جزئیات طرح «تخصص گرایی پژوهش در علوم انسانی»

مهدی عباس زاده گفت: طرح «تخصص گرایی پژوهش در علوم انسانی» به دنبال یک فرآیند علمی و عملی است که بتوان به کمک آن‌، پژوهش‌های اعضای هیات علمی و محققان عرصه علوم انسانی کشور را تخصصی یعنی معطوف به حوزه‌های تخصص کرد.

خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: به منظور بررسی جزئیات طرح «تخصص گرایی پژوهش در علوم انسانی» که به همت معاونت پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مطرح شده با «مهدی عباس‌زاده»، معاون امور پژوهشی و آموزشی پژوهشگاه گفت وگویی ترتیب داده شده که به حضورتان تقدیم می شود:

 

طرح تخصص گرایی پژوهش در علوم انسانی چگونه در دستور کار پژوهشگاه قرار گرفت؟

در شورای راهبردی توسعه پژوهش و فناوری در علوم انسانی و هنر که ذیل معاونت پژوهش و فناوری وزارت علوم تحقیقات و فناوری تعریف شده است، جمع شورا به این نتیجه رسیده‌اند که اگر حدود ده طرح بنیادین و مهم در عرصه مدیریت پژوهش در علوم انسانی به انجام برسد، می‌توان به ارتقای پژوهش در علوم انسانی بیشتر امیدوار بود.

یکی از این ده مورد، طرح تخصص‌گرایی پژوهش در علوم انسانی است که اجرای آن به پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی واگذار شده، به همراه طرح دیگری به نام طرح استانداردهای بین المللی پژوهش در علوم انسانی که فعلا موضوع بحث ما نیست. برای اجرای این طرح‌ها فازبندی صورت گرفته است. فاز اول که به آن فاز صفر یا مرحله مطالعاتی گفته می‌شود، انجام شده و ما گزارش آن را به وزارت علوم ارسال کردیم. نظامنامه اجرایی این طرح‌ها نیز در پژوهشگاه تنظیم و به این وزارت ارسال شده است.

 

طرح تخصص‌گرایی چه اهداف و سیاست هایی را دنبال می کند؟

این طرح به دنبال یک فرآیند علمی و عملی است که بتوان به کمک آن‌، پژوهش‌های اعضای هیات علمی و محققان عرصه علوم انسانی کشور را تخصصی یعنی معطوف به حوزه‌های تخصص کرد.

در تعریف حوزه تخصص باید گفت که حوزه تخصص به آن حوزه معرفتی یا گرایش خاصی گفته می‌شود که مشتمل بر مجموعه مسائل نظام‌مند است که نقشه راه فعالیت پژوهشی اعضای هیات علمی و پژوهشگران را در بازه زمانی طولانی مشخص می‌کند و نتیجه آن منتهی می‌شود به تولید دانش انباشته و رسیدن به نظریه‌های جدید در آن حوزه علمی، و عضو هیات علمی و محقق را به شخص مرجع در جامعه علمی تبدیل می‌کند.

این طرح چند هدف را دنبال می‌کند: اول عمق‌بخشیدن به تحقیقات و تواناسازی دانشگاه‌ها و موسسات پژوهشی در جهت افزایش مرزهای معرفت و ارائه آثار علمی تخصصی متقن و معتبر.

دوم زمینه سازی برای توغل و تعمق و ارتقا و شکوفایی خلاقیت و ابتکار علمی اعضای هیات علمی و محققین.

و سوم افزایش کارایی پژوهشگاه‌ها و موسسات پژوهشی در جهت گره گشایی و حل مسائل واقعی کشور.

سیاست‌هایی در این طرح مطرح است که به صورت خلاصه به آن‌ها اشاره می‌کنم:

1- جامعیت، کلان‌نگری و بهره‌گیری از تجارب داخلی و جهانی

تجاربی در داخل و خارج کشور در زمینه تخصص گرایی وجود دارد که در این طرح باید لحاظ شود.

2- این طرح به دنبال حوزه‌های تخصصی است که ظرفیت مطالعه و پژوهش طولانی مدت را داشته باشند.

بعضی موضوعات هستند که با یک تحقیق یا یکی دو مقاله پوشش داده می‌شوند و لذا ظرفیت قرار گرفتن در این طرح را ندارند. طرح تخصص‌ گرایی در مورد آن موضوعاتی‌ است که قابلیت دارند که چندین سال یک محقق در آن‌ها متمرکز باشد.

