خبرگزاری شبستان، گروه قرآن و معارف: «جمله اول جابر این بود که گفت ای حسین بن علی! شکر خدا که ما در این واقعه با تو بودیم. عطیه در اعتراض به جابر گفت ولی ما که با حسین ابن علی نبودیم. جابر به عطیه این نقل قول از رسول الله (ص) را یادآور شد که: مَن أحبَّ قَوماً حَشَرَهُ اللّه ُ فِى زُمرَتِهِ / کسی که کسی را دوست دارد خداوند او را با کسی که دوستش دارد محشور می کند. من هم از بچگی حسین (ع) را دوست داشتم و راه او را تایید می کردم . من کور بودم و نمی توانستم در جنگ باشم اما دلم با حسین (ع) بود. اگر تنم آن جا و آن روز در کربلا نبود اما دلم، فکرم و اندیشه ام آن جا بود پس عطیه ما آن روز در آن جا بودیم. خب این جمله جابر ابن عبداله انصاری بشارتی است برای مردم ایران که بعد از 14 قرن این طور دلباخته راه مولا و مقتدایشان هستند در حالی که حسین را هیچ گاه به چشم سر ندیده اند اما حسین (ع) را به چشم قلب دیده اند و دلباخته سیدالشهدا هستند.»
آنچه در ادامه می آید بخش دوم گفتگوی خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با آیت الله سید هاشم بطحائی، استاد دانشگاه و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری در آستانه اربعین حسینی است.
در بخش پیشین گفتگو به آن جا رسیدیم که جابر ابن عبدالله انصاری و عطیه به عنوان اولین زائران اربعین به سرزمین کربلا رسیدند. آن جا چه قولی از زبان جابر مطرح می شود؟
وقتی جابر ابن عبدالله انصاری و عطیه به سرزمین کربلا رسیدند نزدیکی قبر شریف حضرت بودند که جابر و عطیه کفش ها را به حرمت سرزمین کربلا از پای درآورند و به دست گرفتند. جابر به عطیه گفت من که چشمم نمی بیند نزدیک مرقد که رسیدیم بگو ادب کنم. یک مرتبه رسیدند به جایی که روی آن نوشته شده بود: هذا قبر حسین ابن علی بن ابیطالب الذی قتلوه عطشانا. جابر وقتی متوجه شد خودش را روی قبر انداخت و بنا کرد به گریه و شیون و زاری. دو جمله گفت که عجیب است. جمله اول او برای ملت ما که در راهپیمایی عظیم اربعین شرکت می کند می تواند بشارت دهنده و قابل استفاده باشد، راهپیمایی ای که خاری بر چشم دشمنان و لبیک به ندای مظلومان است.
جمله اول جابر این بود که گفت ای حسین بن علی! شکر خدا که ما در این واقعه با تو بودیم. عطیه در اعتراض به جابر گفت ولی ما که با حسین ابن علی نبودیم. جابر به عطیه این نقل قول از رسول الله (ص) را یادآور شد که: مَن أحبَّ قَوماً حَشَرَهُ اللّه ُ فِى زُمرَتِهِ / کسی که کسی را دوست دارد خداوند او را با کسی که دوستش دارد محشور می کند. من هم از بچگی حسین (ع) را دوست داشتم و راه او را تایید می کردم . من کور بودم و نمی توانستم در جنگ باشم اما دلم با حسین (ع) بود. اگر تنم آن جا و آن روز در کربلا نبود اما دلم، فکرم و اندیشه ام آن جا بود پس عطیه ما آن روز در آن جا بودیم. خب این جمله جابر ابن عبداله انصاری بشارتی است برای مردم ایران که بعد از 14 قرن این طور دلباخته راه مولا و مقتدایشان هستند در حالی که حسین را هیچ گاه به چشم سر ندیده اند اما حسین (ع) را به چشم قلب دیده اند و دلباخته سیدالشهدا هستند بنابراین این طور این همه خستگی و تاول پا را به جان می خرند و در این راهپیمایی عظیم شرکت می کنند.
