خدمات گرانقدر دومین شهید محراب به مسلمان

آیت الله مدنی به جهت خلاقیت و درعین حال متانت خویش همیشه موردتوجه اساتید حوزه علمیه نجف بود و به دستور آیت الله سید محسن حکیم دردروس مختلف تدریس می‌کرد. او هنوز چند سالی از حضورش در نجف اشرف نگذشته بود که از اساتید بزرگ در حوزه علمیه نجف به شمار رفت.

به گزارش خبرنگار مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان، آیت الله اسدالله مدنی در یکی از روز‌های سال ۱۲۹۲ در آذرشهر به دنیا آمد که بعد‌ها خدمات گرانقدری به اسلام و مسلمانان کرد. آیت الله مدنی در چهار سالگی مادر خود را از دست داد و هنوز شانزده سال بیشتر نداشت که پدرش نیز درگذشت. سید اسدالله در آن سنین نوجوانی مسئولیت اداره زندگی را به عهده گرفت.

وی در اوایل جوانی بود که به سلک طالبان علم و کمال راه یافت، هر چند در زمان حیات پدر خواندن و نوشتن را در حد ابتدایی در مدرسه طالبیه تبریز فرا گرفته بود، اما مرگ پدر و مشکلات زندگی مدت‌ها او را از این راه باز داشت.

 

دوران تحصیل دومین شهید محراب

زمانی که شهید مدنی برای تحصیل علم تصمیم به هجرت گرفت، اسلام و روحانیت روزگار سختی را می‌گذراندند، از یک سو رضاخان پهلوی در اوج قدرت و استبداد، فعالیت علمای اسلام را محدود ساخته بود و از سویی دیگر ظهور روشنفکران غربگرا و سرسپرده به فرهنگ بیگانه در ایران، عرصه تلاش برای تبلیغ احکام و ارزش‌های اسلام را تنگ‌تر کرده بود.آیت الله مدنی چهار سال در محضر امام خمینی (ره) حضور یافت و از دروس فلسفه، عرفان و اخلاق ایشان بهره فراوان برد و همین درس نیز موجب گشت، امام (ره) را در مقام عمل بالاتر و برتر از مرز علم بداند و عشقش نسبت به ایشان فزون یابد.

 

آیت الله مدنی به جهت خلاقیت و در عین حال متانت خویش همیشه مورد توجه اساتید حوزه علمیه نجف بود و به دستور آیت الله سید محسن حکیم در دروس مختلف تدریس می‌کرد. او هنوز چند سالی از حضورش در نجف اشرف نگذشته بود که از اساتید بزرگ در حوزه علمیه نجف به شمار رفت.

 

ماجرای شهادت آیت الله مدنی به دست منافقان

منافقین روز ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ او را مانند حضرت علی بن ابیطالب(ع) در محراب به شهادت رساندند. آیت الله مدنی همانند تمام نماز جمعه ها، بعد از خطبه‌ها شروع به نماز خواندن کرد که در آن لحظه یکی از حضار و نمازگزاران به ایشان نزدیک شد. حجت الاسلام اترابی چهرگانی که این صحنه را شاهد بود در این باره می‌گوید:من در نماز جمعه بودم شاید ده قدم با آیت الله مدنی فاصله داشتم، ایشان پس از اتمام نماز‌های جمعه، همیشه استحبابات نماز ظهر و عصر را هم می‌خواندند. وقتی که می‌خواستند شروع به نماز کنند، ناگهان یکی از افراد که به ظاهر قصد دادن وجوهات شرعیه به آیت الله مدنی را داشت، به ایشان نزدیک شد و در یک لحظه با انفجار خود آیت الله مدنی را به شهادت رسانید.

 

طبق وصیت آیت الله مدنی پیکر او باید به شهر مقدس قم منتقل می‌شد. بعد از ظهر ۲۱ شهریور ۱۳۶۰، میلیون‌ها سیاهپوش آذربایجانی با سینه‌ای چاک و چشمانی گریان مردی را بر دست‌های خود تشییع می‌کردند که سالیان درازی بود در عالم رویا از جدش امام حسین (ع) شنیده بود: «یا بنی انت مقتول» و اینک او به این آرزویش رسیده بود. مردم در حالی که شعارهایی، چون «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، امام جمعه‌ی ما پیش شهداست امروزست»، سر می‌دادند. پس از گذشتن از خیابان‌های تبریز، درمیدان نماز آن شهر اجتماع کردند و به عزاداری پرداختند و گوش به بیانات آیت الله مشکینی  امام جمعه وقت تبریز سپردند.

 

آقای هاشمی رفسنجانی(ره) در خاطرات سال ۱۳۶۰، خود می‌گوید:«در نماز جمعه، شخصی نارنجک به خود بسته بود، به آیت الله مدنی بین دو نماز چسبیده و به او نزدیک شده بود. خود را به آیت الله مدنی چسبانده و با انفجار نارنجک خودش کشته و آیت الله مدنی شهید می‌شوند. احمد آقا خمینی تلفن کرد و اطلاع داد که آیت الله علی مشکینی را موقتاً برای نماز جمعه در نظر گرفته و آقای مشکینی با روحیه‌ی فداکاری پذیرفته اند».

 

 

کد خبر 720370

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha