خبرگزاری شبستان: اصل و ریشه ی این واژه، از «فتن، یفتن» به معنای آزمایش و امتحان است که به صورت های مختلف انجام می گیرد. وقتی طلا را در آتش می نهند و می گدازند تا خوبی و بدی و عیار آن مشخص گردد، به این کار، فتنه گفته می شود.(1) اگر فتنه به معنای به آتش افکندن انسان به هم به کار رفته، با عنایت به این ریشه لغوی است. بر اساس اصل معنای یاد شده، این کلمه در معانی مختلفی در قرآن و روایات به کار رفته است، مثل: گمراهی، آزمایش، حجت، شرک، کفر، سوزاندن با آتش، عذاب، قتل، بازداشتن از راه خدا، محنت و بلای شدید، (2) که البته بسیاری از این ها معنای لغوی فتنه نیست، بلکه در این مفاهیم به کار رفته و در آیاتی که این واژه آمده، به این معانی تفسیر شده است.
بیشترین کاربرد این واژه در متون دینی در سه مورد است:
اول: امتحان و آزمون؛
دوم: آمیختگی حق و باطل؛
سوم: آشوب و بلوا.
1-آزمایش و امتحان
از سنت های حتمی و استناناپذیر خداوند، «امتحان» است. هر کس و هر قوم و هر جامعه ای با چیزی آزمایش می شود تا میزان صداقت و ادعا، ایمان و کفر، تحمل و ناشکیبی آنان مشخص شود. به آن چیزی که وسیله ی آزمایش است، «فتنه» گفته می شود؛ مانند: اموال، اولاد، قحطی، کمبود، مرگ و میرها، بلاها و شداید.
در آیات ابتدایی سوره عنکبوت، با اشاره به این برنامه ی الهی می خوانیم: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون - و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین؛(3) آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رهایشان می کنیم و امتحان نمی شوند؟ ما مردم پیش از ایشان را آزمودیم، پس باید خدا روشن سازد کسانی را که صادقند از کسانی که دروغ می گویند.»
در آیه ای دیگر سخن از این است که مردم هر سال یک بار یا دو بار امتحان می شوند.(4) و در آیه ای دیگر، ضمن بیان این که هر کس مرگ را خواهید چشید، می افزاید: «و نبلوکم بالخیر و الشر فتنه؛(5) ما شما را به وسیله خیر و شر امتحان می کنیم».
این نشان می دهد که ابزار امتحان، همیشه امور دشوار و ناراحت کننده نیست. گاهی مردم با ثروت امتحان می شوند، گاهی با فقر، گاهی با قدرت، گاهی با ضعف، گاهی با مرگ و میر عزیزان، گاهی با تولد فرزند و افزایش افراد خانواده، گاهی با سلامتی و عافیت، گاهی با بیماری، گاهی با شهرت، گاهی با گمنامی، گاهی با زیبایی، گاهی با زشتی، گاهی با وفور نعمت، گاهی با قحطی و خشک سالی و نمونه های دیگر. البته اقشار مختلف مردم هر کدام به نوعی امتحان می شوند؛ مثلا امتحان حاکمان به گونه ای است و آزمون رعیت به گونه ی دیگر، کارمندان به نوعی است و پزشکان به گونه ای و عالمان و فقیهان به نوع دیگر. در قرآن، حدود بیست مورد، فتنه به معنای امتحان به کار رفته است. آزمایش و امتحان، در سرگذشت اقوام پیشین هم بوده است. قرآن با نقل آن ها به مسلمانان درس و پیام می دهد که خود را آماده ی تحمل بلاها و آزمون های سخت الهی در راه ایمان و مکتب بسازند.
چند نمونه را یاد می کنیم:
الف) ناقه صالح: ناقه صالح، یکی از وسایل امتحان خدا بود. قوم حضرت صالح از او معجزه ای درخواست کردند که ناقه ی سرخ رنگی را از دل کوه بیرون آورد تا به او ایمان آورند. وی با اذن و قدرت الهی، شتر ماده ای را همراه با بچه اش از دل سنگ بیرون آورد. ویژگی های آن ناقه و فرزندش در آیات قرآن آمده است. قرار بر آن شد که آب آبشخورها و نهرها به طور کامل یک روز متعلق به شتر باشد وکسی آن روز آب بر ندارد و روز دیگر مخصوص مردم باشد و مردم به آن شتر کاری نداشته باشند و آزاد باشد تا هر جا خواست برود و بچرد. سرانجام آن قوم مشرک، آن ناقه را کشتند و دچار عذاب الهی شدند. قرآن فرستادن آن شتر را یک فتنه و امتحان برای مردم بیان می کند: «انا مرسلوا الناقه فتنه لهم».(6) داستان شتر حضرت صالح در آیات متعددی از قرآن آمده است(7) و بیان می کند که آن قوم در این آزمون الهی شکست خوردند و هم چنان به شرک خود پایدار ماندند. از توصیه های پیامبر خدا (ص) به امت این بود که: پس از من حوادث و قضایایی پیش خواهد آمد. پس هر کس بخواهد کار این امت متحد و منسجم را برهم زند و تفرقه بیندازد، هر که باشد، گردن او را بزنید.
ب) اصحاب سبت: نمونه ی دیگر، اصحاب سبت است. قومی از بنی اسرائیل کنار دریا زندگی می کردند و خوراک و درآمدشان از صید ماهی بود. آن ها از خدا خواسته بودند یک روز مقدس را برای استراحت و تعطیلی شان قرار دهد. درخواستشان پذیرفته شد و روز شنبه روز تعطیلی معین گشت و قرار شد آن روز کسی ماهی صید نکند. این امتحانی بود برای سنجش میزان اطاعت امر و فرمانبرداری شان از حکم خدا. ولی آنان روزهای شنبه با دیدن ماهی ها که کنار آب می آمدند، وسوسه می شدند و با نیرنگ، کانال ها و آب راه هایی درست می کردند تا ماهی ها در آن گیر بیفتند و فردایش آن ها را صید کنند. در واقع، این نوعی تخلف از دستور با ظاهرسازی و فریب و نیرنگ بود. قرآن کریم این موضوع را هم یک آزمون الهی می داند و از آن یاد می کند: «کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون»(8) و اشاره دارد که آن قوم که در این آزمون شکست خوردند و نتوانستند اطاعت خویش را ثابت کنند، دچار عذاب الهی گشتند.
ج)گوساله سامری: وسیله دیگر برای امتحان قوم بنی اسرائیل، گوساله سامری بود. موسای کلیم، امت خود را از چنگ فرعون نجات داد و از فرعون پرستی به خداپرستی هدایت کرد. اما در مدت زمان چهل روزه ای که برای مناجات با خدا به کوه طور رفت، «سامری» آنان را گمراه ساخت و با ساختن یک گوساله طلایی که بانگی از آن برمی آمد، ادعا کرد که این خدای شماست. آن قوم، با آن که آن همه آیت و دلایل از موسی دیده بودند، در مقابل وسوسه های اغواگرانه ی سامری فریب خوردند و گوساله پرست شدند. قرآن کریم، ضمن بیان این ماجرا در آیات مختلف، قوم بنی اسرائیل را نکوهش می کند که چرا در غیاب موسی دست از دین حق و پرستش خدای یکتا کشیدند و گوساله را خدا پنداشتند. هارون (برادر موسی) هم به آنان گفته بود که این یک امتحان است و شما فریب خوردید: «و لقد قال لهم هارون من قبل یا قوم انما فتنم به و ان ربکم الرحمن».(9) داستان قوم طالوت و امتحان شدن آنان به نهر آب در مسیر رفتن به جنگ جالوت، نمونه ی دیگری از این آزمون است.
امتحان هایی که برای حضرت یوسف، حضرت ایوب، حضرت ابراهیم و ... پیش آمد، همه حاوی درس هایی گران بهاست. مهم آن است که انسان از آزمایش الهی پیروز بیرون بیاید. حضرت علی(ع) می فرماید: «هیچ کدام از شما نگوید که: خدایا من از فتنه (امتحان) به تو پناه می برم، چرا که آزمایش، برنامه ی حتمی خدا برای همه است و گریزی از آن نیست. بلکه هر کس می خواهد به خدا پناه ببرد، از آزمون گمراه کننده و لغزاننده پناه ببرد. خدای سبحان می فرماید: بدانید که اموال و اولاد شما فتنه است؛ یعنی مردم را با اموال و اولاد می آزماید تا روشن سازد که چه کسی به رزق و روزی خدا راضی است و چه کسی از آن ناراضی است. گرچه خداوند می داند و از خود مردم بهتر آنان را می شناسد، لیکن می خواهد کارهایی که به سبب آن ها مستحق عذاب و ثواب می شوند، برای خود مردم روشن گردد...»(10)
آن حضرت، در نهج البلاغه بارها به این حقیقت پرداخته و صحنه های گوناگون امتحان را برای امت ترسیم کرده است. از جمله در جایی می فرماید که پیامبر خدا(ص) به من فرمود: «یا علی! مردم به زودی با اموالشان امتحان خواهند شد و با مسلمانی خود بر خدا منت خواهد گذاشت و تمنای رحمت الهی را داشته و از خشم الهی احساس ایمنی خواهند کرد، حرام های خدا را با شبهات دروغ و هواهای نفسانی حلال خواهند شمرد، شراب را به اسم نبیذ، حرام و رشوه را به نام هدیه و ربا را به عنوان داد و ستد حلال خواهند شمرد». گفتم: یا رسول الله! این وضع را چگونه تأویل و تحلیل کنیم، آیا این، «ارتداد» است یا «فتنه»؟ حضرت فرمود: «فتنه».(11)
«شرایط فتنه»، شرایطی است که حق و باطل معلوم نباشد و دو گروه یا دو فرد یا دو جریان فکری و سیاسی در مقابل هم قرار گیرند و معلوم نباشد که حق با کیست؟ توصیه ی حضرت امیر (ع) در چنین مواردی این است که انسان به گونه ای رفتار کند که نه از قدرت جسمی او و نه از موقعیت اجتماعی اش به سود باطل بهره برداری نشود.
2-آمیختگی حق و باطل
«شرایط فتنه»، شرایطی است که حق و باطل معلوم نباشد و دو گروه یا دو فرد یا دو جریان فکری و سیاسی در مقابل هم قرار گیرند و معلوم نباشد که حق با کیست؟ توصیه ی حضرت امیر (ع) در چنین مواردی این است که انسان به گونه ای رفتار کند که نه از قدرت جسمی او و نه از موقعیت اجتماعی اش به سود باطل بهره برداری نشود. تعبیر و تشبیه حضرت چنین است: «کن فی الفتنه کابن اللبون، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب؛(12) در فتنه، همچون بچه شتر باش که نه پشت محکمی دارد که بر آن سوار شوند و نه پستان پر شیری دارد که او را بدوشند.»
این که در اوضاع فتنه آمیز باید خود را کنار کشید تا حق روشن گردد، آن گاه طرفداری از حق کرد، یک تکلیف دینی است. بعضی ها در زمان امام علی (ع) و در جریان جنگ صفین، خود را از معرکه کنار کشیده بودند و علی (ع) را یاری نمی کردند، به این بهانه که فتنه ای پیش آمده و ما نمی دانیم حق با کیست. این نشانه دهنده ضعف بینش آنان است، چرا که وقتی یک طرف نزاع، امام معصوم است که پیامبر خدا (ص) درباره ی او فرمود: علی با حق است و حق با علی است و این دو از هم جدا نمی شوند، (13) و طرف دیگر معاویه است که خصومت دیرین آل امیه با اسلام، در وجود او تجسم یافته بود، بنابراین، شرایط فتنه نبود که کسانی خود را کنار بکشند و به اسم دوری جستن از فتنه، امام حق را تنها بگذارند. از سنت های حتمی و استناناپذیر خداوند، «امتحان» است. هر کس و هر قوم و هر جامعه ای با چیزی آزمایش می شود تا میزان صداقت و ادعا، ایمان و کفر، تحمل و ناشکیبی آنان مشخص شود. به آن چیزی که وسیله ی آزمایش است، «فتنه» گفته می شود؛ مانند: اموال، اولاد، قحطی، کمبود، مرگ و میرها، بلاها و شداید.
فتنه جایی است که حق با باطل؛ جور با عدل، خدا با طاغوت آمیخته شود، آن گونه که مشکل بتوان باز شناخت لیک در صحنه پیکار امام با ستم پیشه و پیمان شکن و فاسق خارج از دین حق، چنان روشن و بی ابهام است همچو خورشید، به پیشانی روز در چنین کوره ی افروخته از ظلمت و نور خائن آن است که خود را به کناری بکشد چون که در صحنه ی درگیری حق با باطل بی طرف بودن در جمع تماشاچی ها خود گناهی است بزرگ...(14) آن چه فتنه را پیش می آورد، به هم ریختن مرزهای حق و باطل، هوس های عده ای در پوشش حق و وظیفه و نیز نقاب حق زدن به چهره ی باطل و گمراهی است که جامعه ای را به اشتباه می اندازد.
امیرمؤمنان علی (ع) در نهج البلاغه، ریشه ی بروز این گونه «فتنه» ها را چنین ترسیم می کند: «سرآغاز پیدایش فتنه ها، هواهای نفس است که پیروی می شود و احکام بدعت آمیزی است که در دین پدید می آید؛ بدعت هایی که با کتاب خدا مخالف است، ولی عده ای بر سر آن ها بدون انگیزه ی دینی و خدایی، با یک دیگر هم بستگی پیدا می کنند و در مقابل دیگران جبهه می گیرند.اگر باطل از آمیختن به حق خالص باشد، ترسی بر حق طلبان نیست (چون باطل را می شناسند) و اگر حق با باطل در نیامیزد، زبان معاندان از آن کوتاه می شود. لیکن بخشی از حق و بخشی از باطل گرفته می شود و به هم مخلوط می گردد، در این حال است که شیطان بر دوستان خود مستولی و مسلط می شود، اما آنان که از سوی خدا، نیکی بر آنان رقم خورده و هدایت شده اند نجات می یابند: «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع...».(15)
در نزاع دو گروه مسلمان، به حکم آیه ی قرآن باید میان آنان آشتی داد. اگر یکی از آن دو گروه، تجاوز پیشه و اهل «بغی» باشد، باید با گروه یاغی و متجاوز جنگید تا به حکم خدا گردن نهد.(16)
شرایط فتنه تا وقتی است که حق یا باطل بودن یکی از دو طرف متخاصم روشن نباشد، یا در هر دو طرف حق و باطل به هم آمیخته باشند.آن چه در زمان حضرت علی (ع) پیش آمد، از دید کوته بینان بی بصیرت، شرایط فتنه بود. اما در نگاه بصیران تیزبین و مؤمن و حجت شناس، شرایطی بود که می بایست در رکاب علی (ع) با باطل جنگید. فتنه ی «خوارج نهروان» نیز همین گونه بود. عده ای فریفته ی ظاهر آراسته و پیشانی های پینه بسته و عبادت های ظاهری آنان می شدند و جنگیدن با آنان را روا نمی دانستند. اما تیز بینان با بصیرت می دانستند که باید آن «فتنه» را ریشه کن ساخت. این بود که در رکاب امام، با نهروانیان جنگیدند و آنان را به هلاکت رساندند.
شهید مطهری تحلیل عمیق و زیبایی از آن جریان باطل که نقاب حق به چهره زده بودند ارائه می دهد و اقدام شجاعانه ی امیرالمؤمنین(ع) را در ریشه کن ساختن آن خشکه مقدس های متحجر و مغرور، می ستاید و می نویسد: «علی بر روی مردم این چنین ظاهر الصلاح و آراسته، قیافه های حق به جانب، ژنده پوش و عبادت پیشه، شمشیر کشیده و همه را از دم شمشیر گذرانده است ... از درس های بسیار آموزنده ی تاریخ تشیع خصوصا و جهان اسلام عموما همین داستان خوارج است. علی خود به اهمیت و فوق العادگی کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو می کند. می گوید: فأنا فقات عین الفتنه...؛(17) من چشم این فتنه را درآوردم، غیر از من احدی جرأت چنین کاری را نداشت، پس از آن که موج دریای تاریکی و شبهه ناکی آن بالا گرفته بود و «هاری آن فزونی یافته بود.»(18)
آن جا هم که خوارج نهروان با شعار «لا حکم الا لله» به طغیان بر ضد حکومت علوی پرداختند، امام در رد آنان می فرمود: «کلمه حق یراد بها الباطل؛(19) این سخن حقی است که انگیزه ی باطل در پشت آن نهفته است». این یعنی همان فتنه؛ آمیختن حق به باطل به قصد فریب مردم.
3-آشوب و هرج و مرج
کاربرد دیگر فتنه، در مورد بلواها و آشوب ها و هرج و مرج هایی است که میان مردم پیش می آید و جان و مال و ناموس مردم به خطر می افتد و امنیت و آسایش از آنان سلب می گردد. به این معنا «فتنه انگیز» به کسی گفته می شود که اختلاف و بلوا پیش آورد و با گفتن حرف ها یا انجام برخی کارها وحدت جامعه را به هم بریزد و نا امنی ایجاد کند.حتی گاهی ممکن است حرف حقی فتنه ای پدید آورد. سعدی گوید: «دروغ مصلحت آمیز، به ز راست فتنه انگیز».
قرآن کریم به مسلمانان دستور می دهد با کافرانی که مسلمانان را از شهر و دیار خویش آواره ساختند مبارزه کنند و می فرماید: «و الفتنه اشد من القتل؛(20) فتنه از کشتن شدیدتر است». در آیه ای دیگر ضمن دستور به مسلمانان برای جنگ با مشرکان حریم شکن که مسلمانان را از شهر و دیار خود بیرون کردند، می فرماید: «و الفتنه اکبر من القتل؛(21) فتنه از کشتن بزرگ تر است.»
از توصیه های پیامبر خدا(ص) به امت این بود که : پس از من حوادث و قضایایی پیش خواهد آمد. پس هر کس بخواهد کار این امت متحد و منسجم را برهم زند و تفرقه بیندازد، هر که باشد، گردن او را بزنید.(22) این حکم قاطع نشان می دهد که فتنه انگیزی و بلوا افکنی، رشته ی همه ی امور را درهم می ریزد و جامعه را به هرج و مرج می کشاند و در شرایط ناامنی، هیچ قانونی را نمی شود اجرا کرد و کارهای علمی و فرهنگی و عمرانی هم تعطیل می شود. این که توصیه شده «جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت»، اشاره به ضرورت مراقبت از زبان و حرف هاست که مفسده انگیز و فتنه خیز نباشد.
درباره سه معنایی که برای «فتنه» گفته شد، سخن بسیار است و شواهد تاریخی فراوان. سزاوار است که درباره این موضوع، کاوش بیشتر شود و نمونه هایی از هر یک در جامعه کنونی و تاریخ معاصر و زندگی روزمره، بررسی شود.
پی نوشت ها:
1- راغب اصفهانی، مفردات، واژه «فتن».
2- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 2، واژه ی «فتن».
3- عنکبوت (29) آیه 2 و 3.
4- توبه (9) آیه 126. گرچه نزول این آیه را درباره منافقان دانسته اند.
5- انبیاء (21) آیه 35.
6- قمر(54) آیه 27.
7- مثل: اعراف، آیات 73 و 77؛ هود، آیه 64؛ اسراء ، آیه 59؛ شعراء، آیه 155؛ شمس، آیه 13.
8- اعراف (7) آیه 163. آیات دیگری که به موضوع اصحاب سبت اشاره می کند عبارت است از: نساء، آیه 154؛ نحل، آیه 124؛ بقره، آیه 65.
9- طه(20) آیات 90-85. نیز در این مورد ر.ک: بقره، آیات 51، 54 و 92؛ نساء، آیه 153؛ اعراف آیه 152-148.
10- صبحی صالح، نهج البلاغه، حکمت 93.
11- همان، خطبه 156، ص 220.
12- همان، حکمت 1.
13- «علی مع الحق و الحق مع علی ...»؛ احقاق الحق، ج 5، ص 623.
14- از نویسنده، برگ و بار، ص 258.
15- صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه ی 50.
16- حجرات (49) آیه 9.
17- نهج البلاغه، خطبه 92.
18- شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص 154.
19- نهج البلاغه، خطبه 40.
20- بقره (2) آیه 191.
21- همان، آیه 217.
22- علامه امینی، الغدیر، ج 10، ص 28.
منبع: مجله معارف اسلامی شماره 71
پایان پیام/
نظر شما