قبر پدر خود هارون الرشيد دفن مى كند.
در ميان نقل قول هاى گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا(ع)، مشهورتر آن است كه حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال 203 هجرى قمرى به شهادت رسيده، در حالى كه 55 سال از عمر مبارك امام سپرى شده بود. گويا چنين مقدّر بود كه فرزندى از نسل پاك پيامبر اكرم (ص) و امامى از امامان شيعه، در سرزمينى دور از مدينه پيامبر به شهادت رسد، تا مرقد نورانى اش قلب ميليون ها انسان خداجوى دلباخته را به ولايت فراخواند و بارگاهش پناهگاه دل هاى شكسته اى باشد كه در اين سوى خاك در پناه آن مزار با شكوه به آرامش رسند.
نظر شما