معجزه عشق، «ملت عشق» را پرطرفدار کرد

خود به تنهایی دنیایی است عشق، مایه حیات جان و تسلی خاطر پریشان است وموفقیت «الیف شافاک» درملت عشق تنها به واسطه این معجزه است.

 خبرگزاری شبستان: «اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان منشا می گیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده. راستش، در دیار عشق زبان حکم نمی راند. عاشق بی زبان است.

 

  عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی یا عشق جسمانی؟ از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال  آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی در آتشش، یا بیرونش هستی در حسرتش.»

 

 آنچه در بالا می خوانیم بخشی از رمان ملت عشق اثر «الیف شافاک» با ترجمه «ارسلان فصیحی» است که  توانسته درروزگاری که کتابخوانی رونق چندانی ندارد، دلهای زیادی را مجذوب روایت قرن هفتمی خود کند. البته نویسنده ترک زبان ما باهوش است و شیوه ای خلاقانه برای بیان داستان برگزیده است و همزمان با شرح دلدادگی مولانا و شمس روایتی از زندگی معاصر انسانی را در یکی از پیشرفته ترین کشورها نیز به تصویر می کشد.داستان زندگی «اللا» زنی در بوستون.

 اللا زنی است که در سیر زندگی عادی خود آنچنان دچارروزمرگی شده است که به کلی عشق از زندگیش رخت بربسته و او نیز عشق را که مایه حیات جان و جهان است به کلی انکار می کند و ناگزیر در روزمرگی های زندگی چیزی از او باقی نمی مانند حال آنکه آدمی تنها به مدد عشق می تواند ادامه حیات دهد همان عشقی که به قول مولانا:

عشق آن شعله است کو چون برفروخت
هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت

عشق خون در رگهایی طبیعت است  واللا به شدت نیازمند این مایه حیات و تقدیر او را بر می گزیند تا درمسیرعشق، عشق مجازی گام نهد، که صوفیان براندیشه «المجاز القنطره الحقیقه» روزگارمی گذارنند.

«عشق از اول سرکش و خونی بُود
تا گریزد هر که بیرونی بود...»

وگویا این تشنه عشق که بر حسب اتفاق، ویراستار کتابی درباب عشق می شود  دل درگروعشق می بازد در زمره اهل عشق زندگی را از دریچه ای دیگر می نگرد. دریچه ای که رو به جهان پر رمز و راز عشق گشوده می شود.

«عاشقی گر زین سرو گر زان سر است

عاقبت ما را به آن شه رهبر است»

 و این چنین است که روایتی موازی در کنارعشقی قرن هفتمی شکل می گیرد  تا تقدیر رمانی پرفروش را رمق بزند، رمانی که توانسته دلهای بسیاری را مجذوب خود نماید.

 داستان ملت عشق بر محور این جملات که « به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق»، «خود به تنهایی دنیایی است عشق» می گردد.

نحوه تغییر زاویه دید در اثر هم جذاب است و داستان از زبان افراد مختلف که خود از شخصیت های رمان هستند، روایت می شود  در کتاب از زاویه دید اول شخص و سوم شخص استفاده شده وهمین باعث جذابیت اثرمی شود کتاب مدام از زاویه دید افراد مختلف روایت می شود و حدود ۱۸ نفر، اتفاقات را شرح می دهند.

 اصل داستان همان گونه که بیان شد بر محورعشق است چه عشق انسانی قرن بیستمی که به مدد وهدایت «عزیز زاهارا» نویسنده اثر با  گام های لرزانش قدم در وادی عشق می نهد و درنهایت زندگی او به مدد این جاذبه رازآلود دگرگون می شودو چه خداوندگار  مولانا که دل در گرو صوفی شوریده حال می نهد و راه به وادی پر خطر عشق می نهد و در معرض گفت و گو می افتد.

 با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی

تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی

مدعیان را تاب دلدادگی مولانای حکیم با صوفی شوریده حال نیست و چون از زبان پر رمز و رازعشق چیزی نمی دانند، شیوه سیاه رندی در پیش می گیرند و غبار دل می پراکنند اما شیوه  مردان مرد که عاشقی گزیده اند رسم بریدن از تعلقات و روی برگرداندن ازمکاران است. عاشق دل در گرو معشوق دارد و معشوق درمقام جلوه گیری جز خدا نیست.

«عشق آن شعله است کو چون بر فروخت
هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت»

 واین همان نکته ای که نویسنده داستان ملت عشق تلاش می کند در رمان خود با نقب زدن به زندگی شمس تبریزی برای مخاطب بازگو نماید اما آنچه مسلم  است، اینکه ما اطلاعات زیادی درباره زندگی شمس تبریزی در دست نداریم و از این روست که نویسنده ناگزیر به تخییلات خود پناه می برد و شخصیت های خیالی چون «گل کویر» و «کیمیا»و دیگران خلق می کند تا بخشی از کرامت شمس را از زبان این شخصیت ها بازگو نماید وشاید تا حدی در این زمینه هم موفق عمل کرده باشد .

 منابع اطلاعاتی نویسنده در داستان درباره زندگی شمس بیشتر براساس اشعار مولانا و محدود منابع اطلاعاتی درباره شمس می باشد او از تک تک این اطلاعات به نحو احسن استفاده می کند ، به همه آنها پربال می دهد تا چهره ای اساطیری از شمس بسازد و برای خواننده توجیه کند که چگونه کسی می تواند شخصیت مولانای بزرگ را تحت تاثیر قرار دهد و از او شاعری شوریده حال بسازد که آوازه اشعارش تا گنگره عرش شنیده می شود.

 حتی اطلاعاتی که نویسنده درباره مرگ و غیبت شمس ارایه می دهد همان محدود اطلاعات مه گرفته ای است که در تاریخ ادبیات درباره این صوفی و فرقه او ارایه شده است.

  اما هر چه هست این شمس است که از سجاده نشین باوقاری چون مولانا، بازیچه کودکان کوی می سازد وسبب جوشش مثنوی از درونی زلال می شود و حتی درغزلیات شمس، اوست نقش اصلی ایفا می کند و این مولانا است که آوازه شمس را جهانی می سازد و شاید این حق این دو متعالی بر گردن یکدیگر باشد و یا خاصیت عشق است که اگر چه می سوزاند، جان نیز می بخشد.

 سجاده نشین باوقاری بودم

 بازیچه کودکان کویم کردی

  اما آنچه که شاید چندان هم به نظر نیایید این است که نویسنده ملت عشق داستان را از زبان 18 راوی بیان کرده است افرادی در سطوح و سنخ های مختلف اجتماعی، و فرهنگی گاه از زبان سلطان ولد و گاه از زبان حسام چلبی اما آنچه مشخص است اینکه اگر نام این افراد را به عنوان راوی  از آغاز روایت برداریم همه اینها به یک زبان سخن می گویند یعنی تفاوتی بین روایت مولانا با گل کویر یا حسام چلبی نیست. فقط نویسنده خواسته با خلاقیت داستان را از دیدگاه افراد مختلف بیان کند اما در نهایت همگی به یک زبان سخن می گویند . 

ملت عشق رمانی موفق است. از آن جهت که با نگاهی متفاوت به عشق می نگرد و چهل اصل صوفیانه را با نگاهی امروزی ارایه می دهد. ملت عشق رمانی موفق است زیرا تا کنون حدود 500 بار در ترکیه تجدید چاپ شده است. ملت عشق رمانی موفق است زیرا کسانی که آن را مطالعه می کنند به ذهن می سپارند و شاید بعدها بخواهند آثار مولوی را مطالعه کنند .

  ملت عشق در ایران هم رمانی پرفروش بوده است و باید گفت این اثر که بعد از وقفه ای  پنج ساله که در وزارت ارشاد خاک خورد به محض انتشار مخاطبان بسیاری را را خود جذب کرد و در دوره ای که بازار کتابخوانی چشم  در راه است توانست جایگاهی در خور پیدا کند و امید است در آینده نیز شاید تولد آثار از این دست در عرصه کتاب و کتابخوانی باشیم. اما براستی آنچه که از ملت عشق الیف شافک اثر خواندنی و موفق می سازد معجزه عشق است که جهانی را دگرگون می سازد.

«مریم یکرنگی»

کد خبر 717590

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha