همسایگان شمس الشموس/ علمای مدفون شده درحرم رضوی (3)

آیت الله زاده خراسانی در سال 1342 ق در جریان اعلان جنگ علمای عراق با انگلیس، همراه علمای تبعیدی به ایران آمد و پس از چندی به بغداد بازگشت و پیکرش را در رواق دارالسعاده حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپردند.

خبرگزاری شبستان// خراسان رضوی

 

برگ برگ تاریخ سرزمین خورشید بر داستان دلاورمردان، علما، اندیشمندان، شاعران و هنرمندان آئینی سرزمین خورشید گواه دهند که چه زیبا بسیاری از آنان به بهانه ارادت به ساحت رضوی از سرزمین خودشان کوچ کردند و به دیار دلدادگی شتافتند تا علاوه بر همجواری با حضرت، در هنگامه هجرت به سرزمین باقی مدال همسایگی امام رضا(ع) را بر سینه زنند و برای همیشه در صفحه تاریخ بدرخشند....

آیت الله زاده خراسانی ـ مهدی (1292 – 1364 ق)

میرزا مهدی معروف به آیت الله زاده خراسانی، فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در نجف به دنیا آمد. استاد مقدمات و سطح وی شیخ زین العابدین شاهرودی بود و چندی نیز در درس پدر حضور یافت و در سال 1319 ق به ایران آمد و مورد استقبال مردم واقع شد. ا مظفرالدین شاه دیدار کرد، به مشهد آمد و پس از آن به نجف بازگشت و در آغاز جنبش مشروطه، برای استقرار آن کوشش فراوان کرد.

 

درال 1327 ق و پس از اولتیماتوم روس، آماده حرکت از نجف شد که با درگذشت ناگهانی پدر، مجبور شد جامه عزا بر تن کند و همراه علما و مردم از نجف بیرون آید، به کاظمین برود، از سوی علمای بزرگ عصر خود به ریاست هیأتی برگزیده شود که میرزای حسین نایینی و شیخ عبدالحسین رشتی و سید ابوالحسن اصفهانی و دیگران عضو آن بودند و برای همکاری با دولت ایران در بیرون راندن روس‌ها راه تهران را در پیش گیرد. اما با پیامی که در کاظمین دریافت کرد و آگاهی یافت که قشون روس بیرون رفته‌ است، همه افراد هیأت به نجف بازگشتند.


وی در سال 1342 ق در جریان اعلان جنگ علمای عراق با انگلیس، همراه علمای تبعیدی به ایران آمد و پس از چندی، به بغداد بازگشت و با ملک فیصل اول، پادشاه عراق دیدار کرد و امکان مراجعت علما را فراهم ساخت و به سال 1324 ق، در آخرین سفر به ایران بیمار شد و در تهران درگذشت، پیکرش را به مشهد آوردند و در رواق دارالسعاده حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپردند.

  

ابن ابی جمهور احسائی ـ محمد (زنده تا سال 904 ق)

محمد بن زین‌الدین بن علی بن ابراهیم بن حسام‌الدین بن ابی‌جمهور احسائی، از علمای نامدار شیعه در احسا به دنیا آمد و در همان جا به تحصیل آغازید. سپس به نجف اشرف کوچید و نزد اساتید آن دیار به فراگیری علم پرداخت و سال 877 ق راهی حج شد، آن گاه چندی در شام ماند و همچون دانشمند هم‌عصر خویش محقق کرکی، از محضر شیخ‌الاسلام علی بن هلال جزایری سماع حدیث کرد و سرانجامن به خراسان آمد.

 

وی در فقه و حدیث و کلام تخصص داشت و صوفی‌مشرب بود و کتاب‌هایی در این زمینه نوشت؛ زادالمسافرین و شرح آن کشف البراهین از آثار اوست که در مشهد نوشته است.

 

وی گفت‌وگوهایی با فاضل هروی، یکی از علمای عامه داشته، که شرح آن در کتاب مناظره ابن ابی‌جمهور آمده است. به رغم تبحر وی در فقه و کلام و حدیث، همواره مورد اعتراض گروهی از بزرگان فقهای شیعه بود؛ شاید بیشتر از آن رو که به تصوف گرایش داشت و از بازگویی روایات عامه خودداری نمی‌کرد.

 

وی در سال 896 ق، برای آخرین بار به مشهد آمد و پس از فوت، در کنار مرقد منور امام رضا(ع) به خاک سپرده شد. 
  

ادیب نیشابوری ـ عبدالجواد (1281 ـ 1344 ق)
میرزا عبدالجواد در بیژن‌گرد، از روستاهای نیشابور زاده شد، در کودکی چشم راست خود را از دست داد، اما با قدرت حافظه خود دانش‌آموزی را شروع کرد و به تشویق پدرش ملاحسین، ابتدا راهی نیشابور شد، و در سال 1297 به حوزه مشهد آمد. ابتدا در مدرسه خیرات‌خان، آن گاه در مدرسه فاضل‌خان و سرانجام در مدرسه نواب ساکن شد و بسیاری از کتب را بدون استاد فرا گرفت و فقه و اصول و حکمت و کلام را در محضر اساتید آموخت و به نیشابور بازگشت، اما با درگذشت پدر در سال 1310 ق بار دیگر راهی مشهد شد و تا پایان عمر در مشهد ماند.

 

وی انسانی سخت‌کوش بود و با این که از بینایی اندکی بهره داشت، هرگز مطالعه را واننهاد و گاه تا سپیده صبح از خواندن دست نمی‌کشید.

 

دانسته‌های ادبی و تاریخی او دیگران را شگفت‌زده کرده بود، در حکمت الهی و طبیعی، اندیشه‌های ملاصدرا را می‌پسندید، در نجوم و جبر و مقابله و حساب و هندسه نیز از دانایان بود و با تئوری‌های موسیقی نیز آشنایی داشت.

 

او تمام قاموس و برهان قاطع را از حفظ داشت و افزون بر دوازده هزار بیت از سروده‌های شاعران عرب جاهلی را به خاطر سپرده بود و هر شعری را با همان حال و هوای سرایش و با لهجه‌ای دلنشین و سحرانگیز می‌خواند. 
  

قناعت و مناعت طبعش زبانزد بود، همسر نگزید و زندگی را تنها به پایان برد. زندگی سامان‌یافته‌ای داشت و برای هر کار از جمله تشرف به حرم مطهر امام رضا(ع)، برنامه خاصی تدوین کرده بود. در بیشتر درس‌های او فراتر از سیصد دانش‌اندوز شرکت می‌کردند.

 

چهره‌های برجسته‌ای همچون ملک‌الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر، محمد پروین گنابادی، محمد تقی مدرس رضوی، محمود فرخ، محمد تقی ادیب، محمد علی بامداد، سید جلال الدین تهرانی، سید جسن مشکان طبسی، که هر یک در زمینه‌ای آوازه یافته‌اند، در شمار شاگردان مکتب ادبی او بودند. توجه وی به رخدادهای سیاسی روزگارش، در اشعاری که از او به جا مانده بازتاب یافته است.


بیماری او را از حجره و مدرسه جدا کرد و تا پایان عمر 63 ساله‌اش در بیمارستان خوابید. هنگامی که یکی از شاگردانش به درخواست او، معلقه امرؤالقیس را بر بالینش می‌خواند و او خود آن را زمزمه می‌کرد، در صبح روز جمعه ششم خرداد 1305 ش، برابر با 15 ذیقعده 1344 ق درگذشت و پیکرش در پای دیوار غربی رواق دارالسیاده حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.


