به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، همایش بزرگداشت سهروردی با عنوان «سهروردی در متن آثارش» امروز دوشنبه، هشتم مرداد در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
بر پایه این گزارش، آیت الله سیدمصطفی محقق داماد، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم طی سخنانی با بیان اینکه ابن سینا تفسیر چند سوره از قرآن دارد، اظهار کرد: ملاصدرا نیز چند جلد تفسیر دارد و علاوه بر اینکه در آثار خود به آیات تمسک کرده است، تفسیر نیز دارد اما از سهروردی چنین چیزی به دست ما نرسیده است به این معنا که یک تفسیر کامل از یک سوره یا کل قرآن داشته باشد ولی در آثارش آیات زیادی را آورده است.
وی ادامه داد: برای بررسی نمونه هایی از این تفاسیر از اول حکمت الاشراق شروع کردم؛ نخستین آیه در این کتاب آیه شریفه «وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ» «وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ» این دو آیه از سوره مبارکه تکویر است. قرآن پس از چند سوگند می فرماید: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ» آن قول رسول کریم است که آن رسول کریم «ذِي قُوَّةٍ» است، «ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ» است، «مُطَاع» است، «امین» است ، بعد در آخر می گوید «وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ». او را در افق مبین دیده است و او نسبت به غیب بخیل نیست. حال باید دید سهروردی این آیه را چگونه برداشت کرده است. من در اینجا اول تفسیری از علامه طباطبایی می آورم، ایشان این گونه تفسیر کرده است و بعد ببینیم که سهروردی چه گفته است. علامه طباطبایی این گونه تفسیر کرده است: «رسول یعنی جبرییل»، قرآن قول جبرییل است، بعد می گوید خداوند شش صفت را برای جبرییل آورده و او را ستایش می کند که عبارتند از:
1. رسول است (که دلالت می کند او آورنده وحی پیامبر است)
2. رسولی است کریم ( یعنی ذو کرامت و ذو عزت نزد خداوند است)
3. ذی قوه است (دارای قدرت است)
4. عند ذی العرش مکین است (جایگاهش نزد عرش خدا است)
5. مُطَاعٍ ثَمَّ، است یعنی مطاع به امر خداوند است و خیانت در کاری که خدا می گوید، نمی کند.
6. امین است(یعنی خیانت در انچه که باید ابلاغ کند ندارد)
محقق داماد تصریح کرد: «وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ»، پیامبر(ص) جبرییل را در افق مبین دید. خلاصه آیه این می شود که خدا می گوید وقتی در افق مبین بود خدا او را می بیند. می فرماید: « وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ»، علامه طباطبایی(ره) می گوید ضمیر ماهو به پیامبر(ص) برمی گردد. یعنی او نسبت به غیب بخیل نیست یعنی پیامبر(ص) نسبت به آنچه که به او وحی می شود، بخیل نیست و همه آنچه که به او وحی شده را می پذیرد و می گوید.
عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم تاکید کرد: سهروردی در مقدمه حکمة الاشراق از این آیه کاربردی بر می دارد که به نظر من بیان مبانی اصلی فلسفه اشراق است. سوال آن است فرق فلسفه اشراق با فلسفه مشاء در چیست؟ این دو ماهیتشان با یکدیگر تفاوت دارد، در فلسفه مشاء با استدلال، منطق و صغری و کبری، استنتاج جلو می رود اما فلسفه اشراق ادعا دارد و می گوید از جای دیگر مستقیم اشراق می شود، این تفاوت کمی نیست. به همین دلیل است که ما در فلسفه اشراق و در همان صفحات اول حکمة الاشراق برخورد می کنیم که یک دنیا پیام دارد، مثلا با چند اصطلاح مواجه می شویم از جمله خلوات که جمع خلوت است و منازلات (به معنای اتصال به عالم ربوبیه) و ... .
وی اضافه کرد: شیخ اشراق در «حکمت الاشراق» می نویسد: ای گروه دوستان من! خدا شما را بر آنچه می خواهد موفق کند، شما خواسته اید برایتان کتاب بنویسم در مورد آنچه که چشیده ام در خلوات و منازلاتم و آن را نقل کنم. هر روح جوینده ای، هر جان و روان پژوهشگر و جوینده ای سهمی از نور خدا دارد. برای هر مجتهد و تلاشگری ذوقی وجود دارد.
محقق داماد تصریح کرد: سهروردی حرف تازه ای دارد، او با توجه به بهره گیری از آیه قرآن می خواهد بگوید اتصال به عالم ربوبی اختصاص به پیامبران ندارد، از عبارت سهروردی برداشت می کنم او که به افق مبین است که واهب العقل است، ضنین نیست، بخیل نیست، تجربه ای که یک نفر مثل پیامبر(ص) دارد که صدای خدا را شنیده و می تواند یک سری مطالبی به او مستقیم اشراق شود این در بسته نیست ولو دیگر کسی پیغمبر نمی شود، اما در تجربه نبوی باز است و هنور افرادی می توانند همان تجربیات را داشته باشند و اشراقات مستقیمی داشته باشند. این مطلب فرق میان عرفان و فلسفه است، حرف عرفا این است که دل آدمی می تواند حرفی را مستقیم از عالم غیب بگیرد، در علم در دیگری هم دارد که آن اشراق و شهود است، یعنی «سال ها دل طلب از جام جم از ما می کرد/ آنچه خود داشت ز به بیگانه تمنا می کرد»، جالب است مولوی نیز گاهی به ما می گوید چرا بی عرضه هستید و راه پیامبر را نمی روید: «به معراج برآیید چو از آل رسولید/ رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید ...».
استاد دانشگاه شهید بهشتی یادآور شد: سهروردی را کشتند در حالی که او خودش یک مجتهد و مردی فقیه بود. تمام فقها این گونه حکم دادند به جز دو نفر که امضا نکردند و گفتند آیا می خواهید در اتاق دربسته در یک قلعه، فقیه را محاکمه کنید، باید جلسه محاکمه او علنی باشد، در هر صورت سهروردی حرفی زد که بعدها مولوی، حافظ و هر عارف دیگری آن را گفت.
نظر شما