پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسایل سیاست خارجی و بینالملل در گفتگو با خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری شبستان به معرفی چند کتاب مهم در این عرصه به مخاطبان این خبرگزاری به مناسبت برگزاری سی و یکمین نمایشگاه بینالملل کتاب پرداخت.
وی گفت: کتاب کاربرد نظریه روابط بینالملل و همچنین کتاب نکات کلیدی نظریه های روابط بین الملل می تواند مورد مطالعه علاقه مندان به کسب اطلاعات در خصوص روابط بین الملل و تحلیل مسایل سیاست خارجی ایران باشد.
وی همچنین کتاب دوران گذار روابط بین المللی جهان پساغرب نوشته محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان را نیز به علاقه مندان به کسب آگاهی بیشتر در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل توصیه کرد.
ملازهی علاوه بر این، کتاب دین و نظریه روابط بین الملل را از جمله کتاب هایی دانست که می تواند راهگشای اساسی در زمینه تحلیل مسایل مربوط به مذهب و دین و جایگاه آن در روابط بین الملل دانست.
این کارشناس سیاست خارجی همچنین کتاب اصول روابط بین الملل را نیز از جمله کتاب های مهم در این عرصه معرفی کرد.
معرفی مشروح این کتاب ها در زیر آمده است:
کاربرد نظریه روابط بین الملل
کتاب «کاربرد نظریههای روابط بینالملل» با عنوان سیاست بینالملل در عرصه تئوری و عمل نوشته عبدالعلی قوام از سوی انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده است. مخاطبان در قالب بیست و چهار فصل با عناوینی چون «حکمرانی جهانی، نظریه مسلط در جهان معاصر»، «بررسی شاخصهای حکمرانی خوب در نظریههای روابط بینالملل» و «مفهومسازی سلامت روابط بینالملل و روابط بینالملل سالم» آشنا میشوند. این اثر که با همکاری محققان برجسته روابط بینالملل و علوم سیاسی تدوین شده، طیف وسیعی از مسائل نظری و عملی سیاست بینالمللی معاصر را بررسی کرده است و عمدتاً به جنبههای کاربردی نظریههای روابط بینالملل عنایت دارد. بر این اساس نقاط قوت و ضعف نظریهها برای تبیین و توضیح رویدادهای بینالمللی به محک آزمایش گذارده شده است. در این اثر تلاش شده به موضوعات و مسائلی (بهویژه از لحاظ نظری) توجه شود که تاکنون کمتر به آنها پرداخته شده است.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «برای مطالعه روابط بینالملل چارچوبهای نظری امکانات مناسبی جهت درک الگوهای رفتاری، ساختاری و فرایندهای سیاسی و بینالمللی فراهم میآورند که در بسیاری از موارد میتوانند راهگشای تئوریزه کردن بخشهایی از یک رویداد به شمار روند. از آنجا که هریک از نظریهها و رویکردهای روابط بینالملل (اعم از جریان اصلی و انتقادی) از متدولوژی، هستیشناسی و معرفتشناسی خاصی پیروی میکنند، بنابراین هر کدام قادرند تنها بخشهایی از وقایع بینالمللی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند، درحالیکه بر اساس رسم و سیاق و در چارچوب مفروضات مورد نظر، سایر جنبهها نادیده گرفته میشوند.
نباید فراموش کرد که اصولاً جنس رویدادهای بینالمللی حتی با وجود همگون بودن شکل ظاهری آنها، در شرایط و مقتضیات گوناگون متفاوت بوده بهنحوی که عملاً با نتایج و دادههای مختلفی مواجه میشویم. ماحصل این وضعیت سبب میشود تا بهراحتی نتوان در سیاست جهانی شبیهسازی کرد. بدین ترتیب تعاملات پیچیده میان الگوهای رفتاری و ساختاری و نیز مشخصات متفاوت رویدادها مانع از آن میشوند تا با بهرهگیری از نظریهای خاص، رخدادهای پیچیده بینالمللی را در آغاز قرن بیست و یکم مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
اصولاً پایان یک عصر یا دوره لزوما به معنای تغییرات اساسی کلیه ویژگیها و قواعد بازی تلقی نشده، بلکه با ورود به عصر جدید الگوهای رفتاری و فرایندهای نوینی شکل میگیرند که میتوانند در اغلب موارد باعث تعدیلاتی در الگوهای قبلی شده، یا در تقابل با آنها قرار گیرند و یا آنکه الگوهای جدید در همزیستی با الگوهای سابق بهسر برند.