ادیب نیشابوری ـ محمدتقی (1315ـ1396ق)
شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، مشهور به ادیب دوم فرزند اسدالله در خیرآباد از بلوک عشق‌آباد نیشابور به دنیا آمد. نخست از پدر خواندن و نوشتن آموخت و در 18 سالگی به فرمان پدر راهی مشهد شد و از محضر شیخ عبدالجواد ادیب اول، بهره فراوان برد و در آموختن ادبیات عرب، فارسی، منطق، فلسفه، ریاضیات، تفسیر، حدیث، رجال، فقه، اصول، طب، علوم غریبه و علوم جدید، رنج بسیار کشید.


در سال 1341 عنوان مدرّسی آستان قدس را پذیرفت و هفت سال در آرامگاه شیخ بهایی بر کرسی تدریس نشست اما از آن گاه که پایش آسیب دید، در منزل درس می‌داد، انسانی آزاده و عارف مسلک بود و به امور دنیوی هیچ اعتنایی نداشت و از تملق و چاپلوسی به‌شدت دوری می‌جست.


وی در 21 آذر 1355 ش برابر با 20 ذی‌حجه 1396 ق، در 81 سالگی بدرود حیات گفت و در زاویه غربی صحن عتیق (انقلاب) دفن شد.

اردبیلی ـ سید یونس (1296-1377ق)

آیت الله حاج سید یونس اردبیلی، فرزند سید محمدتقی در اردبیل به دنیا آمد و پس از آموختن مقدمات درسی در شهر خود، به زنجان رفت و در حدود سال 1310 ق راهی نجف شد و همزمان با پیگیری جنبش مشروطه، در محضر آخوند خراسانی و دیگر بزرگان به تحصیل پرداخت. سپس به کربلا رفت تا به درک محضر میرزا محمدتقی شیرازی نایل شود. در آن جا مورد توجه استاد قرار گرفت و ابتدا رسیدگی به امور طلاب و آن گاه سرپرستی امور حوزه نجف به وی واگذار شد.

 

در سال 1348 ق دچار چشم‌درد شد و به اردبیل بازگشت و پنج سال پس از آن به مشهد آمد و به تدریس و اداره امور دینی شهر پرداخت.

 

در رویارویی با جریان کشف حجاب، خانه وی کانون برنامه‌ریزی علمای شهر بود و پس از رخداد مسجد گوهرشاد هم آخرین نشست عالمان مشهد در 23 خرداد 1314 ش در منزل وی برپا شد. پس از همان جلسه بود که او و تنی چند از علمای شهر بازداشت و راهی تهران شدند.

 

پس از آزادی به اردبیل بازگردانده شد و با فروپاشی دولت رضاخان در شهریور 1320 ش برای ایستادن در برابر فعالیت‌های توده‌ای‌ها به مشهد بازگشت. در جریان نهضت ملی شدن نفت نیز خانه وی محل گردهمایی و آمدوشد فعالان سیاسی بود. پس از یک سفر به نجف و حضور در محافل علمی آن حوزه و بازگشت به تهران و چندی ماندن در بستر بیماری، در تهران درگذشت و جنازه‌اش به مشهد آورده شد و در رواق دارالسعاده مدفون شد.
 

 اصفهانی نخودکی ـ حسنعلی (1279-1361 ق)
حاج شیخ حسنعلی مقدادی اصفهانی، معروف به نخودکی فرزند ملاعلی اکبر در اصفهان زاده شد. با همت پدر، سحرخیزی و راز و نیاز سپیده‌دمان را آموخت و از 15 سالگی تا پایان عمر، سه ماه رجب و شعبان و رمضان و همه ایام البیض را روزه می‌گرفت و شب‌ها را تا صبح زنده می‌داشت.


زبان و ادب عرب را در اصفهان فرا گرفت و فقه و اصول و منطق و فلسفه را نزد آخوند ملا محمد کاشی و میرزا جهانگیرخان قشقایی آموخت، تفسیر را در محضر حاج سید سینا پدر سید جعفر کشفی و تنی چند از دانشوران بزرگ عصر خود شاگردی کرد و در سال 1303 ق راهی مشهد شد تا یک سال را در این شهر بماند. پس از آن برای ادامه تحصیل راه نجف را در پیش گرفت و و تا سال 1311 که بار دیگر برای سه سال به مشهد آمد در آن جا بود.

 

در مشهد، روزها را به شرکت در جلسات درس علما می‌گذراند و شب‌ها را به بیتوته در حرم مطهر امام رضا(ع) و ختم قرآن مشغول بود.

 

وی بر این باور بود که همه دانش‌ها را باید آموخت و حرمت برخی از فنون به معنی منع از استفاده از آنها و نه به مفهوم حرمت فراگیری آنهاست. بازگشت به حوزه نجف، سفر به اصفهان و کوچیدن به شیراز برای آموختن کتاب قانون ابن‌سینا از محضر حاج میرزا جعفر طبیب از دیگر حوادث سال‌های زندگی اوست.

 

یک سال از مسیر بوشهر راهی سرزمین وحی شد و به محض پیاده شدن از کشتی، پیاده راه مدینه راه در پیش گرفت، از آن جا احرام بست و پیاده به مکه رفت تا حج گزارد. سال 1329 ق که به مشهد آمد تا آخر عمر در این جا ماند و برای رفع نیازهای معنوی مردم کوشید. باری که از او خواسته شد تا برای مراجعات مردم وقتی تعیین کند، پاسخ داد: "لیس عند ربنا صباح و لا مساء؛ آن کس که برای رضای خدا به خلق خدمت کند، نباید وقت معین کند".

 

پس از ابتلای به بیماری، نخست به بیمارستان و آن گاه به دلیل درخواست‌های پیاپی مردم برای ملاقات و عیادت، به منزل یک از نزدیکان خود رفت و یک ماه آخر عمر را در آن جا ماند و سرانجام در روز 17 شعبان 1361ق برابر با 1321 ش در 82 سالگی درگذشت و پیکرش در کنار ایوان عباسی صحن عتیق (انقلاب) دفن شد.

 

کرامات این انسان وارسته جایگاه والایی را در چشم مردم مشهد به او داده بود. روز ارتحالش که مصادف با ایام اشغال خراسان به دست نیروهای شوروی بود، تمام شهر تعطیل بود و حالت فوق‌العاده اعلام شد و سربازان روسی سراسر مسیر تشییع جنازه او از سمزقند تا حرم مطهر را زیر نظر داشتند.


انصاری ـ محمود (1305- 1377 ش)
حاج شیخ محمود انصاری فرزند میرزا فضل الله در مشهد متولد شد. پدرش کاسبی متدین و زهدپیشه بود. پس از آموختن دروس ابتدایی به توصیه مرحوم میرزا مهدی اصفهانی، برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه علمیه شد و درس‌های خود را از شاگردی نزد حاج شیخ زین العابدین تنکابنی آغاز کرد و سپس در نزد بزرگان حوزه زانو زد و ادبیات و اصول و فقه و معارف را در نزد آنان آموخت.

 

با حضور آیت الله میلانی در مشهد، از شاگردان درس خارج ایشان شد و همزمان، به تدریس آموخته‌های خود پرداخت. حافظه قوی و جاذبه سخن وی سبب شد که علمای مشهد از وی بخواهند که به وعظ و خطابه روی آورد، با پرداختن به این امر به شهرتی فراوان دست یافت و در مجالس بزرگ مذهبی مشهد که در بیوت علمای شهر برگزار می‌شد به سخنرانی می‌پرداخت.

 

او که انسانی وارسته، خداترس، بااخلاص، پشتیبان ولایت بود و طبعی بلند داشت، بیش از 50 سال در این شهر به هدایت و ارشاد مردم و تبیین معارف والای اهل بیت (ع) مشغول بود و سرانجام در پس یک دوره طولانی بیماری، روز سوم بهمن 1377 دار فانی را وداع گفت و در صحن آزادی حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.


بجنوردی ـ محمد تقی(م 1314 ق)
او اهل بجنورد بود و برای تحصیل علوم دینی به نجف رفت و نزد صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری فقه و اصول را فرا گرفت و به مشهد آمد. به نوشته اعتماد السلطنه، مردم ولایت خراسان اعتماد عجیبی به وی داشتند. حاج سیاح هم در خاطرات خود از تقوا و ورع او تجلیل بسیار کرده است.


در جریان نهضت تنباکو، بیت شیخ قطب معنوی آن روز خراسان شمرده می‌شد، با این حال ایشان چندان که باید با گسترش نهضت موافق نبود و شرایط را مناسب نمی‌دید. شاید از دسایس دولت‌های بیگانه که نمایندگی‌های فعالی در خراسان داشتند، بیمناک بود.

 

خانه او در ابتدای خیابان شیرازی مشهد در کوچه‌ای به نام خود وی، تا همین چند سال پیش محل برگزاری پرشورترین مجالس روضه‌خوانی در ایام عاشورای حسینی بود؛ اما با تخریب آن در جریان توسعه حریم حرم، اکنون نام وی بر حسینیه‌ای در خیابان سجادی مشهد نهاده شده است.

 

وی شب چهاردهم صفر 1314 ق زندگی را بدرود گفت و در رواق دارالسیاده حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
 

بهاءالدین عاملی ـ محمد (953-1030 یا 1031ق)
بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهائی، دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری و متبحر در فقه، حدیث، نجوم، ریاضی، هندسه، طب و معماری، فرزند حسین بن عبدالصمد در اصل از جبل عامل لبنان است و نسبش به حاث همدانی، صحابی معروف امام علی(ع) می‌رسد.

 

وی در شهر بعلبک لبنان به دنیا آمد و در عصر شاه طهماسب صفوی، همراه پدر به ایران کوچید، در آغاز به اصفهان و از آن جا به قزوین رفت و سرانجام به مشهد آمد. استادانش جز پدر، مولانا عبدالله مدرس یزدی، مولانا عبدالله شوشتری، مولانا افضل قاینی و عمادالدین محمود بودند.

 

به سال 1006 که در اصفهان بود، به امامت مردم و تدریس فقه و حدیث مشغول بود و نامدارانی چون ملاصدرای شیرازی، ملا محمد تقی مجلسی، نظام الدین محمد قرشی، ملاصالح مازندارانی، ملا محسن فیض کاشانی، ملاخلیل قزوینی در شمار شاگردان او هستند.

 

وی که به سیر و سیاحت عقیده و علاقه بسیار داشت، سال‌ها در عراق و شام و مصر و حجاز و بیت‌المقدس و ایران به سر برد و با دانشمندان و بزرگان فقها و حکما و ارباب سلوک آمد و شد داشت.

 

در واپسین سال‌های زندگی خود، از منصب شیخ الاسلامی که بزرگترین مقام دینی و معنوی ایران آن روز بود، کناره گرفت و به سیر وسلوک پرداخت و سرانجام در روز سه شنبه دوازدهم شوال 1030 یا 1031 در اصفهان به دیار باقی شتافت. علامه مجلسی بر پیکرش نماز خواند و جنازه‌اش به دستور شاه عباس صفوی به مشهد حمل شد و در جوار مرقد منور امام رضا(ع) مدفون گردید. همان جایی که سال‌ها در کنار آن زیسته و بسیاری از توانایی هنری خود را در ساخت بناهای آن بروز داده بود.

 
تبریزی ـ غلامحسین (1260-1359ش)

آیت الله حاج شیخ غلامحسین تبریزی معروف به "ترک" در یکی از روستاهای شبستر چشم به جهان گشود، نخست در مدرسه طالبیه تبریز علم آموخت، آنگاه به نجف رفت و از خرمن درس آخوند خراسانی و ملا محمد کاظم یزدی و شریعت اصفهانی خوشه برگرفت.


