به گزارش خبرگزاری شبستان، «کرمالویی» عنوان مجموعه شش داستان طنزآمیز از عباس قدیرمحسنی است که نام کلی مجموعه از عنوان یکی از داستانها گرفته شده است.
در بخشی از این اثر می خوانیم: «یک آلبالو بود. یعنی دوتا آلبالو بودند که با یک ساقه نازک سبز به هم چسبیده بودند. یکی از آلبالوها چون خیلی گرسنه شده بود، یک کرم با بچههایش را قورت داده بود. یعنی اولش، فقط یک کرم را قورت داده بود و نمیدانست توی شکم خانم کرم، چندین و چندتا بچه هست. او وقتی این را فهمید که دیگر خانم کرمف توی شکمش بود».
داستان کرمالویی از زندگی این کرمها در شکم آلبالو و بیرون خزیدن از آنجا میگوید. «شعبده کلاه» هم از شعبده بازی میگوید که در کلاهش یک کبوتر، دوتا خرگوش، سهتا دسته گل، چهار جفت دستکش و... بود اما هیچ وقت فکرش را نمیکرد که توی کلاهه او، یک بچه غول زندگی کند.
«معمای گلابی» هم یکی دیگر از داستانهای این مجموعه است که اینگونه آغاز میشود: «وقتی گلابی زرد پلاسیده کرم خورده، در حال افتادن از درخت سیب، با یک باد که نه، با یک نسیم هم که نه، با یک فوت آرام از درخت سیب افتاد پایین و خورد توی کله مورچه عجلهای، هیچ کس تعجب نکرد» و جالب اینکه گلابی پلاسیده از درخت سیب جدا شده و بر زمین افتاده است!
«حلزون یک چیزی کم، یک چیزی زیاد»، از حلزونی میگوید که خانه خود را دوست دارد و آن را روی پشتش گذاشته و این» طرف و آن طرف میبرد. اما دوستان حلزون فکر میکنند، خانه روی پشت او سنگینی میکند و حلزون اذیت میشود. به همین خاطر، خانه آب نباتی او را می کنند و پرت میکنند یک جایی که هیچ وقت معلوم نمیشود کجاست؟
«یک سیب سرخ آبدار» هم عنوان آخرین داستان این مجموعه است. داستان این طور شروع می شود: «زمین به دو قسمت مساوی تقسیم شده بود. یک طرف ان، مال آدمهای دراز لاغر بود و یک طرف آن مال کوتولههای چاق. خانههای آن طرف زمین که مال درازهای لاغر بود، کوتوله بودندو چاق و خانههای این طرف زمین که مال کوتولههای چاق بودند، دراز بودند و لاغر؛ وسط آنها اما دیوار نبود، در نبود، پنجره نبود، فقط یک خط بود. یک خط که هیچ وقت کسی از آن رد نمیشد تا اینکه...
«کرمالویی» نوشته عباس قدیرمحسنی با تصویرگری آرزو قلیزاده را انتشارات امیر کبیر چاپ کرده است.
نظر شما