نفوذ در قلب دنیا با دیپلماسی علم

میان علمی که با حکمت همراه باشد با علمی که فقط ساینس «since» باشد، تفاوت است. قطعاً علم ابزاری موثر است، اما می تواند زیان آور هم باشد، علمی که حکمت تولید می کند، ماندگار و تمدن ساز است و می تواند در دیپلماسی میانداری کند.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: «میان علمی که جامعه را هدایت می کند با علمی که قدرتمند و زورمند فقط می خواهد در جهان خودنمایی و برتر نمایی کند، تفاوت ها بنیادین است. علمی که تمدن ساز و هدایت گر است علم حکمت است که از عقل ناشی می شود ولی علمی که زور تولید می کند و از هوش ابزاری تولید می شود، ممکن است هوش داشته باشد اما عقل هرگز.»

 

این جملات بخش هایی از سخنان دکتر علیرضا صدرا، عضو هیات علمی دانشگاه تهران است که در گفت وگو با شبستان در بررسی جایگاه دیپلماسی علم در رشد و توسعه و تبیین نقش کشور در عرصه بین الملل در میان گذاشته است و مشروح ان در ادامه به حضورتان تقدیم می شود:

 

 

بنابر اذعان صاحبنظران و کارشناسان فن، در جهان امروز وقتی صحبت از منافع در سیاست خارجی باشد، دیگر اتکاء طرفین صرفاً به تقویت امور اقتصادی نیست، بلکه شرایط به گونه ای رقم خورده که امروز دیپلماسی علمی جایگاه مهمی را نزد سیاسیون یافته است، این مهم از کجا ریشه می گیرد؟

 

برای پاسخ به این مساله مثالی را عنوان می کنم، یک تعبیری است که وقتی سیاست به بن بست می رسد، جنگ آغاز می شود ولی وقتی که جنگ تمام می شود دیپلماسی آغاز می شود. اما واقعیت امر آن است که در دنیای امروز که حاکمیت قانون جنگل را بر روابط بین الملل شاهد هستیم، سیاست هم یک نوع جنگ است و جنگ هم یک نوع سیاست، یعنی در عین اینکه در صلح هستی باید برای جنگ آماده باشی که اگر نباشی جنگ را بر تو تحمیل می کنند.

 

اگر آماده بودی امکان اینکه جنگ باشد کمتر هست و این غلبه نگاه داروینیسم در سیاست بین المل است که سیاست زور را نشان می دهد، یعنی هر کسی که زور بیشتری دارد، بیشتر در روابط بین الملل دخالت می کند. البته یکی از منابع زور مردانِ سیاست، اقتصاد و فرهنگ و خود عرصه سیاست است، اما یک منبع هم قدرت علمی یا فنی است که یک کشور یا خودش تولید می کند یا بهره برداری می کند و آن را تبدیل به قدرت می کند.

 

بنابراین، می توان گفت رابطه، تعامل و تبادل صلح آمیزی را در سیاست شاهدیم که اصطلاحاً دیپلماسی است. در این بین هرچه که دیپلماسی قوی تر باشد، جلو جنگ و خسارات و خونریزی ها را می گیرد.

 

تعامل و دیپلماسی فرهنگی، نرم است، پایه های این روابط فرهنگی علم و دانش و فناوری است. البته ما باید میان علم و عقل تمایز قایل شویم، هرچه که بشر به این سو برود که عقل در روابط حاکم باشد به همان میزان حکمت و صلح و تعاون گسترش پیدا می کند. بعضا ممکن است علمی هم باشد ولی عقل بر آن حکومت نکند.

 

برای مثال ممکن است کشوری رشد کند و به بمب اتم برسد و برود این بمب را روی سر مردم بیگناه در هیروشیما بیندازد. این علم و فناوری نیست که با عقل همراه بوده باشد، پس خود علم به معنایی که تبدیل به فناوری می شود و زور و قدرت تولید می کند به تنهایی مفید نیست و ممکن است حتی ضد صلح باشد.

 

در اینجا منظور ما از علم، دانش است که تبدیل به فناوری می شود، آن ابزار قدرتمندی است که هم در دیپلماسی اقتصادی و سیاسی و به ویژه در دیپلماسی فرهنگی تاثیر می گذارد.

 

تولید علمی که منشا چنین اثراتی است باید چه ویژگی هایی داشته باشد و اساسا مقصود از تولید علم به معنای واقعی کلمه چیست؟

 

علمی که بتوان از آن بهره برداری کرد، منظور نظر ماست. ولو اینکه کشوری مولد نباشد ولی بتواند علم را به بهره برداری برساند می تواند در عرصه بین الملل با تکیه بر این علم اثرگذار باشد. مثلا ژاپن تولید علمی چندان بالایی ندارد ولی بهره برداری از تولیدات علمی این کشور در جهان بالاست، ژاپن بالای ۳۰۰ درصد از تولیدات علمی اش بهره برداری می کند.

 

اگرچه ایران نیز موفقیت های فراوانی در حوزه تولید علم داشته است ولی این کافی نیست، تولید علم در نگاه برخی در کشور به معنای تولید مقاله است. در حالی که این مقالات از نظر جوهر علمی و کارایی و درمان کردن دردها، کارایی ندارد. مقاله ای که دستاورد علمی در کشور نداشته باشد، دردی را دوا نخواهد کرد.

 

علم زمانی تبدیل به قدرت می شود که بتواند در کشور مقصد منشا اثر بوده و به بهره برداری مردم جامعه برسد. بنابر این، اگر می خواهیم در گستره دیپلماسی علمی مولد باشیم و صرفا مقاله تولید نکنیم، باید عقل را در علم تبدیل به یک راهبرد کنیم. به همان میزبان باید مولد علم باشیم که می خواهیم در جهان اثرگذار باشیم.

 

بایدهای دیگری که دیپلماسی علم را اثرگذار می کند، چیست؟

 

باید توجه داشت که این علم و تولید علمی باید ممزوج با عقلانیت باشد. میان علمی که با حکمت همراه باشد با علمی که فقط ساینس «since» باشد، تفاوت است. برای مثال در یونان باستان، افلاطون و ارسطو در حکمت قوی بودند، یونان در ابعاد نظامی چندان قوی نبود به همین دلیل هم مورد حمله روم قرار گرفت. ولی هنوز که هنوز است افکار یونان در جهان اثرگذار است.

 

بنابر این، میان علمی که جامعه را هدایت می کند با علمی که قدرتمند و زورمند فقط می خواهد در جهان خودنمایی و برتر نمایی کند، تفاوت است. علمی که تمدن ساز و هدایت گر است، علم حکمت است که از عقل ناشی می شود ولی علمی که زور تولید می کند و از هوش ابزاری تولید می شود، ممکن است هوش داشته باشد ولی عقل را هرگز ندارد.

این دانایی در بکارگیری علوم ارزشمند است. میان علم متعالی و علم ابزاری تفاوت زمین تا آسمان است؛ قطعاً علم ابزاری موثر است، ولی ممکن است که زیان آور هم باشد ولی علمی که حکمت تولید می کند، ماندگار و تمدن ساز است و می تواند در دیپلماسی میانداری کند.

 

کد خبر 713406

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha