خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛
هاشم مرادی، در سال 1338 در روستای اشرف آباد از توابع بخش نورآباد در یک خانواده ی مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود.
تا کلاس پنجم ابتدایی در روستای زادگاهش مشغول آموزش شد و با موفقیت درس خواند و بعد به علت نبودن امکانات فرهنگی به نورآباد آمد و در منزل یکی از بستگانش مشغول تحصیل شد.
هاشم تابستان ها و با تعطیلی مدارس به روستا برمی گشت و در کارهای کشاورزی به پدرش کمک می کرد.
وی به علت کمبود درآمد پدرش تصمیم گرفت به نورآباد نقل مکان کند با سخت ترین مشکلات زندگی می کردند ولی از تحصیل غافل نبود بسیار زرنگ و باهوش بود.
با پدر و مادر و همسایگان با مهربانی برخورد می کرد در سالهای 57-56 در دبیرستان درس می خواند.
با اوج گیری مبارزات دوستان و آشنایان و بخصوص همکلاسی هایش را تشویق می کرد و برای آنان در مورد نقش مردم مسلمان در انقلاب صحبت می کرد و بر ضد حکومت سلطنتی تبلیغ می کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های هاشم در زمینه های مذهبی و سیاسی چند برابر شد و در دبیرستان انجمن اسلامی تشکیل داد و افراد نا صالح را طرد کردند.
هاشم مرادي براي پاسداري از انقلاب اسلامي و جلوگيري از تجاوز بعثيان در همان روزهاي اوائل جنگ به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نورآباد درآمد و پس از كسب آموزش هاي لازم نظامي در سپاه نورآباد به سمت معاون فرماندهي پايگاه نورآباد منصوب شدند.
در سال 1360 موفق به گرفتن مدرک دیپلم شد و به عضویت سپاه پاسداران نورآباد درآمد و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
وی از قاریان قرآن بود و خود جلسات قرآن تشکیل می داد و بعد از قرائت قرآن و دعا برای امام از برادران شرکت کننده التماس دعا می گرفت که دعا کنند ایشان به شهادت برسد.
وی در طول حضور در جبهه شجاعانه در عملیات های مختلف شرکت می کرد و طولی نکشید که سرانجام در تاریخ 10 اردیبهشت سال 61 در سومین مرحله از عملیات پیروزمندانه ی بیت المقدس به شهادت رسید.
فرازی از وصیت نامه ی شهید هاشم مرادی
خوشا به حال آن كسي كه به آرزوي خود كه شهادت در راه خدا است مي رسد.
يشهادتي كه امام پسندانه باشد و همراه با تزكيه نفس، شهادت همراه با جوانمردي و شجاعت، شهادت همراه با تقوا و پرهيزگاري، شهادت همراه با مبارزه و خودپرستي، تكبر، مقام طلبي و خود را بزرگتر شمردن و مردم را كوچكتر شمردن.
اي خداي من با تو راز و نياز مي كنم دستم را به سوي تو دراز مي كنم و با تو مي گويم كه اي پروردگار من اين نفس روحاني را بر نفس عماره ام پيروز و غالب گردان و تزكيه نفس عطا بفرما، دست مرا بگير از اين ظلمات و جهل و ناداني.
اي امام امت خميني بت شكن به خداي لايزال اگر دنيا همه دست از تو بردارند و تو را همراهي نكنند من تو را رها نخواهم كرد تا قطره خوني در بدن داشته باشم، اي دوست خدا، عزيز خدا جانم فدايت شود.
اي امت عزيز و شهيدپرور مبادا كه امام را تنها بگذاريد،همانند مردم كوفه و مبادا قلب امام را درد بياوريد،امام را ياري نماييد.
اي مسئولين شما را به خداي خود قسم مي دهم چنانچه نمي توانيد در پست خود كار كنيد و رضايت خدا را به جاي آوريد،همانطور كه امام درباره كانديداهاي مجلس فرمود شما همانطور عمل نماييد.
قوم و خويش و...را كنار بگذاريد و دست از طایفه بازی بکشد و فرقي در بين مردم مؤمن و مسلمان نگذاريد.
ای مردم مومن و انقلابی برای حراست از انقلاب اسلامی پیرو خط امام باشد و در انتخابات با آگهي كامل به اشخاص لايق و برجسته راي دهيد.
تو اي پدر گرامي كه سالهاي سال با من رنج و زحمت كشيدي و مرا با سواد كردي اگر شب و روز تو را به آغوش گيرم و يك لحظه تو را بر زمين نگذارم و به تو خدمت كنم از زير دین و زحمات تو بيرون نميروم.
پدر عزیزم بزرگي كن و مرا حلال كن، من به شما افتخار می کنم و خود نیز باید احساس افتخار كني كه فرزندت را با سواد كردي با قرآن و اسلام آشنا كردي و با مكتب حسين (ع)آشنا نمودي و امروز در راه او نيز كشته شود، سربلندي براي تو برجا بماند.
برادران و اقوام را دلالت كني و اجازه ندهي گريه و زادي كنند، اي پدرم مبادا اجازه دهي كسي صورت خود را زخمي كنی كه باعث عذاب من شود.
اي پدرم تو بايد اين پيام را به امام و ملت عزيز بدهي كه من اين فرزندم را فداي او و براي حفظ اسلام و ملت در راه خدا دادم.
اي مادرم تو نيز خيلي زحمات براي من كشيده اي براي رضاي خدا مرا حلال كن و از خدا بخواه كه مرا عفو نمايد واز من راضي شود.
اي برادران من شما راه شهادت حسين (ع)را ادامه دهيد، پدرم نادر را به شما مي سپارم كه هرچه بيشتر او را به مكتب اسلام آشنا نماييد.
از آموزش علوم اسلام و درسي به نادر و ديگر برادرانم كوتاهي نفرماييد و مرا در كنار قبر شهيد محمدعلي يوسفوند بگذاريد كه شايد خدا به وسيله او مرا هم بيامرزد.
خاطرات شهيد هاشم مرادي به نقل از دوست شهيد
دوست و همرزم شهید، گفت: در سال 58 با شهيد هاشم مرادي آشنا شدم واقعاً از نظر تقوي و اخلاق اسلامي الگو و نمونه بود.
وی افزود: هر وقت به مسجد جامع مي رفتم ميديدم بعد از نماز مغرب و عشاء جلسه قرائت قرآن تشكيل مي داد و ديگران از كلاس آموزش قرآن استفاده مي كردند در حقيقت بگونه اي عمل ميكرد ديگران از ايشان الگو مي گرفتند.
دوست شهید، ادامه داد: در برگزاري مراسم ها و راهپيمایي هاي كه به نفع نظام اسلامي بود شركت مي كرد در سال 1360 در سپاه نورآباد استخدام شد، كلاس هاي آموزش قرآن و احكام را در سپاه تشكيل مي داد و پرسنل سپاه از وجود ايشان استفاده مي كردند.
وی بیان کرد: چون در يك خانواده مذهبي و مستضعف متولد شده بود، قناعت، صرفه جوئي را سرلوحه كار و زندگي خويش قرار داده بود.
دوست شهید ابراز کرد: در سال 61 با وجود اينكه فرماندهي سپاه نورآباد براي خدمت گذاري ايشان در سپاه نورآباد احتياج داشت و با اعزام شدن هاشم مرادي موافق نبود اما با اصرار راهی جبهه شد.
وی افزود: چندين روز قبل از عمليات نيمه هاي شب از خواب بيدار شدم به اطراف نگاه كردم ديدم يك سفيدي پيداست مقداري جلو رفتم ديدم شهيد هاشم مرادي در حال خواندن نماز است با خداي خويش راز و نياز مي كرد.
همرزم شهید، اذعان داشت: روزي كه براي انجام عمليات بر ماشين هاي كمپرسي سوار شديم با روحيه بسيار عالي دعاي آيت الكرسي را بما ياد مي داد.
وی افزود: شب عملیات در تاریکی شب حرکت کردیم و هر صدایي و هر سايه درختي در مسير حركتمان ما را آماده نبرد مي كرد نه غذاي كافي داشتيم و نه آب.
همرزم شهید، ادامه داد: با آن وضعيت به همراه گروه هاشم مرادي بسوي دشمن حركت مي كرديم كه ناگهان نيروهاي گشتي دشمن متوجه نفوذ ما شدند تا 50 متري ما آمدند در حاليكه ساعت دو و نیم بامداد بود مي بايست عمليات را شروع كنيم و با دشمن درگیر شدیم.
وی بیان کرد: حدود نيم ساعت زير آتش سنگين دشمن قرار گرفتيم فرماندهان بوسيله بي سيم وضعيت را گزارش نمودند، دستور عمليات صادر شد فرياد الله اكبر بلند شد به سمت خاكريزها حركت كرديم محوري كه ما در حركت بوديم تيراندازي نمي شد زيرا دشمن كمين كرده بود تا به محض رسيدن،همه را به رگبار ببندند.
همرزم شهید، بیان کرد: همان طور که جلو مي رفتيم سايه هاي سياه را در اطراف خود مي ديديم ولي اطلاع نداشتيم كه سنگرهاي كمين است تا از روي خاكريز بالا رفتيم با رگبار گلوله روبرو شديم تعداد زيادي از بچه هاي رزمنده از جمله هاشم مرادي شهيد و مجروح شدند.
نظر شما