به گزارش خبرگزاری شبستان، در کتاب پیش رو راوی داستان، جوانی است که از ۱۶ سالگی در شهر کار می کند. او تعمیرکار لوازم خانگی است و با درنظر گرفتن وضعیت اقتصادی آلمان پس از جنگ دوم جهانی، درآمد خوبی دارد.
کل داستان مربوط به یک روز ابتدای هفته (دوشنبه) است؛ روزی تمام ناشدنی که در انتهای داستان هنوز چند ساعتی از آن باقی است! صبح روز دوشنبه تلگرامی از پدرش می رسد که هدویگ دختر مدیر مدرسه (همکار پدر) برای ادامه تحصیل به شهر می آید و فندریش می بایست به ایستگاه راه آهن برود و او را با رعایت ادب به آپارتمانی که قبلن برای او اجاره کرده است برساند. او با کمی نارضایتی تن به این کار می دهد اما مواجهه او با هدویگ تاثیر عجیبی روی او می گذارد به نحوی که… .
در بخشی از این اثر می خوانیم:«روزی که هدویگ آمد، دوشنبه بود و در این صبح دوشنبه، پیش از آنکه زن صاحبخانهام نامۀ پدر را زیر در رد کند، ترجیح میدادم لحاف را روی صورتم بکشم؛ یعنی درست همان کاری که غالباً در گذشته _ هنگامی که هنوز در کوی کارآموزان بودم، میکردم، اما در راهرو، صاحبخانهام صدا زد: «برایتان نامه آمده، از منزل!» و هنگامی که نامه را از زیر در به داخل فرستاد _ نامهای که به سفیدی برف بود و در سایۀ خاکستری رنگی که هنوز در اتاقم وجود داشت غلتید _ وحشتزده از رختخواب پریدم؛ زیرا به جای مهر گرد ادارۀ پست مهر بیضی شکل پست راه آهن را دیدم....»
«نان آن سال ها» اثر«هاینریش بل» با ترجمه «محمد ظروفی» را موسسه انتشارات نگاه چاپ کرده است.
نظر شما