3- قلمروهای انتخابی و حوزه‌ها و عناوین حوزه تخصص باید حائز اهمیت و روزآمد باشد و پرداختن به آن‌ها گره از مشکلات واقعی جامعه ما باز کند.

4- موضوعات باید واجد ادبیات علمی درخور بوده و پیشینه قابل توجهی داشته باشند.

 

آیا این طرح با طرح تمحض اعضای هیات علمی که در پژوهشگاه ابداع و پیگیری شد، در یک راستا است؟

این طرح در واقع صورت ارتقایافته طرح تمحض است که چند سالی است در پژوهشگاه مطرح است. همه اعضای هیات علمی پژوهشگاه یک حوزه تمحض دارند که در آن حوزه چند سال مشغول به فعالیت‌اند و همین تمرکز باعث شده که محققان ما بتوانند در برخی از حوزه‌ها صاحبنظر یا مرجع باشند. لذا قصد بر این شد که همین مدل با تغییراتی ارتقا یابد و برای سایر دستگاه‌های پژوهشی و دانشگاه‌ها متناسب‌سازی شود که آن‌ها هم بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین در این طرح، از یک افق بالاتری به موضوع گریسته شد، به نحوی که قابلیت اعمال و اجرا در دستگاه‌های دیگر را هم داشته باشد.

اجزای مهم طرح تخصص گرایی عبارتند از: نقشه ذهنی (Mind map) پژوهش، فرآیند پژوهش، ساختار پژوهش، تعریف اصطلاحات و مفاهیم مرتبط تخصص گرایی، چارچوب نظری تخصص گرایی، مطالعات ترازیابی، مطالعات و فعالیت‌های راهبردی تخصص گرایی، برنامه عملیاتی تخصص گرایی، دستاوردهای تخصص گرایی، و پیشینه تخصص گرایی در جهان و ایران.

 

سابقه اجرای این طرح در خارج از ایران چگونه است؟ آیا موارد مشابهی وجود دارد؟

به لحاظ تاریخی، با گسترش علوم مختلف در جهان، این امر که دانشمندان بتوانند در تمامی حوزه‌ها و علوم تحقیق کنند عملا منتفی شد. در ادوار قدیم مثلا در یونان یا ایران یا مصر یا … دانش آنقدر وسیع نشده بود که از دست یک دانشمند خارج شود. لذا ما افرادی مثل ارسطو ، ابن سینا و فارابی را داریم که به عمده علوم زمان خود احاطه داشتند. برای مثال ابن سینا در بسیاری از رشته‌ها از جمله منطق، ریاضیات، طبیعیات، مابعدالطبیعه، طب و… سرآمد و صاحب نظر بوده است. به این نوع دانشمندان اصطلاحا دانشمندان متضلع یا جامع الاطراف یا دائره المعارفی (Encychlopedic) گفته می‌شود، یعنی دانشمندانی که به همه یا اکثر علوم رایج زمان خود احاطه داشته اند. اما با گسترش علوم و ناتوانی دانشمندان در تحقیق در تمامی قلمروهای همه علوم، حوزه‌های تخصصی تعریف شد و هریک از دانشمندان در یک علم متمرکز شدند، بلکه به این هم اکتفا نکردند و در خود دانش هم خرد شدند. مثلاً در علم پزشکی شاهد تخصص‌های گوناگون هستیم، مانند گوش و حلق و بینی، اعصاب و روان، قلب و عروق و … (این تخصص‌ها به منزله تکه‌های یک پازل هستند و لذا اگر همه آنها به لحاظ کار علمی و کار پژوهشی پوشش داده شوند، در واقع پازل کامل شده و کل این علم پوشش داده شده است). علت این است که آنقدر یافته‌های علمی در علم پزشکی زیاد شده است که فرد نمی‌تواند در همه تخصص‌های فوق وارد شود و اگر فقط در یک حوزه هم تخصص پیدا کند، کار مهمی انجام داده است. این است که روند علم، به سمت تخصص‌گرایی پیش رفت.

