خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: در واقعه عاشورا خاندان های بسیاری از خاندان بنی هاشم تا فرزندان امام علی (ع) و امام حسن (ع) و دیگر خاندان ها با مولا و مقتدایشان امام حسین (ع) بیعت کردند و در مواجهه با سپاه ظلمت به شهادت رسیدند. از جمله این خاندان ها می توان به خاندان طیار هم اشاره کرد که در حقیقت فرزندان جعفر بن ابی طالب هستند. در واقع سه نفر و به روایتی چهار نفر از فرزندان جعفر بن ابی طالب (طیار) در واقعه عاشورا حضور داشتند. آنچه در این باره می آید برگرفته از کتاب "بر مدار عشق" است که به شرح حال یاران امام حسین (ع) در واقعه عاشورا می پردازد.
مسلم بن عقیل بن ابی طالب (ع) که بود؟
مادر مسلم بن عقیل، امّ ولدی به نام علیه است. عقیل او را از شام خریداری کرد. ابومحنف و دیگران نقل کرده اند: وقتی مردم کوفه به حسین (ع) نامه نوشتند حضرت، مسلم را خواست و با قیس بن مسهر و عبدالرحمان بن عبدالله و جمعی از فرستادگان مردم کوفه به کوفه فرستاد و دستور داد تقوا را رعایت کنند، اسرار را حفظ کنند و مهربانی و لطف داشته باشند. اگر مردم را متحد و متفق یافت فورا جریان را خبر دهد و به مردم کوفه نوشت: "اما بعد. برادرم، عموزاده ام، مرد مورد وثوق و اطمینان از نزدیکانم مسلم بن عقیل را نزد شما فرستادم، دستور داده ام اگر شما را متحد ببیند جریان را بنویسد. به جانم سوگند امام و پیشوا کسی است که حق را به یاد آورد ..."
مسلم، پیکی که امام حسین (ع) او را برگزید
مسلم اواخر ماه رمضان از مکه حرکت کرد، به مدینه آمد، در مسجد رسول خدا (ص) نماز گزارد و با خانواده اش وداع نمود و سفر را آغاز کرد. مسلم با سرعت طی مسافت کرد تا به کوفه رسید و بر مختار بن ابی عبیده ثقفی وارد شد. شیعیان نزد او جمع شدند. مسلم نامه حسین (ع) را برای ایشان خواند. آنان گریه سر دادند و سخنورانی مانند عباس شاگری، حبیب اسدی و ... خطابه ایراد کردند. مسلم جریان استقبال مردم را به حسین (ع) نوشت و آن را به عابس بن ابی شیب فرستاد و تقاضا نمود هرچه زودتر به کوفه تشریف آورد که مردم مشتاق ملاقات اویند. نامه که به یزید رسید با اطرافیان خود درباره فرماندار کوفه مشورت کرد. سرحون مسیحی، غلام معاویه، عبیدالله بن زیاد را معرفی کرد و توصیه معاویه را درباره عبیدالله به یزید ارائه داد و یزید او را به فرمانداری کوفه منصوب کرد و حکم ولایت کوفه و بصره را به نام او نوشت و از طریق مسلم بن عمرو باهلی فرستاد.
مسلم چگونه به شهادت رسید؟
جاسوس عبیدالله خبر داد که مسلم در خانه هانی به سر می برد، عبیدالله دستور داد هانی را آوردند و زندانی اش کردند. مسلم یارانش را گرد آورد. سپس به طرف دارالاماره حرکت و آن را محاصره کردند. عبیدالله دستور داد درهای قصر را ببندند. بزرگان کوفه از بالای دارالاماره مردم را با نصیحت و تهدید از اطراف مسلم پراکنده می کردند. هنوز شب نشده بود که مردم از اطراف مسلم پراکنده شدند. مسلم از مسجد کوفه که بیرون شد تنها بود و نمی دانست کجا برود. به در خانه زنی به نام طوعه رسید. مسلم از طوعه آب خواست. طوعه آب آورد و مسلم آب را نوشید و همان جا ایستاد. طوعه پرسید: چرا اینجا ایستاده ای؟ مسلم از او خواست تا او را به مهمانی بپذیرد. طوعه او را شناخت و قبول کرد و مسلم را در خانه اش مخفی کرد. بلال فرزند طوعه از آمد و شد مادر به شک افتاد. پس از آگاهی، صبح فردا جریان را به محمد بن اشعث گفت. ابن زیاد پرسید: چه گفت؟ محمد جریان را خبر داد. ابن زیاد با چوب دستی که پهلویش بود ضربه ای به محمد زد و گفت: برو فورا مسلم را بیاور. فرستادگان ابن زیاد پس از یک درگیری شدید با حیله و نیرنگ مسلم را دستگیر کردند و به دارالاماره بردند. او به عبیدالله سلام نداد. ماموران به او اعتراض کردند. عبیدالله گفت: معترض نشوید، او به مرگ محکوم است. مسلم فرمود: که این طور. عبیدالله گفت: بلی. مسلم فرمود: بگذار به یکی از خویشانم وصیتم را بگویم. او به اطرافیان عبیدالله نظر افکند و عمر بن سعد را در بین آن ها مشاهده کرد. مسلم گفت: هنگامی که به کوفه آمدم هفتصد درهم قرض گرفتم. زره ما را بفروش و قرضم را بده. جسدم را از ابن زیاد تحویل بگیر و دفن کن و کسی را به نزد حسین (ع) بفرست که او را برگرداند زیرا نوشته ام که مردم با آن حضرت هستند. ابن زیاد گفت: مسلم را تا بالای قصر ببرید. بکیر بن حمران احمری را که مسلم او را مجروح کرده است بخواهید تا انتقام خود را بگیرد. مسلم را به پشت بام دارالاماره بردند و بکیر را حاضر کردند. ابن زیاد دستور داد مسلم را گردن بزند و از بالای قصر، جسدش را پایین بیندازد. مسلم را بالای قصر بردند، گردنش را زدند و سر مبارک و جسدش را پایین افکندند.
نظر شما