به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ناصر مکارم شیرازی، مرجع عالیقدر تشیع، در پاسخ به پرسش «بر اساس قرآن کریم و روایات اسلامی، فلسفه «غیبت» امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چیست؟» آمده است:
پاسخ اجمالی:
می دانیم خدا و پيامبر(ص) از غلبه اسلام بر جميع اديان در پايان تاريخ بشريت خبر داده اند؛ به این منظور خداوند امامان را يكى پس از ديگرى برای هدایت مردم فرستاد؛ اما همه آنها به شهادت رسيدند. لذا مصلحت بر اين تعلق گرفت كه امام دوازدهم(عج) غايب شود تا شرایط قیام جهانی براي امام غایب فراهم شود. نكته ديگر اين كه امام غایب شد تا بیعت کسی بر گردنش نباشد.
پاسخ تفصیلی:
یکى از سوال هایى که در طول تاریخ عصر غیبت مطرح بوده و هست این است که چرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) غایب شد و چرا ما با آن حضرت(عج) ارتباط نداریم؟
سوال مورد نظر را با بیان مقدماتى که خود آن مقدمات ما را به نتیجه قطعى مى رساند جواب خواهیم داد:
1. خداوند متعال و پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) خبر از پیروزى و غلبه دین اسلامبر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشریت داده اند. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «هُوَ الَّذی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(1)؛ (او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند)
2.مصالح بندگان با اختلاف حالات آنها متغیر مى شود؛ خداوند متعال امر تدبیر امور بندگان و مصلحت آنها را بر عهده گرفته است، عقلشان را کامل کرده و آنها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهاى خداوند تمسک کرده و انجام وظیفه کنند، بر خداوند است که آنها را یارى کند و با اضافه کردن عنایت هایش بر بندگان راه را بر آنها تسهیل و هموار نماید؛ ولى در صورتى که مخالف دستورهایش عمل کنند و مرتکب نافرمانى شوند، مصلحت بندگان تغییر مى کند و در نتیجه موقعیت و وضعیت نیز تغییر خواهد کرد؛ خداوند توفیق را از آنان سلب خواهد نمود و در این هنگام مستحق ملامت و سرزنش مى شوند.
خداوند متعال امامان را یکى پس از دیگرى به سوى مردم فرستاد و هنگامى که آنان را نافرمانى کرده و به طور وسیع خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد و مصلحت بر این تعلق گرفت که امامِ مردم، غایب و مستور گردد.
3. بى شک هر کار اجتماعى احتیاج به آماده شدن شرایط دارد؛ لذا امام منتظرند تا شرایط براى قیامى جهانى و فراگیر آماده شود.
4. بى تردید دین غالب در عصر ظهوراحتیاج به رهبر و امامى غالب دارد که داراى شرایطى از قبیل قدرت فوق العاده، علم جامع و عصمت باشد و خداوند بدین طریق ایشان را برای روز موعود حفظ می کند.
5. مطابق روایات متواتر بین شیعه و سنى پیامبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپى خواهند آمد.(2)
6. از مجموعه روایات و ادله عقلى استفاده مى شود که بقاى امام معصوم و حجت خدا روى زمین تا روز قیامت امرى ضرورى است. مرحوم کلینى به سند صحیح از ابى حمزهنقل مى کند که از امام صادق(علیه السلام) سوال کردم: آیا زمین بدون امام باقى مى ماند؟ حضرت(ع) فرمود: «لَوْ بَقِیَتِ الْاَرْضُ بِغَیْرِ اِمَامٍ لَسَاخَتْ»(3)؛ (اگر زمین بدون امام باقى بماند دگرگون خواهد شد).
7. یکى از اسباب گوشه نشین شدن انبیاء و رسل، خوف از قتل به جهت حفظ جان و به امید نشر شرایعشان بوده است. امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) نیز با نبود اسباب عادى براى نصرت و یارى اش و خوف از کشته شدن، به امر خداوند مامور به غیبتو دورى از مردم شدند. امام صادق(علیه السلام) به زراره فرمود: «لِلْقَائِمِ غَیْبَهٌ قَبْلَ قِیَامِهِ قُلْتُ وَ لِمَ؟ قَالَ یَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الذَّبْحَ»(4)؛ (براى قائم غیبتى است قبل از قیامش. زراره مى گوید: به حضرت عرض کردم: به چه جهت؟ فرمود: زیرا از قتل، بر خود مى ترسد).
8. شیخ صدوقبه سندش از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که فرمود: «یَقُومُ الْقَائِم(علیه السلام) وَ لَیْسَ لِاَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ»(5)؛ (قائم(علیه السلام) قیام خواهد کرد در حالى که بیعتکسى بر گردن او نخواهد بود).
9. هدایت بر چند قسم است:
الف) هدایت فطرى: که همان هدایت از راه فطرت است: «فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»(6)؛ (پس روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش الهى نیست، این است آیین استوار، ولى اکثر مردم نمى دانند).
ب) هدایت تشریعى: که متفرع بر حضور امام(علیه السلام) در میان جامعهاست تا مردم را از نزدیک راهنمایى کند: «کانَ النَّاسُ اُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ اَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ ...»(7)؛ (مردم [در آغاز] یک دسته بودند، [و تضادى در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال] خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى که به سوى حق دعوت مى کرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داورى کند ...).
ج) هدایت تکوینى: که همان تصرف و تدبیر در نظام آفرینش است: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ اَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی اَ اَشْکُرُ اَمْ اَکْفُرُ ... »(8)؛ ([اما] کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت گفت: پیش از آنکه چشم برهم زنى آن را نزد تو خواهم آورد و هنگامى که [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود ثابت و پابر جا دید گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکراو را بجا مى آورم یا کفران مى کنم ؟!...).
د) هدایت باطنى: که شعبه اى است از ولایتتکوینى و به معناى ایصال به مطلوب است: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّهً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ اِقامَ الصَّلاهِ وَ ایتاءَ الزَّکاهِ وَ کانُوا لَنا عابِدین»(9)؛ (و آنان را پیشواى مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را [از انواع عبادات و خیرات] و خصوص اقامه نمازو اداى زکاترا به آنها وحى کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند.)
با نظر و تامل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به عنوان دوازدهمین امام(عج)، باید براى روز موعود در پس پرده غیبت بوده تا در آن هنگام به اذن خداوند براى هدایت بشر ظهورکند.(10)
پی نوشت:
(1). سوره توبه، آيه 33؛ سوره صف، آيه 9.
(2). صحيح البخاري، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، تحقيق: مصطفى ديب البغا، دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، 1407 قمری – 1987 میلادی، الطبعة: الثالثة، ج 6، ص 2640.
(3). الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 1، ص 179، (باب أن الأرض لا تخلو من حجة)، ح 10.
(4). كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح غفارى، على اكبر، اسلاميه، تهران، 1395 قمری، چاپ: دوم، ج 2، ص 481، (باب علة الغيبة)، ح 10.
(5). كمال الدين و تمام النعمة، همان، ص 480، (باب علة الغيبة).
(6). سوره روم، آيه 30.
(7). سوره بقره، آيه 213.
(8). سوره نمل، آيه 40.
(9). سوره انبيا، آيه 73.
(10). گردآوری از: موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضواني، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ هفتم، 1390 ش، ص 388.
نظر شما