به گزارش خبرنگار شبستان، رامتین شهبازی، مدیر گروه سینمای دانشگاه سوره، منتقد و مدرس سینما عصر دیروز در نشست تخصصی چالشهای سینمای کودک و نوجوان در ایران؛ ساختار فیلم و مخاطبشناسی که عصر دیروز در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، گفت: سینمای برای کودک و سینمای درباره کودک داریم، این دو در دهه 60 همپای هم جلو آمدند و اصلا گسستی ندارند. با رشد مخاطب کودک متاسفانه سینما همراه مخاطب رشد نکرد، سینمای کودک داشت کار خود را می کرد و مخاطب کودک هم کار خود را و این دو زمانی با هم جلو می آمدند، از یک جایی به بعد سینمای کودک از مخاطب خود جا ماند.
شهبازی با بیان اینکه هنر ما سنتی است، عنوان کرد: هنر ما تمایل به سنتی نگری دارد چیزی به نام سینمای پست مدرن نداریم به دلیل باورهای دینی و فلسفی نمی توانیم خیلی وارد حوزه پست مدرن شویم. امروزه مخاطب کودک جلو می رود و از منابع غیررسمی تغذیه می شود. بسیاری از انیمیشن ها به کشور ما می آیند و کودکان آنها را می بینند، تفکر هنر ما همان تفکر دهه شصتی است.
وی تصریح کرد: ما از حوزه های جدید روایت دور ماندیم، حوزه های جدید روایت برخلاف نگاه های کلاسیک روایت داستان هایش را بر اساس دوقطبی ها پیش نمی برند. روایت و نگاه روایی در دهه های اخیر در جهان دچار تحول شده است. ورود عناصر پست مدرن را به روایت شاهد هستیم. نگاه سنتی در سینما بر پایه ایدئولوژی در گیومه است. این نگاه امروز شکسته شده است کودک امروز لزوما درگیر ایدئولوژی سینمایی که برای کودک است،نمی شود. رابطه یک طرفه از درون به برون نیست بلکه رابطه دوسویه است به کودک اجازه می دهد در روایت شما شریک شود. تخیل کودک امروز بسیار فعال و پرسشگر است، می تواند ادامه داستان شما را در ذهنش بسازد، سینمای کودک نتوانست پا به پای کودکان پیش رود و خودش را به سرعت تحول ذهنی کودکان برساند.
مدیر گروه سینمای دانشگاه سوره خاطرنشان کرد: باید ببینیم چقدر در مورد تخیل در کشورمان کار شده است. متاسفانه خیلی کار علمی در این زمینه انجام ندادیم در صورتی که در دنیا بر روی این مبحث کارهای زیادی انجام می شود. اواخر دهه 60 دزد عروسکها، گلنار و شهر موشها ساخته شد که برای کودک آن موقع جواب می داد اما امروز تخیل کودک با فیلم خاله قورباغه فعال نمی شود.
شهبازی خاطرنشان کرد: امروزه می بینیم که سینمای کودک از مخاطب خیلی عقب تر است و به لحاظ اجرا و ساختارهای دراماتیک نیز فیلم های کودک ضعیف هستند. از طرفی یک نوع بی اعتمادی به سرمایه گذاری بر روی سینمای کودک وجود دارد. تولیدکننده هم به فیلم کودک بی اعتماد شده است. فیلم هایی شیوه استفاده شان از عروسک بود مانند شهر موشها این فیلم ها ابتدا در تلویزیون نمایش داده می شدند، سپس بازخورد گرفته می شد و بعد فیلم سینمایی ساخته می شد. این روال الگوبرداری شد اما همین تجربه در فیلم الو الو من جوجوام شکست می خورد. در بعد آموزشی رشته ای به نام تئاتر عروسکی داریم که مقطع فوق لیسانس آن در دانشگاه تهران تدریس می شود اما این حوزه هیچ ارتباطی با سینما پیدا نمی کند به همین دلیل بخش سینمای کودک ما فقیر می شود.
نظر شما