به گزارش خبرنگار شبستان، خانه فروغ فرخزاد در خیابان دروس دو سال پیش تخریب شد. مالک اصلی آن خانه کاوه گلستان، عکاس مشهور ایرانی بود و فروغ چندین سال از زندگی خود را در آن خانه ساکن بود. کاوه گلستان به دلایل خانوادگی آن خانه را فروخت و مالک جدید که حتی اجازه ورورد به خبرنگاران را نمی داد، خانه را تخریب کرد. دوستداران میراث فرهنگی از مسئولان خواسته بودند که این خانه ثبت ملی شود و جزو فهرست آثار ملی ایران قرار بگیرد اما با وجود اینکه نام کاوه گلستان و فروغ فرخزاد بر این خانه سایه افکنده بود، سرانجام تخریب شد تا جایش را آسمان خراش دیگری بگیرد. بعد از تخریب این خانه تمام امید دوستداران فرهنگ و ادب به خانه پدری فروغ بود که به ثبت ملی برسد و که محلی برای رفت و آمد نویسندگان و شاعران شود. این روزها این امید رو به نا امیدی است.
خانه پدری فروغ فرخزاد در انتهای کوچه خادم آزاد واقع در خیابان ولی عصر (عج) نرسیده به مولوی واقع شده است. فروغ در هشتم دی سال 1313 در این خانه به دنیا آمد. او فرزند چهارم توران وزیری تبار و سرهنگ محمد فرخزاد بود. فروغ در این خانه سرودن شعر را آغاز کرد و از این خانه راهی خانه بخت شد و پس از جدایی از پرویز شاپور به همین خانه برگشت و مدتی در این خانه زندگی کرد.حالا این خانه به عنوان یادگاری از یکی از شاعران زن کشورمان در معرض تخریب قرار دارد. پیرمردی سالها پیش این خانه را از پدر فروع خریده و ورثه اش می خواهند آنرا تخریب کنند و آپارتمان بسازند.
محمد شهر آبادی، معاون شهرسازی و معماری شهرداری منطقه ۱۱ تهران گفته است: منتظر اظهارنظر قطعی سازمان میراث فرهنگی در خصوص ارزش تاریخی و فرهنگی ملک هستیم و صرفا برای این درخواست مالک مبنی بر تخریب ملک در شهرسازی منطقه تشکیل پرونده انجام شده است. فرهاد نظری ، مدیرکل ثبت آثار و حفظ و احیاء میراث معنوی و طبیعی با بیان اینکه خانه فروغ ثبت ملی نشده است، اظهار داشته است که برای صدور جواز تخریب ملک، شهرداری هر منطقه موظف است که از سازمان میراث فرهنگی استعلام کند.
فروغ در اشعار خود توصیف هایی از خانه پدری و حیاط و باغچه اش کرده است. فروغ در شعری با عنوان " دلم برای باغچه می سوزد " احساسش را اینگونه در قالب شعر ریخته است:
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکرماهیها نیست
کسی نمیخواهد باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست
حیاط خانه ی ما تنهاست
حیاط خانه ی ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه میکشد
و حوض خانه ی ما خالیست
ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خاک میافتند
و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها
شب ها صدای سرفه می آید
حیاط خانه ی ما تنهاست
و این روزها واقعا حیاط خانه فروغ تنها و بدون حامی ست. با وضعیتی که برای خانه پدری فروغ ایجاد شده است ، دوستداران فرهنگ و ادب نگرانند که این خانه نیز به سرنوشت خانه فروغ در دروس دچار شود. حال باید دید شهرداری و میراث فرهنگی برای حفظ این خانه چه تصمیمی خواهند گرفت.
نظر شما