جمله دومی که جابر گفت وقتی خودش را روی قبر مولایش انداخت گفت حبیبی حبیبی حبیبی / ای دوست من ای دوست من ای دوست من چرا جواب مرا نمی دهی، دوستت به زیارت تو آمده است. من جابرم از مدینه به دیدار تو آمده ام. این تن بی سر چرا جواب دوست خود را نمی دهد. در این لحظه بود که یک مرتبه صدای جمعیت و زنگوله شتران به هوا برخاست. عطیه و جابر گفتند نکند بنی امیه سراغ ما آمده اند. جابر به غلامش گفت احتمال دارد اسرا برای زیارت به این جا آمده باشند. اگر این مژده را برای من بیاوری تو را آزاد می کنم. غلام رفت و برگشت و گفت البشاره البشاره. مژده باد که اهل بیت آمده اند. صاحب عزا رسید و و آمدند و خودشان را بر روی قبر پاک و مطهر حضرت انداختند. وقتی حضرت زینب (س) بر سر قبر برادر آمد و ماجرای شام و کوفه را ذکر کرد غوغایی به پا خاست و این زیارت اربعین به نقطه عطفی در تاریخ بدل شد. البته قبلا پیامبر (ص) هم وعده داده بودند که این جا و این سرزمین بارگاه امام حسین (ع) می شود. وقتی امام حسین (ع) از مدینه به سمت کربلا می رفت می دانست که این سفر، سفر مصیبت و مرگ است اما آنچه در کارنامه حیات پربار امام حسین (ع) ثبت شد زمینه چینی دوباره برای نشر اسلام و معارف و بیداری آحاد بشریت بود. درست است که مصیبت سنگین بود اما این مصیبت عظما، زمینه بیداری بشریت را فراهم کرد.
آیا زیارت اربعین در زمان بنی امیه هم توام با سختگیری بود؟
نه تنها در زمان بنی امیه که در زمان بنی عباس هم ممنوع بود. متوکل عباسی دستور داده بود هر کسی که می خواهد به زیارت قبر امام حسین (ع) برود باید یک دست او را قطع کنند آن وقت دلدادگانی بودند که حاضر بودند یک دست شان قطع شود اما به زیارت بروند. البته بعد از بنی عباس یک مقدار از آن سختگیری ها کاسته شد و اربعین به عنوان یک سنت جاری بود، منتها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این سنت در میان عراقی ها رواج داشت اما امروز این زیارت جنبه سیاسی و بیداری بخش هم پیدا کرده است . فرقی نمی کند بنی امیه و بنی عباس دوران ما هم ترامپ و آل سعود هستند چون جبهه کفر در نوع بشر تسلسل دارد. به قول مولانا: "رگ رگست این آب شیرین و آب شور / در خلایق میرود تا نفخ صور" و در زمانه ما هم ابن زیادها و شمرها و بنی امیه و بنی عباس هم حضور دارند فقط نام ها و چهره ها و قیافه ها تغییر کرده است اما ماهیت همان ماهیت است. از این که می بینند این همه دلداده مکتب امام حسین (ع) یاد و نام و مکتب حضرت را زنده نگه می دارند از خشم و غضب بر خود می پیچند. امروز می بینیم که ایران پرچمدار احیای مکتب امام حسین (ع) شده است و میلیون ها ایرانی، پاکستانی، عراقی و شیعیان نقاط دیگر جهان مثل رودهایی در کنار هم قرار می گیرند و دریای خروشانی در روز اربعین می شوند. این لبیک گویی به حسین ابن علی (ع) مورد توجه خدا و پیامبر و خاندان اهل بیت است و اهمیت این راهپیمایی حتی از راهپیمایی روز قدس هم بیشتر است و نشان می دهد که در دنیای امروز که گرفتار فساد اخلاقی رهاورد ارزش های غربی است می توان همچنان ارزش های عمیق اخلاقی را پاس داشت.
نظر شما