پس از بازگشت به تبریز، به فعالیت‌های اجتماعی مذهبی روی آورد و جمعیت "دیانت اسلامی" را بنیان نهاد و به تدریس معارف اسلامی پرداخت. نوآوری او در مقاله‌نویسی در نشریه "تذکرات دیانتی" تبریز، مایه ستایش وی از جانب علمای قم و مشهد شد.

 

به گفتگوی میان ادیان توجه ویژه‌ای داشت و با برنامه‌های رضاخان آشکارا مخالفت می‌کرد. پس از کوچیدن به مشهد، همسر باردارش را در گریز از مأموران کشف حجاب، از دست داد. در مشهد ازدواج کرد و به رویارویی با اندیشه‌های کسروی، که از تبریز با او و افکارش آشنا بود، پرداخت و مدتی نیز مجلات "راحت" و "ندای حق" را در پاسخ شیخ مردوخ کردستانی انتشار داد.


پس از ترور ناکام کسروی که نواب صفوی به مشهد آمد، با کمک حاج شیخ در یکی از روستاهای این شهر پنهان شد و پس از اعدام نواب، برایش مجلس یادبود گرفت و مسئولیت "مبارزان اسلام" یکی از شاخه‌های فدائیان اسلام را خود عهده‌دار شد. او که همواره به برپایی نماز جمعه اعتقاد داشت، تا زنده بود در محراب و منبر نماز جمعه بر مردم امامت داشت، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تنها پس از درگذشت او در سال 1359 بود، که از سوی امام خمینی برای مشهد امام جمعه‌ای منصوب شد. وی دارای اندیشه‌ای بلند، ذهنی پاک و اخلاقی نیکو بود و هرگز از دعا و نیایش و راز و نیاز در خلوت، و کمک به بینوایان غفلت نداشت.


روز اول شعبان 1400 ق برابر با 25 خرداد 1359 در مشهد درگذشت و در ضلع شمالی رواق دارالسلام حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.


تربتی ـ عباس (1322ش)

ملاعباس تربتی معروف به "حاج آخوند" در روستای "کاریزک ناگهانی" در 15 کیلومتری تربت حیدریه به دنیا آمد. پدرش ملاحسینعلی که اندک سوادی داشت، او را نخست به مکتب روستا، و آن گاه برای ادامه تحصیل به مدارس تربت حیدریه فرستاد.

 

او پس از شاگردی نزد حاج آخوند حاج ملا عبدالحمید و فراگیری صرف و نحو و مقدمات اصول و فقه، راهی مشهد شد و به درخواست پدر به روستا برگشت تا ازدواج کند و به زراعت بپردازد و روزهای آخر هفته را به تربت رود و درس بیاموزد.

 

در سال 1326 ق، در سفری هفته ماهه، پیاده راهی کربلا شد و پس از آن در محضر حاج شیخ علی اکبر تربتی، از شاگردان آخوند خراسانی که به ‌تازگی از نجف به تربت آمده بود، درس کفایه را آموخت و در شهر تربت مشغول اقامه جماعت و تدریس شد. او که مردی هوشمند و ژرف‌بین بود، در ماجرای جنبش مشروطه همواره از اهداف این نهضت مردمی پشتیبانی می‌کرد.

 

در سال 1300 ش، چند ماهی را در مشهد گذراند و در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت و منبر پرداخت. شخصیت معنوی او آمیزه‌ای از انعطاف و تأثیرگذاری بود، یکی از مقامات انتظامی آن زمان، اعتراف کرده است که از وی می‌ترسد؛ چون اگر حاج آخوند نفرین کند، اثر می‌کند! آخوند ملاعباس، پدر مرحوم حاج شیخ حسینعلی راشد، خطیب و سخنور توانا و نامور است که شرح زندگانی وی در جای خود خواهد آمد.

 

وی در 24 مهر 1322 ش در تربت حیدریه درگذشت و جنازه‌اش پس از انتقال به مشهد، در غرفه ضلع شمال غربی صحن آزادی حرم مطهر امام هشتم(ع) به خاک سپرده شد.

  

پایان پیام/

کد خبر 72460

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha