چهل سالگی وفات ابوذر زمان

امروز ۱۹ شهریور ۹۷ چهل سال از وفات آیت الله طالقانی می گذرد اما او همچنان به عنوان ابوذر زمان در اذهان مردم ایران یاد می شود.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری شبستان، آیت الله محمود طالقانی به عنوان یکی از بزرگان انقلاب اسلامی ایران همواره در اذهان عمومی کشور مورد احترام است و امام خمینی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی وی را ابوذر زمان نامید.

 

او که ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ دار فانی را وداع گفت در طول زمان مبارزات انقلابیون نقش های سختی را برعهده داشت تا بتواند در پیروزی انقلاب اسلامی تاثیر بسزایی داشته باشد. خاطرات آیت الله طالقانی از دوران سختی که در زندان های زمان پهلوی گذرانده نقل بسیاری از محافل سیاسی است و هرگاه در خصوص شکنجه های ساواک سخنی به میان می آید محال است که خاطره ای از روزهای سخت او در زندان مطرح نشود.

 

آیت الله سید محمود طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری) در روستای گلیرد طالقان در استان البرز به دنیا آمد و در اسفند سال ۱۳۱۶ ازدواج کرد. وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و سال ۱۳۱۸ وارد مدرسه سپهسالار تهران شد.

 

او از دوره رضا شاه در جریان اعتراض به کشف حجاب وارد عرصه سیاسی شد و نزدیک به چهل سال در این عرصه و در سطوح مختلف سیاسی فعالیت کرد و نخستین بار در سال ۱۳۱۸ به دنبال اعتراض به کشف حجاب راهی زندان شد و پس از ۲ ماه از زندان آزاد شد. سپس در دوره‌های مختلف و شرایط گوناگون نظیر رویداد نهضت ملی شدن نفت، نهضت مقاومت ملی، کودتای ۲۸ مرداد، فعالیت در جبهه ملی دوم، تأسیس نهضت آزادی ایران و وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به مخالفت آشکار با رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت.

 

 

به دنبال دستگیری امام در شب 15 خرداد 1342 (شب دوازدهم محرم ) و قتل عام مردم در روز پانزده خرداد، اعلامیه ای با عنوان «دیکتاتور خون می ریزد» در سرتاسر ایران منتشر شد که شاه را بیش از پیش رسوا کرد. ساواک، آیة الله طالقانی را سبب انتشار اعلامیه دانست و در تعقیب او به لواسانات هجوم برد و مجاهد نستوه برای در امان ماندن مردم از اعمال جنون آمیز ساواک، از اختفا بیرون آمد و خودش را تسلیم کرد و به این ترتیب دوباره در 23 خرداد 1342 دستگیر شد و بعد از چهار ماه بازداشت. در 30 / 7 / 1342 در بی دادگاه نظامی محاکمه گردید و پس از بارها محاکمه در 16/10/1342 به ده سال زندان محکوم شد.

 

آیت الله طالقانی همچنین به دلیل پناه دادن به شهید مجتبی نواب صفوی و ارائه آموزش‌های مذهبی و مبارزاتی و انتشار اعلامیه‌های اعتراضی در سال ۱۳۵۰ به مدت حدود یک ماه در خانه خود تحت بازداشت خانگی قرار گرفت و پس از آن نیز به زابل و بافت تبعید و زندانی شد.

 

یکی دیگر از اقدامات تاریخی آیت الله طالقانی در مبارزه با رژیم پهلوی و تبلیغ دین مبین اسلام، فتوای نجاست مارکسیست ها بود. او و  دیگر علما، در مخالفت با ایدئولوژی مارکسیستی سازمان پیکار، فتوایی ضد هم‌سُفره شدن با مارکسیست‌ها در زندان‌ها صادر کردند. وی در ادامه مبارزات خود تا آبان ۱۳۵۷ در زندان های ساواک محبوس بود و پس از آزادی نیز تا روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی دست از تبلیغ بر نداشت.

 

عمّال رژیم شاه، در آخرین زندان ایشان، وی را به سبب بیماری و پیری و جایگاه ویژه ای که در جامعه داشت، از شکنجه شدن، معاف کرده بودند؛ اما شکنجه شدگان را با بدنی خونین و پاره پاره به اتاق او می فرستادند تا شکنجه روحی شود. پس از آزادی از زندان، نخستین خاطره ای که به یاد آورد، همین بود: «شکنجه روحی من زیاد بود و مخصوصا همه چهل روزی که در زندان کمیته بودم، دائما صدای ضجّه و فریاد زندانیان سیاسی به گوش می رسید». یکی از همبندان او در آخرین زندان می گوید: «آیت اللّه طالقانی. . . به جهت شخصیتی که داشت، از اقتدار خاصی برخوردار بود. همه به او احترام می گذاشتند. وقتی می خواست رؤسای زندان را ببیند، فقط پیغام می فرستاد و آنها خود برای دیدن او می آمدند. من یک بار دیدم که منوچهری و تهرانی ملعون [ از شکنجه گران زندان ]، آمدند و در حضور آقا خیلی مؤدّب ایستادند و آقا حرفش را زد و آنها سرشان را به نشانه تأیید، تکان دادند. رفتار طالقانی به نحوی بود که موافق و مخالف، همه به او احترام می گذاشتند». (حدیث زندگی - آذر و دی 1384، شماره 26)

 

 

یک روز نصیری (رئیس ساواک شاه) برای بازدید به زندان آمد. آیة اللّه سیّد محمود طالقانی قرآن می خواند و عینکش نیز تا نوک بینی پایین آمده بود. رئیس زندان که پشت سر نصیری می آمد، با دستپاچگی به طرف طالقانی اشاره کرد و گفت: «از جا بلند شو! مگر نمی بینی رئیس کل ساواک می آیند؟». آیة اللّه طالقانی خیلی خونْ سرد و بدون این که قرآن را کنار بگذارد یا عینک را روی چشمش مرتب کند، دستش را بلند کرد و به صورت تحقیرآمیزی به طرف رئیس زندان اشاره کرد و گفت: «این مرد، ارباب توست. چرا به من می گویی بلند شو؟!». (صد حکایت اخلاقی، شعبانعلی لامعی، ص 21، به نقل از حدیث زندگی، شماره 18)

 

 

پس از ورود حضرت امام خمینی (ره) به کشور، ایشان آیت الله طالقانی را به امامت جمعه تهران برگزیدند و پس از چند ماه  وی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، سه روز بعد نماز جمعهٔ ۱۶ شهریور در گذشت و امام خمینی (ره) به مناسبت در گذشت او پیامی صادر کردند که در آن آمده بود: «آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او شخصیتی بود که از حبسی به حبسی و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچ گاه در بهار بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود و زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر برنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او پربرکت».

 

 

کد خبر 726841

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha