ظلم و جور خان و خوانین در رمان «گَـرنوشته»

خبرگزاری شبستان:کتاب «گَـرنوشته» نوشته «مسعود سلطانی»، روایتی از سلحشوری مردمان چهارمحال و بختیاری در برابر ظلم خوانین منطقه از سوی «سوره مهر» روانه بازار کتاب شد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، بهره‌گیری از ویژگی‌های بومی و محلی و بازآفرینی یک واقعیت و رویداد با روح عدالتخواهی و ظلم‌ستیزی مردم چهارمحال و بختیاری، این کتاب را از لحاظ محتوا ارزشمند کرده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:«جهانگیر می‏‌دانست حریف این پیرمرد نمی‏‌شود. نه راه پس داشت نه راه پیش. فهمید روز سختی در پیش دارد. با زور تفنگچی هم نمی‏‌شد حریف میرزا شد. فکر کرد حالاست که باید مثل خان‏ بابا رفتار کند و با پنبه سر بِبُرد. دهانش خشک بود و مزة بادام تلخ را زیر زبانش حس می‏کرد. یاد نگرفته بود بدون ‏زور و تشر کارش را جلو ببرد. همین آزارش می‏داد.

ـ بفرما پسرِ خان. بشین.

جهانگیر به‏ غیظ نگاهی به کدخدا کرد و گیوه‏‌ها را گذاشت پشت در و همان‏جا نشست.

ـ بفرما بالا پسرِ خان!

سیف‏الله باز سینی ‏به‌ ‏دست آمد. میرزا گفت: «بگیر جلوی مهمون. مهمون حبیب خداست.»

سر جهانگیر پایین بود و کُرک‏‌های قالی را چنگ می‏زد. سیف ‏الله سینی را تا نزدیک چشم جهانگیر جلو برد. جهانگیر استکان را برداشت و یک‏ نفس فورت کشید. گلویش خیس و تلخیِ دهانش زایل شد.

ـ در خدمتیم پسرِ خان.

ـ نمایندة خان با کدخدا‏ی ده حرف می‏زنه؛ نه مُلّای ده!

همین جمله کافی بود تا جهانگیر خودش را پیدا کند و بفهمد می‏‌تواند بدون فحش هم حرف بزند. پشتی را انداخت توی گودی کمر و سیخ نشست. دستی به سبیلش کشید و حس کرد جای خان نشسته است و با رعیت حرف می‏زند. تلاش می‏کرد همان‏طور که از خان‏بابا یادش می‏آمد رفتار کند. حالا جهانگیر بود که خیره شده بود به میرزا محمد. میرزا سرش را تکان داد و زیر لب چیزی گفت؛ انگار «استغفر الله». تسبیح گِلی را از مچش باز و چند مهره را رد کرد: «من هم نمایندة کدخدای دِهَم.» و رو به کدخدا گفت: «درسته کدخدا؟» کدخدا مِن‏و‏مِن می‏کرد.

جهانگیر بُنچاقی را که یعقوب تنظیم کرده بود از جیب کُتش بیرون آورد و انداخت جلوی میرزا: «خان گفته همة رعیت زیر این بُنچاق رو انگشت بزنن.» میرزا دستی به محاسنش کشید و بُنچاق را برداشت.»

گفتنی است «گَرنوشته» نام کتیبه‏‌ای است متعلّق به چهارهزار سال پیش از میلاد مسیح؛ منقوش بر دیواره‏ای صاف و صیقلی در کوه جهان‏بین، که روزگاری در راه شاهی یا دزپارت قرار داشته ‏است.

 

کد خبر 714921

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha