به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: سومین نشست تخصصی استادان صاحب نام علوم انسانی با موضوع «فلسفه اسلامی و علوم انسانی اسلامی» پنجشنبه، ۱۵ شهریور با حضور استادان منتخب این عرصه و در قالب یک برنامه فشرده علمی از ساعت 8 تا 22 به همت دبیرخانه دائمی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی در بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد.
در این نشست استادان و پژوهشگران به ارایه مباحث خود در باب موضوع جلسه پرداختند و نقطه نظرات متعددی طی این نشست علمی ارایه شد که در ادامه گزیده ای از آنچه که در طول این نشست یک روزه مطرح شد، تقدیم حضورتان می شود:
حجت الاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا در این نشست اظهار کرد: تسری بخشیِ نگاه های فایده گرایانه و یا پراگماتیستی در بطن علوم انسانی و ظهور عمل زدگی در این علوم، حضور فلسفه در علوم انسانی را بیش از پیش تضییق کرده است.
عمل زدگی حاکم بر علوم انسانی، جهان را به بی عمقی و حتی بلاهت سوق داده است
وی ادامه داد: شاید اغراق نباشد اگر بگوئیم، عملزدگی حاکم بر علوم انسانی، جهان را به طور جد به سمت بیعمقی و حتی بلاهت سوق داده که نشانههای آن را باید در سبک زندگی و فراتر از آن مناسبات اجتماعی حاکم بر جهان مشاهده کرد.
رئیس شورای سیاستگذاری کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی با بیان اینکه هرچند احاطه نوعی عمل زدگی در علوم انسانی اسلامی هم دور از ذهن نیست، افزود: اما ماهیت علوم انسانی اسلامی و نقاط اتکاء آن به حقیقت، تشدید عمل زدگی و به تبع آن، منزوی سازی فلسفه اسلامی در این علوم را تا حد قابل توجهی منتفی کرده است.
غلامی تصریح کرد: بحث درباره رابطه فلسفه اسلامی و علوم انسانی اسلامی فرصت های خوبی را برای تأملات جدی، هم درباره فلسفه اسلامی و نقش های جدید آن و هم درباره علوم انسانی اسلامی و پایه های فقهی آن فراهم می کند.
گوهر مدرن بر فلسفه حاکم است
همچنین حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران نیز طی سخنانی گفت: شناخت علوم اجتماعی مدرن از این جهت اهمیت دارد که متوجه شویم آیا فلسفه اسلامی باید به تولید علوم اجتماعی بپردازد و این علوم اجتماعی مدرن نمیتواند فلسفه اسلامی شود. علوم اجتماعی کارش تنها کنش فردی و اجتماعی نیست بلکه در حوزه روانشناسی نیز بحث میکند.
وی ادامه داد: توصیف انسان مطلوب متعارف نه انسان ایده آل اخلاقی بلکه انسان سالم هنجاری، انسان تحقق یافته، نقد و ارزیابی انسان تحقق یافته و تغییر انسان محقق و مطلوب از طریق احکام راهبردی و حقوقی از جمله کارهای مهم در حوزه علوم اجتماعی است.
خسروپناه با بیان اینکه گوهر مدرن بر فلسفه حاکم است، ابراز کرد: فلسفه مدرن اعم از تجربهگرا، عقلگرا و… آغازگر علوم اجتماعی نیستند، بلکه پیش از آن یک گوهری است که بر فلسفههای غائی و تحلیلی حاکم است. اگر این مسئله پذیرفته شود به عنوان یک نتیجه، گوهر مدرن و مبانی و اصول به عالم اجتماعی یک متودولوژی خاصی میدهد. این روش ها متاثر از ایدئولوژی است. این مباحث روش شناسی را شکل میدهد و متاخر از آن مبانی است.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه اسلامی با اشاره به تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم مبانی و اصول ایدئولوژی بر فعالیتهای علوم اجتماعی، بیان کرد: فلسفه اسلامی شامل بخشهایی همچون هستیشناسی عام، نفس، عالم معرفت و… است که این مباحث ساختار اصلی حکمت اسلامی را تشکیل میدهد و بحثهای معرفت شناسی و فلسفه اخلاق هم از این معارف قابل استخراج است.
وی تصریح کرد: اگر این نگاه به فلسفه اسلامی را بپذیریم با سوالاتی ازجمله رابطه فلسفه اسلامی با موضوعاتی همچون علوم اجتماعی، گوهر مدرن مثلث، مبانی علوم اجتماعی مدرن، اصول علوم اجتماعی، روش علوم اجتماعی، توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق، نقد و ارزیابی انسان محقق و تغییر سه بعدی انسان محقق مواجه میشویم که طرح این پرسشها به فهم دقیق سؤال کمک میکند.
تمایز میان دو علم اعتباری است
حجت الاسلام قاسم ترخان، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز در این نشست با بیان اینکه از نظر برخی، وحدت و تمایز علم اعتباری است، اظهار کرد: علمشدگی هر علمی تابع اعتبار و تصالح خبرگان و نخبگان آن فن است؛ پس تمایز میان دو علم نیز اعتباری خواهد بود و بر این اساس باید مسئله طبقهبندی علوم را یک امر اعتباری و قراردادی دانست.
وی ادامه داد: پس از رنسانس و رشد جریان تجربهگرایی و پوزیتیویسم، ادعا شد که دوران تفکرات الهیاتی و فلسفی سپری شده است و دانشهایی مانند اخلاق، الهیات، فلسفه، و دین و… بیمعنا و غیرعلمی اند.
ترخان تاکید کرد: نکته قابل توجه در این بحث آن است که با وجود اتخاذ یک مبنا با الگوهای متفاوتی در طبقهبندی علوم مواجه هستیم؛ به یقین این تفاوتها چه در حوزه مبنای ملاک وحدت و تمایز علوم و چه الگوها، بر اساس اتخاذ مبانی علمشناختی یا منطقی متفاوت بوده است و پیش از هر چیز انتخاب مبنایی در این حوزه باعث شده است که حکم به خروج یا دخول علومی مانند الهیات و… در دایره علوم انسانی شود.
این محقق تصریح کرد: ما مسلمانان باید الگوی مبتنی بر مبانی و منطق علمی پذیرفته خویش را طراحی و ارائه کنیم؛ زیرا رویکرد «الحادی» و مادی به هستی، همچنین نگرش «شکّاکانه» و «نسبیانگارانه» به معرفت و نیز نگاه «اومانیستی» و «زیستشناختی» و فیزیکال به انسان و نگاه «پوزیتیویستی» و تجربهبسند به علم، که همگی رویآوردهای شایع و مسلّط روزگار ما در عرصه فلسفه، معرفتشناسی و علم هستند، مجالی برای درج علوم الهی و عقلی، در طبقهبندی علوم باقی نمیگذارد. اصولاً الگوهای طبقهبندی علوم، همواره بهجای آنکه پسینی باشند، پیشینیاند.
فلسفه اسلامی قادر به بازسازی خود است
ابراهیم دادجو، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز به عنوان یکی از استادان سخنران در این نشست بیان کرد: فلسفه اسلامی در جریان ذاتگرایی جدید، به خوبی میتواند خود را بازسازی و به روز کند و با نظر به ذات و خواص ذاتی علوم، در پیشبرد علوم و در حل و فصل واقعبینانه مسائل و مشکلات سهم بسزائی داشته باشد.
وی با بیان اینکه فلسفه اسلامی به نسبت علوم انسانی پویا نیست، افزود: فلسفه اسلامی اکنون تحت تاثیر فلسفهها و فلسفه علمهایی همچون هیومگرایی، کانتگرایی، عملگرایی، پوزیتیویسم و غیره در حال رشد و بالندگی است و اندیشمندان عمدتاً تحت تأثیر همین فلسفهها است که از فلسفه اسلامی برداشتهایی غیرواقعگرایانه به دست میآورند.
دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: فلسفه اسلامی هم کار بازسازی خود و هم کار سهیم شدن در پیشبرد سایر علوم و امور را از طریق فلسفه عمومی، معرفتشناسی و فلسفه علم، یعنی از طریق مابعدالطبیعه، شناخت و روش شناخت علمی به پیش میبرد.
وحی منبع و منطق فهم و تفسیر انسان به حساب میآید
این گزارش می افزاید: دکتر رمضان علی تبار، پژوهشگر عرصه فلسفه اسلامی نیز طی سخنانی در این نشست گفت: بر اساس اندیشه اسلامی، انسانِ علوم انسانی، موجودِ زنده دارای روح ملکوتی با گرایش به قرب الهی است که کنشهای آن به مثابه موضوع علوم انسانی، میتواند دارای ویژگی لاهوتی، ملکوتی، مُلکی، حیوانی یا شیطانی باشد. غایت و هدف این علوم، زمینهسازی برای تحقق انسان و جامعه متعالی خواهد بود.
علیتبار افزود: با توجه به دشوارى، اهمیت و پیچیدگی شناخت حقیقت و ماهیت انسان، در کشف و فهم رازهاى وجودىاش، نیازمند منابع و ابزارهای معتبری هستیم که تنها از ناحیه خداوند و از طریق دین و وحی به بشر ارزانی داشته است؛ از این رو، در بین انواع انسانشناسی، نظیرانسان شناسی مادی و تجربی، فلسفی، عرفانی، انسانشناسی دینی،از جامعیت و وثاقت خاصی برخوردار است.
وی تاکید کرد: در انسانشناسی دینی به جای بهرهگیری از روشهای صرفاً تجربی یا عقلی، برای شناخت انسان از وحی و سنت نیز استفاده میشود و وحی به عنوان منبع و منطق فهم و تفسیر انسان به حساب میآید. در حالی که در انسانشناسی غیردینی به ویژه انسانشناسی مادی و تجربی به عنوان زیربنای علوم انسانی موجود، صرفاً با روش و متد تجربی، تنها ابعاد ظاهری و مادی آن را مطالعه میکند و در نتیجه، توان درک و فهم حقیقت و جایگاه حقیقی آن را ندارد.
دانش دین بنیان قابل الحاق است
همچنین، حجت الاسلام امینی نژاد، استاد حوزه با اشاره به اینکه دانش دین بنیان درون دینی در بستر ایمان شکل میگیرد، اظهار کرد: این در حالی است که سبک تحقیقی و برون دینی گرچه از دین نشات می گیرد اما براساس روشهای متعارف عقلی شکل گرفته است.
وی تصریح کرد: دانش دین بنیان علاوه بر اینکه قابلیت عرضه جهانی دارد و میتواند هویت دین را شکل دهد، قابل الحاق است و دانشهای منتهی به دین را شکل میدهد. اگر علوم انسانی نشات گرفته از دانشِ دین بنیان باشد، کمک بزرگی به بشریت برای استفاده از ظرفیتها و دریافت حقیقت دانش کرده است.
علم دینی هویت ساز و جایگاهی جهانی دارد
بر اساس آنچه که در این نشست از سوی جمعی از اساتید و پژوهشگران رشته های مختلف علوم انسانی طرح شد، اساسا علوم انسانی اسلامی قابلیت طرح در سطح جهانی را دارد و از سوی دیگر می تواند هویت ساز باشد.
شاید یک دلیل هویت سازی را می توان در این مهم جست وجو کرد که اساسا ما به عنوان کشوری با عقبه تمدنی چندهزار ساله و بهره مندی از دانشمندان تاثیرگذار در عرصه های مختلف علمی در ادوار تاریخ، امروز باید بتوانیم مبتنی بر فرهنگ اسلامی ایرانی خود این یافته ها و داشته ها را جمع و برای مخاطب داخلی و خارجی طرح کنیم تا از این گذرگاه قادر به انتقال اندیشه های ناب اسلامی ایرانی به مردم دیگر نقط جهان باشیم.
نظر شما