خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ صبح امروز ۸۰ نفر از دلدادگان به امام رئوف حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه السلام بعد از 11 روز طی طریق با پای پیاده برای شرکت در مراسم عزاداری شهادت آن امام رئوف به مشهد مقدس رسیدند.
این روزها کاروان های اربعین ابی عبدالله علیه السلام؛ بعد از پیاده روی مسیر نجف – کربلا و زیارت سرور و سالار شهیدان در اربعین به کشور بازمی گردند، در این بین خیلی ها هم به دلایل مختلف نتوانستند در این مراسم جهانی حضور پیدا کنند و به خیل عظیم و میلیونی عاشقان راه عشق بپیوندند، این جاماندگان در راه عشق اند که حالا با پای پیاده عازم مشهد مقدس شده اند تا در ایام شهادت امام رضا علیه السلام در حرم مطهر آن حضور یابند.
کاروان پیاده هیئت حضرت علی اکبر علیه السلام شمال شهر بیرجند با بیش از ۸۰ نفر از اقشار مختلف مردم بیرجند که بیشترشان جوانان هستند، بعد از 11 روز طی طریق در این مسیر با خلوص، پاکی دل و جان به زیارت آن حضرت رسیدند.
قدم در مسیر عشق!
پنچ شنبه پنجم آبان - ساعت به وقت امام رضا علیه السلام ؛ همان قرار همیشگی مان با حضرت رئوف، بعد از قرائت صلوات خاصه حضرت و مداحی کوتاهی، خانواده ها برای خداحافظی و دوری دو هفته ای از پدر و برادر و یا فرزند جلو می آیند، بوی دو و اسپند با اشک هایی که یک سویش شوق و سوی دیگر دلتنگی است، عجب عجین شده است.
یک نفر بر روی ماشین خود بلندگویی نصب کرده که نوحه ای از حاج میثم پخش می شود و حال و هوای فضا را امام رضایی کرده است؛ «میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا- یک طرف شمسالشموس و یک طرف شمسالضحی».
کاروان در صفوفی منظم و با پرچم های سبز در دست و لباس پسته ای رنگ مخصوص کاروان بر تن از مقابل هیئت راه می افتد. سرها همه به زیر افکنده و دلها سرشار از دلدادگی به سمت مسیر خروجی شهر قدم قدم زنان حرکت می کنند، چند دقیقه ای راه می روند که پیرزنی با چشمانی بارانی بسته ای شیرینی در دست دارد و به سمت کاروان می آید، همه را تعارف می کند و از آنها التماس دعا دارد. نگاه پر از حسرتش، قصه دلتنگی اش را به خوبی فاش می کرد.
از خاک کندن و به افلاک رسیدن!
آسفالت خیابان شهر به پایان میرسد و وارد مسیر خاکی میشوند، اینجا نقطه آغاز شروعی دوباره است، قدمها یکی پس از دیگری بر روی نفس گذاشته میشوند و دانههای تسبیح با ذکرهای مختلف بر لب از لای انگشتان بچهها به سمت پایین رها میافتند، به نظر می رسد پیاده روی بهانه خوبی برای نزدیک تر شدن به خدا و خلوتی دوباره با خداوند است.
روز اول باید حداقل 45 کیلومتری از مسیر را طی کنند، بچه ها آهسته آهسته راه می روند و ذکر می گویند، برخی ها هم که با دوستان خود گروه شدند، به مرور خاطرات دوستی خود می پردازند و گاهی اوقات صدای خنده شان بلند می شود، «شوخی، خنده، ذکر، دعا و نماز اول وقت، نماز شب و خیلی موارد دیگر همه در کاروان بین بچه ها وجود دارد.» این را یکی از اعضای گروه می گوید. مجتبی نوگیدری، جوان 21 ساله ای که از 15 سالگی پای در این مسیر گذاشته و هر سال در این راهپیمایی معنوی شرکت کرده است.
مجتبی معتقد است این سفر علاوه بر برکات معنوی و جسمی که دارد، انسان را به خدا نزدیک تر می کند و باعث میشود تا در 11 روز دوری از تعلقات دنیایی بتوانیم بهتر با خدا خلوت کنیم و وقتی که به دیدار امام رضا علیه السلام نائل می شویم، مانند فردی باشیم که در حمامی، دل و جان و نفس خود را از گناه پاک کرده است.
او می گوید: امسال هوا خوب است خدا را شکر، سالهایی اولی که می رفتیم خیلی سرد بود و بیشتر مسیر را در باران و برف طی می کردیم اما واقعا صفای دیگری داشت، بهترین لحظه عمرم آن لحظات رسیدن به حرم و در آغوش گرفتن ضریح بعد از 11 روز پیاده روی است.
جا ماندههای کربلا هستیم!
همه جوان هستید؟ اغلب جوان و نوجوان هستند اما همه ساله چند نفر مسن هم حضور دارند، نمونه آن؛ دو پیرمرد 70 ساله است که هر سال از بیرجند تا مشهد به عشق امام رضا علیه السلام پیاده می آیند و بزرگترین عضو کاروان هستند و البته و کوچکترین عضو 12 سال سن دارد.
بعد از سه ساعتی راه رفتن کم کم به وقت نماز نزدیک می شویم، گروه تدارکات، آب میآورند و بچه ها وضو می گیرند و در بالای تپه ای برای اقامه نماز جماعت آماده می شویم، اذان در آسمان طنین انداز می شود و همه به نماز می ایستند... چه نمازی! خاکی! خاکی! بعد از نماز کاروان مسیری را پیاده می رود و در کنار درختان خشک شده زمینی هموار، برای خوردن نهار توقف می کند.
سید حسین رضوی اصل، یکی از جوانان این کاروان که سابقه بیش از پنج سال حضور در کاروان پیاده به سمت مشهد را دارد، میگوید: این مسیر را به عشق امام رئوف طی می کنیم و تمام مسیر در حال ذکر گفتن هستیم، این مسیر آنقدر حال و هوای معنوی آن بالا است که بچه ها ابتدا مسیر تا وقت رسیدن به حرم از زمین تا آسمان فرق می کنند. من از جاماندگان کاروان اربعین هستم که با حضور در کاروان پیاده امام رضا علیه السلام به نوعی به دنبال تجدید بیعت مجدد با امام رئوف مان، حضرت رضا(علیه السلام) هستم.
کم کم خورشید به بالای کوه نزدیک و نزدیک تر میشود که کاروان برای نماز و خواب میزبان مردم روستای ساقی هستند، بعد از استقبال اهالی روستا از زائران؛ نماز در مسجد به امام جماعت روحانی ساده دل و خاکی روستا اقامه میشود و بعد هم دعای کمیل و روضه و نوحه سرایی، حال و هوای معنوی خوبی بر کاروان حاکم است، اینجا دلها به هم نزدیکتر میشود و رفاقتها عمیقتر!
گذر از روزهای بندگی یکی پس از دیگری!
صبح، بعد از نماز و قرائت زیارت عاشورا، کاروان به راه می افتد و وعده صبحانه می ماند برای میان راه، کاروان روزانه به طور میانگین 40 تا 45 کیلومتر راه می رود و روزها یکی پس از دیگری سپری می شود، استقبال مردم به خصوص روستائیان از کاروان های پیاده رضوی در این مسیر دیدنی است، مردمانی که با صفای باطن با اسپند و صلوات به استقبال کاروان ها می آیند.
«زمانی» یکی از اعضای کاروان که 50 سال سن دارد، میگوید: حدود یک دهه است که هر سال پیاده به مشهد مقدس میروم، خیلی ها در این مسیر بودند که در این 11 روز تغییر کردند، برخیها بودند که خیلی به نماز مقید نبودند اما اینجا نمازشان را اول وقت میخوانند و از همین مسیر تصمیم به تغییر گرفتند.
سخت نیست پیاده روی برای شما؟ البته نه من در بیرجند خیلی کم پیاده روی می کنم، برای مسیرهای کوتاه حتی با ماشین می روم، اما این مسیر خستگی ندارد، بچه ها با پای دل می روند.
سالهای اول به چه شکلی می رفتید؟ همیشه با کاروان می رفتم اما سالهای اول که می آمدیم تنها چند کاروان بزرگ بودند، الان تعداد کاروان ها خیلی بیشتر شده است و از همه شهرستان های مسیر کاروان داریم.
هر چه به مشهد مقدس نزدیکتر میشویم، دلها شکسته تر و سرعت کاروان بالاتر می رود، انگار نه انگار که 10 روز پیاده روی کرده اند، در برخی از مسیر تعدادی از جوانان نوحه ای را از شب تاسوعای حسینی وام گرفته و سینه زنان پیش می روند؛ «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد- علمدار نیامد سپهدار نیامد».
سلام عاشقان!
تپه سلام قرار عاشقان برای سلام به امام رئوف است، چند نفری از جوانان کاروان از بچه های مناطق مرزی و محروم سربیشه هستند که برای اولین مرتبه در عمرشان به مشهد سفر کرده اند، مشتاق تر از بقیه برای در آغوش گرفتن ضریح هستند گویا همین چند جوان زائر اولی هستند، موکب داران مشهد مقدس در تپه سلام خیمه ای را بر پا کرده اند که هیات های پیاده چند دقیقه را آنجا به عزاداری و استراحت بپردازند. همه به سمت حرم مطهر می ایستند و سلام می دهند؛ «السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام ...» سلام هنوز به پایان نرسیده که صدای ناله بچه ها بلند می شود و روی زمین می افتند، لحظات زیبا و باشکوهی است.
اینجا انتهای جاده عشق است و ابتدای ورود به آستان حضرت دوست، برخی ها از اینجا به بعد کفشهای خود را بیرون میآوردند و پا برهنه حرکت میکنند، از انتهای خیابان امام رضا علیه السلام، گنبد و گلدستههای حرم رویت میشود، اینجا دیگر قدم ها آهسته می شود و ذکرها بیشتر، دعا برای تمام کسانی که التماس دعا داشته اند، بر لب جاری می شود. اسپند موکب های کنار خیابان، التماس های پیرزن را در ابتدای مسیر یادمان می اندازد، در حال و هوای خودمان سیر می کنیم که وارد باب الرضا علیه السلام میشویم و با سلامی از هر زمان نزدیک تر، به پیش می رویم، خودمان را در حرم می بینیم، برخی از بچه ها که برای اولین مرتبه حرم آمدند، هنوز باورشان نیست که در حرم هستند، نمی دانند که باید گریه کنند یا دلی سیر گنبد و گلدسته ها را نظاره کنند.
حالا که به حرم رسیدند، جان ها اینجا است و دلها خواسته ای دیگر دارد، یکی می گوید: آقا جان من از جامانده های اربعین هستیم، از قدیم گفتند که پنجره فولاد رضا برات کربلا می ده، از همین حالا دلتنگ محرم سال آینده شده و دلش لک زده است برای پیاده روی اربعین آینده؛ دیگری هم برای ظهور مهدی فاطمه دعا می کند...
نظر شما