اما تخصص گرایی در علوم انسانی دیرتر شروع شد. شاید هنوز هم در بین دانشمندان علوم انسانی این برداشت و تصور وجود داشته باشد که آنها به اکثر حوزه‌ها اِشراف دارند و می‌توانند در آنها تحقیق کنند. ولی حقیقت این است که اگر بخواهیم در عرصه علوم انسانی مرز دانش را توسعه دهیم، باید در یک گرایش خاص متمرکز و متمحض شویم، چون مباحث بسیار گسترده است و در تمامی حوزه‌ها امکان کار پژوهشی توسط یک نفر وجود ندارد.

ظاهرا در علوم انسانی نیز باید شبیه علوم تجربی مثلا علم پزشکی به پژوهش پرداخته شود؛ یعنی هر علم ابتدا به اجزای آن خرد شود؛ هر جز می‌شود یک تخصص و هر محقق یک تخصص را پوشش دهد و آنگاه که این اجزا و تخصص‌ها را در کنار یکدیگر قرار بگیرند، در واقع گویی کل دانش مورد پژوهش واقع شده است. همانطور که در پزشکی گفته شد که اگر تمام تخصص‌ها کار خود را به درستی انجام دهند کل بدن انسان پوشش داده می‌شود، در علوم انسانی نیز وضع تا حدودی به همین منوال است.

 

آیا این طرح گذشته از علوم انسانی، امکان بسط به سایر اقسام علوم از جمله تجربی، ریاضی، فنی و … را نیز دارد؟

بله. ظاهرا ایده تخصص ‌گرایی از علوم تجربی به علوم انسانی منتقل شده است. بنابراین اساساً حرکت، برعکس بوده است. علوم تجربی در دنیای امروز و در کشور ما نیز تخصص ‌گراست، ولی معضل اصلی در علوم انسانی‌ است، آنجایی که برخی از دانشمندان علوم انسانی این طور می‌پندارند که می‌توانند در اکثر حوزه‌های این علوم صاحبنظر باشند. طرح تخصص‌گرایی به ما می‌گوید، بر فرض چنین امکانی، این افراد بعید است که تبدیل به یک مرجع علمی شوند، چون در یک گرایش ممحض نشده‌اند؛ در واقع این افراد ممکن است بتوانند در مورد بسیاری از حوزه‌ها سخن بگویند و اظهارنظر کنند، اما به احتمال قوی تبدیل به یک مرجع علمی نخواهند شد.

 

طرح تخصص‌گرایی با چه چالش هایی در اجرا روبرو است؟

طرح تخصص‌گرایی با سه چالش مهم رو به روست. با توضیح چالش‌ها محل‌های نزاع مشخص می شود.

اولا وقتی می‌گوییم یک دانشمند یا محقق در یک حوزه خاص در علوم انسانی متمرکز و متمحض شود، آیا این کار پژوهشیِ گروهی و تیمی را نفی نمی‌کند؟

ثانیا اکنون علوم انسانی در دنیا به سمت بینارشته‌ای شدن حرکت کرده است. کمتر می‌شنویم در در غرب و کشورهای پیشرفته، یک محقق برجسته فقط در حقوق یا فقط در روانشناسی و یا فقط در فلسفه پژوهش کند. دانشمندان به این سمت رفته‌اند که مسایل و موضوعاتی که در یک حوزه علمی قابل حل و پاسخگویی نیست را بررسی کنند. امروزه، مسایل آنقدر پیچیده است که حل آنها مجموعه‌ای از چند رشته یا گرایش یا تخصص را می‌طلبد. این چنین شد که بحث بینا‌رشته‌ای‌ها در دنیا شکل گرفت. بنابراین دومین چالشی که طرح تخصص‌گرایی با آن مواجه است، این است که اگر یک فرد در یک حوزه خاص متمرکز و متمحض شود، در این صورت از بقیه تخصص‌ها و گرایش‌ها باز خواهد ماند و به طریق اولی از بقیه رشته‌ها هم باز خواهد ماند. در این صورت تخصص‌گرایی چطور با بینارشته‌ای شدن قابل جمع است؟

ثالثا اگر محقق در یک حوزه خاص متمرکز و متمحض شد، از سایر گرایش‌ها و رشته‌ها و بالطبع از کل دانش موردعلاقه‌اش باز خواهد ماند، یعنی جامع‌نگری خود را از دست خواهد داد. این در حالی است محقق باید یک نحوه نگاه جامع نیز به دانش موردعلاقه خودش داشته باشد.

بنده در اینجا در مقام پاسخ تفصیلی به این چالش‌ها نیستم و این حقیقتا یک کار پژوهشی را طلب می‌کند. اما اجمالا به نظر می رسد که تخصص‌گرایی با هر سه اینها قابل جمع است:

در مورد چالش اول که تعارض تخصص‌گرایی با کارِ گروهی بود، باید گفت که منظور از کار گروهی استفاده از ظرفیت‌ها و کارایی علمی چند فرد متخصص در یک موضوع پژوهش است؛ لذا افرادی که با هم یک تیم پژوهشی را تشکیل می‌دهند، هر یک تخصص خودشان را دارند و از همان زاویه به موضوع پژوهش نگاه می کنند. بنابراین، تخصص‌گرایی نه تنها تعارضی با کار گروهی و جمعی ندارد بلکه اساسا لازمه آن است.

راجع به چالش دوم یعنی تعارض تخصص‌گرایی با بینارشته‌ای شدن، باید گفت که تخصص‌گرایی هم می‌تواند در یک رشته خاص واقع شود و هم می‌تواند خود تخصص اساسا یک موضوع بینارشته‌ای باشد. لازم نیست که ما تخصص‌ها را در یک رشته خاص تعریف کنیم، بلکه می توانیم یک تخصص را به نحوی تعریف کنیم که اساسا موضوع آن بینارشته‌ای باشد. بنابراین می‌شود که فرد در یک حوزه متخصص باشد و آن حوزه ماهیتا و موضوعا بینا‌رشته‌ای باشد. تخصص گرایی علاوه بر اینکه با بینارشته‌ای‌ها قابل جمع است، بلکه حتی با فرارشته‌ای‌ها هم قابل جمع است.

و اما چالش سوم یا تعارض تخصص‌گرایی با جامع‌نگری علمی. در این مورد هم می‌توان گفت منظور از جامع‌نگری یک محقق، دایره‌المعارفی بودن او نیست، چون عرض کردم که این کار عملا امروزه ناممکن است. بنابراین منظور، داشتن یک تخصص در یک محقق است، در عین توانایی نگاه به دانش موردعلاقه‌اش به مثابه یک کل؛ و نیز داشتن استعداد و توانایی بالقوه برای کار پژوهشی در حوزه‌های دیگر آن دانش. به این معنی می‌بینیم که تخصص‌گرایی با جامع‌نگری علمی هم می‌تواند قابل جمع باشد.

 

آیا در دانشگاه ها و موسسات پژوهشی علوم انسانی کشور، به تخصص گرایی عمل شده است؟

این سوال بسیار مهمی است، اما برای پاسخ به آن ابتدا به یک مطالعه میدانی، ارزیابی و آسیب‌شناسی جدی در این عرصه نیاز است تا مشخص شود که در دانشگاه‌ها و دستگاه‌های پژوهشی علوم انسانی از این جهت چه اقداماتی انجام شده است؟ تا مطالعه جدی میدانی در این باره صورت نگیرد، نمی‌توان به صورت دقیق اظهار نظر کرد. اما شاید این اندازه می‌توان برداشت کرد که برخی از محققان علوم انسانی در کشور ما درگیر پراکنده کاری در امر پژوهش هستند و از یک گرایش علمی به گرایش دیگر و گاه حتی از یک رشته یا دانش به رشته یا دانش دیگر منتقل می‌شوند که این آسیب بسیار جدی‌تر است.

حرف این طرح در واقع این است که ما این مشکل را در کشورمان به حال خود رها نکنیم. این طرح به دنبال مدیریت‌کردن این مشکل است. لذا می‌توان گفت، طرح تخصص گرایی به دنبال مدیریت فرآیند اجرای پژوهش به نحو تخصص گراست.

اگر محققی در عرصه علوم انسانی، تشخیص داد که باید در یک حوزه خاص علمی متخصص شود تا رشد مطلوب داشته شود و تبدیل به مرجع علمی شود و عملا هم چنین کاری کرد، که این بسیار هم برای خود او  هم برای کشور ما بسیار خوب و مطلوب است. اما اگر چنین نشد، در اینجا وزارت علوم، دانشگاه‌ها و دیگر موسسات پژوهشی می‌توانند این کار را تا حدی مدیریت کنند؛ برنامه‌ریزی داشته باشند، نظارت کنند و …. البته نمیتوان محققان را مجبور به تخصص‌گرایی کرد، اما می‌توان آنها نسبت به این امر توجیه کرد؛ آنها را به این کار تحریض و تشویق کرد.

کد خبر 732013

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha