به گزارش خبرنگار شبستان، استیون اسپیلبرگ کارگردانی با تنوع کاری پایان ناپذیر که تاکنون در ژانرهای گوناگون هنرآفرینی کرده است این بار بعد از ساخت فیلم «پست The Post» دوباره یک فیلم علمی تخیلی ساخت «بازیکن شماره یک آماده Ready Player One».
داستان فیلم در سال 2045 میگذرد زمانی که مردم بوستون پس از شکست در چند مبارزه از جمله «شربت ذرت» و «پهنای باند» سوختن و ساختن را رویه زندگی خود کردهاند.
جیمز هالیدی در چنین وضعیت آشفته و پریشانی یک بازی سرگرمکننده به نام «چالش هالیدی» می سازد. بازیای که صرفا یک وسیله سرگرمی نیست بلکه در دنیایی که واقعیت تو ذوق افراد میزند، رویاپردازی را دنبال میکند. در واقع آنان که به دنیای بهتری میاندیشند و از واقعیتهای تلخ زندگی اطراف خود در رنج و عذاب هستند چالش هالیدی را وسیلهای برای رهایی از این سبک زندگی و رویاپردازی میدانند.
ویت واتس، نوجوان 18 سالهای است که به دلیل سرکشیاش نتوانست با پدر و مادرش زندگی کند و اینک با خالهاش زندگی میکند هر روز با این بازی رویاپردازی میکند و سعی دارد سه کلید خوشبختی را در شهری به نام «آبادی» پیدا کند. او به همراه آرتمیس (ساماتا)، اچ (غول آهنی)، تایتو (توشیرو) و شو (زو) به جنگ دشمنان آزادی میرود.
بازیکن شماره یک آماده با ساختار کارتونی و پویانماییاش تماشاچی را به دل یک بازی خشن، پرهیجان و دلهرهآور میبرد و میکوشد با فضاسازی تکنیکی و دیجیتال مخاطب را با خود همراه کند هرچند در این زمینه چندان موفق نیست زیرا کلیشههای تکراری مانند وجود دو گروه خیر و شر و سوپرمنهای شکستناپذیر واقعیتپذیری فیلم را برای مخاطب حرفهای کم میکند.
اسپیلبرگ عشق به زندگی، تغییر، مبارزه و عشق به انسانیت را در بسیاری از آثارش مانند لینکلن، غول بزرگ مهربان و پست به نمایش درآورده و فریاد میزند و در بازیکن شماره یک آماده، جیمز هالیدی سازنده بازی چالش هالیدی این ارزشها را فریاد میزند.
هالیدی که دانشمندی خلاق است و نسبت به وضعیت جهان پیرامون خود ناراحت است، میگوید «من دیگه نمیخوام قانون درست کنم. من یک رویاپردازم. من یه دنیا میسازم.» وید و دوستانش با تاثیر از این سخن هالیدی به جنگ دشمنان آزادی میروند و موفق به پیدا کردن سه کلید خوشبختی میشوند.
اسپیلبرگ که به باور برخی منتقدان و فیلمبینهای حرفهای بسیاری از آثارش را در واکنش به تحولات آمریکا و جهان ساخته است به نظر میرسد از اشتغال بیش از اندازه نسل جوان به فضای مجازی و بازیهای رایانهای دلگیر است، از این رو با ساخت بازیکن شماره یک آماده به آنها یادآور میشود زندگی در فضای مجازی و بازیهای رایانهای در صورتی موثر و مفید خواهد بود که واقعیت بیرونی آنان را تغییر دهد.
اسپیلبرگ میخواهد به ما نشان دهد برای ساخت آیندهای زیبا و آرمانشهر نباید غرق در تخیلات شد بلکه باید واقعیت را دید و به مبارزه با تلخیها پرداخت. این موضوع ما را به یاد دیالوگ پایانی فیلم «هفت Seven» ساخته دیوید فینچر میاندازد «ارنست همینگوی در جایی گفته "دنیا زیباست و باید برای آن مبارزه کرد"»
بازیکن شماره یک آماده با ارجاع به فیلم درخشش که به نوعی ادای احترام اسپیلبرگ به استنلی کوبریک است میکوشد میزان دلهرهآوری و هیجان فیلم را برای مخاطب باورپذیر کند هرچند در این زمینه نیز شکست میخورد.
این فیلم که روایتی تازه از زندگی آواتارها و ابرقهرمانهاست و اسپیلبرگ به خوبی توانسته مبارزه بین خیر و شر را در مرز بین خیال و واقعیت را به تصویر بکشد، دچار کلیشههای تکراری میشود. اوج این موضوع و شکستناپذیری پنج شخصیت وید، آرتمیس، اچ، تایتو و شو ملاحظه میکنیم. شاید این شکستناپذیری برای کودکان و نوجوانانی که به نظر میرسد مخاطبان اصلی بازیکن شماره یک آماده هستند، قابل پذیرش باشد اما برای مخاطبان بزرگسال و تماشاچیان حرفهای، خستهکننده و تهوعآور است.
بازیکن شماره یک آماده میکوشد به تماشاچیان به ویژه کودکان و نوجوانان بیاموزد که گاهی باید از سیطره فضای مجازی و بازیهای رایانهای رها شد و دل به دنیای واقعی و ارزشهای آن مانند عشق، امید و فداکاری بست.
مرتضی خواجوند سریوی
نظر شما