از دیگر پیچیدگیهای مطالعه روابط بینالملل در آغاز هزاره سوم، همزیستی اجتنابناپذیر عناصر مادی و غیرمادی، عوامل اقتصاد، طبقاتی، ارزشی، هویتی، هنجاری و جز اینهاست که تفکیک تصنعی این عناصر از یکدیگر در چارچوب گزارههای نظری خاص، عملاً به معنای نادیده گرفتن و عدم درک درست واقعیتهای منطقهای، بینالمللی و جهانی است. زیرا دنیا از چیزها تشکیل شده است، نه از یک چیز. بنابراین ضروری است با رویکردی التقاطی برای دسترسی به یک سنتز با در نظر گرفتن همزمان جنبههای هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی از دادههای ذهنی و تجربی نظریههای گوناگون بهره گرفت تا تصویری واقعیتر از رویدادهای بینالمللی به دست داد.»
کتاب «کاربرد نظریههای روابط بینالملل» با زیر عنوان سیاست بینالملل در عرصه تئوری و عمل نوشته عبدالعلی قوام با شمارگان هزار و 100 نسخه در 638 صفحه به بهای 35 هزار تومان به همت انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده است.
.............................
نکات کلیدی نظریه های روابط بین الملل
نویسنده : علی نوازنی ودکتر بهرام نوازنی ورضا غلامی
ناشر : انتشارات تیسا
تعداد صفحه : ۳۲۳
قیمت : ۱۸,۰۰۰ تومان
درس «نظریههای بینالملل» در مقطع کارشناسی علوم سیاسی و «تئوریهای روابط بینالملل» در مقطع کارشناسی ارشد روابط بینالملل، هر یک به ارزش سه واحد، ولی با عنوانی اندک متفاوت، ارائه میشوند که از نظر محتوا کاملاً یکسان هستند. تاکنون برای این درس، دو کتاب «روابط بینالملل (نظریهها و رویکردها)» نوشته دکتر عبدالعلی قوام و « تحول در نظریههای روابط بینالملل» اثر دکتر حمیرا مشیرزاده منتشر شده است. هر دو اثر که از نوع تألیفی هستند، نهتنها برای دانشجوین مقطع کارشناسی ارشد بلکه برای داوطلبان ورود به رشته علوم سیاسی و گرایشهای بینالمللی آن نیز دارای ارزش مطالعه بسیاری است؛ بهویژه کتاب «تحول در نظریههای روابط بینالملل» اثر دکتر حمیرا مشیرزاده، برای مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه پیامنور بهعنوان تنها منبع اصلی درس سه واحدی «نظریههای روابط بینالملل برگزیده و معرفی شده است.
کتاب «نکات کلیدی نظریههای روابط بینالملل» تلاشی است برای تلخیص و ارائه نکات کلیدی این دو کتاب و تدوین و ویرایش علمی و درواقع بازنویسی این دو به صورتی قابل فهم برای دانشجویانی که قصد خودخوانی این اثر و شرکت در آزمون آن را دارند. متن سنگین و بعضا گنگ هر دو کتاب به روشی سهل و ساده، بازنویسی شده است و حتی برای واژگان و عبارات معادلیابی نشده آن نیز، تا جایی که به اصالت مطالب خللی وارد نکند، برگردان روان انتخاب شده است. به این ترتیب، ارجاع به منبع و صفحه آن به معنای نقل قول مستقیم مطلب نیست بلکه نشاندهنده رعایت امانت در انتقال مفاهیم بوده است.
....................................
دوران گذار روابط بین الملل جهان پساغرب
ناشر: وزارت امور خارجه، اداره نشر
پدیدآوران: محمدکاظم سجادپور, محمدجواد ظریف, عباداله مولایی, مریم حجازی
موضوع: حقوق بینالملل,روابط بینالمللی
تعداد صفحه: 356
کتاب «دوران گذار روابط بین الملل در جهان پساغربی » تالیف آقایان: دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه، دکتر سید محمدکاظم سجادپور و دکتر عباداله مولایی در سال 2017 میلادی از سوی اداره نشر وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منتشر شد. در این اثر پژوهشی نگارنده در صدد بیان این مطلب است که دوران گذار دوره تعامل یا تقابل دو سنت همزمان است؛ از یک سو، سنت جهانی شدن است که با قرائتهای مختلف بعضاً از یک آرمانشهر سخن میراند و از سوی دیگر، سنت وستفالیایی است که خواهان تداوم وضع موجود و سیاست قدرت محور می باشد. امروزه این دو روند رقیب و همزمان، بخشی از واقعیت دوران گذار را تشکیل داده و به نظر میرسد که آینده دوران گذار نیز در مواجهه میان این دو سنت مشخص میگردد.
سیاست جهانی تاریخ پرنوسان و متغیری داشته است. در این رهگذر، پایان جنگ سرد نیز به سهم خود همه ابعاد و حوزههای روابط بینالملل را با تحول ژرف، همه جانبه و اساسی روبهرو ساخته و تغییر را به وجه دائمی و بارز دوران گذار تبدیل کرد. در این دوران، جهان ایستای سنتی جای خود را به جهان پویای رخدادها، چالش ها، ابهام ها و روندهای ژرف و شتابان واگذار کرده است. طبیعت سیال این دوران سبب شده است تا هر موضوع یا منطقهای از امکان بالقوه تبدیل شدن به مرکز تهدید و کانون توجه برخوردار شود. موضوعات و چالشهای فراروی دولتها ماهیت جهانی پیدا کردهاند و کنشگران نمیتوانند بدون توجه به دیدگاهها و منافع و رفتارهای سایر کنشگران به مواجهه با این چالشها بپردازند.
یکی از مختصات این دوران، افزایش نیروهای مرکزگریز در نظام بینالملل است که در پرتو آن به موازات قدرت نمایی کنشگران غیردولتی، ظهور مراکزچندگانه قدرت نیز شتاب یافته است که حاصل آن تغییر تدریجی شکل و ماهیت نظام بینالملل می باشد، البته دولت ها و واحدهای سیاسی هنوز کنشگران اصلی سیاست جهانی محسوب میشوند. همچنین با توجه به تغییر ماهیت و مبانی قدرت و تکثر منابع آن، علاوه بر تداوم اهمیت قدرت نظامی و قدرت اقتصادی، انواع قدرت های دیگر به ویژه قدرت معنایی( قدرت گفتمانی، قدرت هنجاری، قدرت نرم، قدرت دیپلماتیک، قدرت اجماعسازی و مانند آن) هم اهمیت یافته و به راهنمای فهم فضای نوظهور سیاست بینالملل و پیشبرد اهداف و منافع کشورها در جهان تبدیل شدهاند.
به نظر میرسد، دوران گذار واقعی تازه آغاز شده و این دوران تفاوتهای ماهوی و کیفی با روزگاران گذشته یافته است. به این اعتبار پایان جنگ سرد نه تنها نشانه "پایان تاریخ" نبود، بلکه دوران گذار نماد بارز "آغاز تاریخ" دیگری است که هنوز فرجام آن مشخص نیست. البته هر دورهای به رغم برخی تشابهات و اشتراکات با گذشته مشخصههای خاص خود را دارد و جهان آینده نیز با جهان آشنای دیروز متمایز خواهد بود. این گزاره مفهومی به رغم آن که بدیهی و طبیعی مینماید، اما بسیار حائز اهمیت است، زیرا سبب میشود تا به موازات توجه به مشخصههای نظام بینالملل گذشته و حال، آثار آنها را بر نظام بینالملل آینده به نحو واقعبینانه ارزیابی کرده و از تحلیل و پیشبینی آینده از منظر گذشته و حال اجتناب ورزیم.
تغییرات این دوران دیگر تنها در چارچوب نظام بینالملل وستفالیایی سنتی صورت نمیپذیرد. این تغییرات تنها ناشی از تحول در نظام بینالملل و پایان یک صورتبندی یعنی آرایش دوقطبی و آغاز تکوین صورتبندی دیگری نمی باشند، بلکه دامنه و عمق تحولات بسیار فراتر از نظام بینالملل بوده و همه عرصههای تاریخ معاصر را در بر میگیرد. به همین دلیل نمیتوان در قالب مقولات و مفاهیم آشنا و مانوس به توصیف آن پرداخت. تحلیل های تک ساحتی به برداشتهای نادرست از روندها انجامیده و مانع از سیاستگذاری واقعبینانه برای اثرگذاری بر روندهای موجود می شود.
تغییرات این دوران تنها آرایش و صورتبندی شکلی نظام بینالمللی را در بر نمیگیرد؛ بلکه حوزه گفتمانی و هنجاری نیز یکی از ابعاد اصلی آن را تشکیل میدهد. تفسیر هگلی فوکویاما از پایان تاریخ عمدتاً به پایان نزاعهای عقیدتی بین شرق سیاسی و غرب سیاسی و برداشت خوشباورانه از جهانی شدن لیبرال دموکراسی معطوف بود، اما روندهای عینی دوران گذار در سالهای گذشته نشان داد که پایان نزاعهای ایدئولوژیک در سیاست جهانی به معنای پایان اندیشه و آغاز یکسانسازی فرهنگی جهان نیست، بلکه به عکس چرخش معنایی در روابط بینالملل زمینه را برای رقابتهای معنایی، گفتمانی و هنجاری بین کنشگران بیش از پیش فراهم آورده است.
روند جابهجایی قدرت تنها گزارش توصیفی از یک واقعیت مستقل نیست، بلکه به موازات توصیف، به روندها و واقعیتهای درحال ظهور هم شکل میدهد. در این معنا، میان تصویر و واقعیت یا نظریه و واقعیت نسبت معناداری به چشم میخورد. روایتها و تصویرهای موجود از نظم بینالملل هر یک ماهیت هنجاری متفاوتی داشته و قرائتی متمایز از روندهای موجود و چشمانداز نظام بینالملل ارائه کرده و به سهم خود بر عرصه گفتمانسازی و سیاستگذاری تاثیر نهادهاند.
غیاب نسبی جهان غیرغربی در عرصه هنجارسازی و گفتمانسازی در خصوص موضوع نظام بینالملل در حال تکوین، زمینه را برای گفتمانسازی انحصاری جهان غرب و نقش هنجاری آن در شکلدهی به مناظرههای بینالمللی جاری مساعد کرده است. جهان غیرغربی که اینک عرصه قدرتیابی قدرتهای نوظهور و میدان اصلی جابهجایی قدرت به حساب میآید، در نوع نگاه به جهان آینده هنوز از امکان گسست از گفتمانسازی و هنجارسازی قدرتهای سنتی جهان غرب و ارائه روایتهای جایگزین برخوردار نشده است. این امر سبب شده که کنشگران سنتی غرب همچنان امکان قدرت ساختاری، هنجاری و نهادی خود در نقشآفرینی پررنگتر در نظام بینالملل دوران گذار را داشته باشند.
واقعیت این است که امروزه تغییرات دوران گذار تنها به جغرافیایی جهان غرب محدود نیست. بسیاری از تحولات دورانهای گذار پیشین عمدتاً در جغرافیایی اروپایی و غربی صورت میپذیرفت و مناطق و جهانهای غیرغربی هم عمدتاً یا موضوع و یا میدان این تحولات محسوب میشدند، اما در این دوران جغرافیا هم مانند تاریخ معنای جهانی پیدا کرده و از تصویر اروپا محور و غرب محور فاصله گرفته است.
جهان غیرغربی در مسیر قدرتیابی در دوران گذار متناسب با منافع و اهداف خود می اندیشد. بدیهی است تفاوت در اندیشه و منافع، آثار و پیامدهای متفاوتی بر این دوران بر جای خواهد نهاد. از این رو، نظام بینالملل به میدان تعامل و همکاری و تقابل و منازعه و کنش و واکنش کنشگران غربی و غیرغربی تبدیل شده است. در حال حاضر آینده نظام بینالملل بر اساس ظهور و قدرت نمایی قدرتهای نوظهور غیرغربی تعریف و تحلیل میشود، اما روشن است که موضوع چرخش و جابهجایی قدرت و برآمدن قدرتهای نوظهور تنها یکی از مشخصههای سیاست جهانی دوره گذار به شمار میآید و نمیتوان همه فرایندها، تغییرات و پدیدههای این دوران را از تنها روزنه قدرتهای نوظهور نگریست. به هر حال، موضوع تعریف نظام بینالملل آینده بیش از آن که تنها به قدرتهای بزرگ و یا جهان غرب مربوط باشد به موضوع مناظره جهانی مبدل شده است. در این چشمانداز به نظر میرسد، شرایط دوره گذار جاري، جهان را به سمت نظام بين الملل کثرتگرا، چندمركزي، چندتمدنی و چند منطقهای سوق داده است.
تفاوت اين نظم با نظام چندقطبي سنتي، گذار نسبی از نظام بینالملل غرب محور به نظام بين الملل جهان محور است. به بيان ديگر نظام چندقطبي پيشين ترجمان نظام قدرت¬هاي اروپايي از معاهده وستفاليايي تا پايان جنگ جهاني دوم بود، اما بازگشت حوزههاي جغرافياي و قدرت هاي غيرغربي به عرصه جهاني زمينه جهاني¬شدن نظام بين¬الملل و بازتوزيع قدرت و نفوذ سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نقشآفريني مراكز چندگانه قدرت را در شكلدهی به دستوركار جهاني فراهم آورده است. این فرایند سبب میشود تا بخشی از امتیازات قدرتهاي مستقر به قدرتهاي نوظهور و یا درحال ظهور منتقل شده و با پایان استیلای بلامنازع و انحصاری کنشگران غربی، نظام بینالملل به محیط چند وجهی و متکثری وارد شود که در آن کنشگران غیرغربی هم نقش های مهمی را عهده دار گردند.
این کتاب در قالب یک پیش درآمد، ده فصل و نیز جمعبندی و سخن پایانی تدوین شده است. در فصل اول موضوع ماهیت نظام بینالملل معاصر طرح و بررسی شده است.
در این فصل ابتدا به پیشینه و تبار تاریخی و نیز تجربههای منطقهای و قارهای نظام بینالملل اشاره شده و آنگاه با طرح خاستگاه جغرافیایی و مبانی نظری نظام بینالملل مدرن، به واکاوی ماهیت و مختصات ساختاری و هنجاری و نیز تحولات تاریخی نظام بینالملل وستفالیایی از آغاز تا نیمه نخست سده بیستم پرداخته است. در فصل دوم، پایان نظام دوقطبی و آغاز دوران گذار بررسی شده است.
بازشناسی میراث جنگ سرد در سیاست بینالملل و آغاز دوران گذار، زوال ساختار و صورتبندی دوقطبی نظام بینالملل، غلبه منطق پیوستگی و وابستگی متقابل و شتاب روند جهانی شدن و تحول تدریجی در عرصههای سیاست بینالملل، امنیت بینالملل، اقتصاد بینالملل، حقوق بینالملل و فرهنگ بینالملل از جمله مباحثی هستند که در این فصل به آنها پرداخته شده است.
در فصل سوم تحول مفاهیم در ادبیات نظام بینالملل نقد و ارزیابی شده است. شناسایی و فهم پدیدهها و روندهای سیاست بینالملل تنها از روزنه مفاهیم و اصطلاحات آن میسر است. دولت - ملت، حاکمیت، اقتدارگریزی (آنارشی)، قدرت، منافع ملی و امنیت مهمترین مفاهیمی هستند که تطور و تحول تدریجی آنها در این فصل بازخوانی شده است.
فصل چهارم به مطالعه چرخش نظری در روابط بینالملل اختصاص یافته است. نظریه و واقعیت یا نظریه و عملکرد در سیاست بینالملل پیوندهای تنگاتنگ و متقابلی با یکدیگر دارند. در این فصل با مطالعه این نسبت به بازخوانی و سنجش انتقادی سنت نظری اثبات گرایی و جریانهای رایج و غالب آن یعنی واقع گرایی و لیبرالیسم و نیز روایتهای نظری نوظهور پرداخته شده است. تحول جریان های سنتی و رایج و افقهای نظری روابط بینالملل مباحث دیگر این فصل را تشکیل میدهند.
در فصل پنجم چرخش معنایی در روابط بینالملل طرح شده است. چرخش معنایی، هنجاری و گفتمانی مهمترین تحول اندیشه در سیاست بینالملل دوران گذار محسوب میشود. در این فصل ابتدا معانی و آثار چرخش معنایی در روابط بینالملل بررسی شده و آنگاه دلایل و انگیزهها و پیامدهای بازگشت و نقشآفرینی دین، فرهنگ و هویت در معادلات سیاست جهانی تحلیل و ارزیابی شده است. در ادامه موضوع جابهجایی روند هنجارگرایی به جای ایدئولوژی گرایی در نظام بینالملل مطرح و سپس رقابتهای هنجاری اروپا وآمریکا در دهه نود برای جهان شمولسازی هنجارهای سنتی و نوظهور نظام بینالملل بازخوانی شده است. این رقابت به ویژه در قالب موج سوم اشاعه دموکراسی، یعنی روایت لیبرالی دموکراسی سیاسی و اقتصاد بازار، حقوق بشر و حق مداخله بشردوستانه و مسئولیت حمایت و نهادینهسازی و تبدیل هنجارها به قواعد حقوقی صورت گرفته است.
در فصل ششم موضوع آغاز و انجام دو روایت رقیب از نظم بینالملل طرح شده است. در این زمینه دو روایت رقیب یعنی روایت نووستفالیایی و مدرن آمریکایی و روایت پساوستفالیایی و پسا مدرن اروپایی از نظم بینالملل با یکدیگر مقایسه شده و پیامدهای این دو روایت در نظام بینالملل و موقعیت اروپا و آمریکا در آن نقد شده است. تکاپوی آمریکایی شکلدهی به نظام بینالملل تک قطبی در چارچوب سنت نووستفالیایی و بازتعریف هویت بینالمللی اتحادیه اروپا در قالب روایت پساوستفالیایی دو تجربه درون غربی متمایز در این زمینه به حساب میآیند.
در فصل هفتم موضوع توزیع و جابهجایی قدرت در نظام بینالملل تحلیل شده است. در این فصل ابتدا به بحث تحول در جغرافیای قدرت اشاره شده و به موازات طرح جایگاه منطقه در نظام بینالملل و مرکزیت زدایی نسبی از ژئوپولتیک آتلانتیک محور و اهمیت یابی جهانی ژئوپولتیک پاسیفیک و جنوب، موضوع جابهجایی قدرت در نظام بینالملل در گستره جهانی بررسی شده است. با بن بست نسبی تلاشهای آرمانشهرگرایانه غرب و انتقال تدریجی و نسبی مرکز و کانون قدرت اقتصادی جهان از حوزه اقیانوس اطلس به حوزه اقیانوس آرام یعنی از غرب به شرق و از شمال به جنوب، برای نخستین بار در تاریخ نظام بینالملل مدرن، جابهجایی و چرخش قدرت دیگر تنها امر درون اروپایی و یا درون غربی نبوده بلکه به موضوعی جهانی تبدیل شده است. اینک دیگر کنشگران و مناطق جغرافیایی جهان نیز به نقشآفرینان معادلات قدرت و داعیه داران شکلدهی به نظام بینالملل تبدیل شدهاند.
در فصل هشتم بازتاب روندها، چرخشها و تحولات عرصههای مختلف زیست بینالمللی بشر در عرصه نهادهای بینالمللی و حکمرانی جهانی تحلیل شده است. حکمرانی جهانی، جهاني شدن چالشها و فرصت، تحول نقش نهادهاي چندجانبه، نقش نهادهای بینالمللی در سیاست جهانی و سازمانهای منطقهای و چندجانبه نوظهور مهمترین سرفصلهای این فصل را تشکیل میدهند.
در فصل نهم روایتهای نظم جهانی در افق آینده نقد و ارزیابی شده است. نظام بینالملل چندقطبی، جهان بدون قطب و یا جهان غیرقطبی، جهان چندمرکزی، جهان بدون غرب و نقد ماهیت هنجاری روایتهای نظام بینالملل گفتارهای اصلی این فصل را به خود اختصاص دادهاند.
در فصل دهم روندهای کلان و چشمانداز دوران گذار شناسایی و ارزیابی شدهاند. مفهوم دوران گذار، ماهیت دوران گذار، تکثر قدرت و جابهجایی مراکز قدرت در دوران گذار، ظهور و تنوع کنشگران در دوران گذار، چگونگی رفتارهای بینالمللی در دوران گذار، منطق تغییر و تداوم در نظام بینالملل، چرخش پساغربی در سیاست جهانی و فرصتها و مخاطرات دوران گذار مهمترین گفتارهای این فصل محسوب میشوند. سرانجام در قالب سخن پایانی از مجموع تحلیل ها و مباحث ارائه شده جمعبندی و ارزیابی نهایی صورت گرفته است.
فهرست مطالب
پیشگفتار
پیش درآمد
فصل اول: ماهیت نظام بین¬الملل مدرن
فصل دوم: زوال نظام دوقطبی و آغاز دوران گذار
فصل سوم : تحول مفهومی در ادبیات نظام بینالملل
فصل چهارم: چرخش نظری در روابط بینالملل
فصل پنجم: چرخش معنایی در نظام بین الملل
فصل ششم: جهان غرب و نظام بینالملل دوران گذار
فصل هفتم: جابهجایی قدرت در نظام بینالملل
فصل هشتم: حکمرانی جهانی و نهادهای بینالمللی
فصل نهم : روایتهای نظم جهانی در دوران گذار
فصل دهم: روندهای کلان و چشمانداز دوران گذار
..........................................
دین و نظریه روابط بین الملل
کتاب دین و نظریه روابط بین الملل "Religion and International Relations" تالیف جک اسنایدر با ترجمه عبدالعلی قوام و رحمت حاجی مینه و همکاری انجمن ایرانی روابط بین الملل توسط انتشارات علم منتشر شد. این کتاب در سال 2011، از سوی انتشارات دانشگاه کلمبیا منتشر شده است که از اولین آثار در حوزه دین و نظریه های روابط بین الملل به شمار می رود.
در این اثر بدیع، نویسندگان برجسته روابط بین الملل در هشت فصل جداگانه تحت عنوان: 1- مقدمه (مباحث نظری)؛2- افول و ظهور دین در روابط بین الملل (مباحث تاریخی)؛3- سکولاریسم و نظریه روابط بین الملل (اشکال سکولاریسم)؛ 4- بیداری بزرگ دیگر؟ (دین و تمایلات بشردوستانه)؛ 5- دین، عقلانیت و خشونت (رابطه دین و خشونت)؛6- دین و روابط بین الملل (مناظرات عمده درباره جایگاه دین در روابط بین الملل)؛ 7- در خدمت دولت و ملت (مذهب در شرق آسیا)؛ 8- نتیجه گیری (کمک دین به نظریه روابط بین الملل)؛ جایگاه دین در روابط بین الملل را به لحاظ نظری- عملی، تاریخی و روشی بررسی کرده اند.
همانطور که از مقالات این کتاب بر می آید نویسندگان آن برای نخستین بار ریشه های تاریخی ماهیت سکولاریستی روابط بین الملل را به طور مفصل بررسی کرده و رابطه سکولاریسم، مدرنیسم و ظهور نظریه های روابط بین الملل را به لحاظ تاریخی بیان کرده اند، واقعیتی که برای درک بهتر نظریه روابط بین الملل لازم و ضروری است. از طرف دیگر نویسندگان کتاب برای پاسخ به بسیاری از سوالات امروزی پیرامون دین و سیاست بین الملل سعی کرده اند موضوعات عمده در خصوص رابطه دین و خشونت، رابطه دین و عقلانیت وهمچنین پیامدهای گنجاندن دین در نظریه روابط بین الملل را به لحاظ نظری و روش شناسی مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. تلاش نظری که هدف آن پر کردن خلاء نظری موجود در این حوزه می باشد.
در واقع، از دیدگاه نویسندگان این کتاب، نظریه پردازان روابط بینالملل می بایست مطالعه دین را به عنوان فرصتی جهت گسترش رهیافت های بین المللی و انتقادی تلقی کرده و با گنجاندن مفهوم دین در رشته روابط بینالملل و تجدید نظر در مفروضات و گزاره ها، به نحو جامع تری مبادرت به تئوریزه کردن روابط بینالملل نمایند. بر این اساس آنها معتقدند که دین به عنوان پدیده ای فراگیر میتواند باعث تجدید نظر در الگوها و نظریه های جریان اصلی و انتقادی شده و در نتیجه پژوهشگران این حوزه را قادر سازد تا فهم دقیق تری پیرامون رویداد ها و وقایع بینالمللی داشته باشند.
می توان گفت بخش های این کتاب که توسط اندیشمندان برجسته روابط بین الملل نوشته شده اند، فهرست کاملی از انتخاب ها را فراهم میکند تا از یک طرف خواننده بتواند براساس آن، نظامهای مذهبی، جنبشهای مذهبی و ساختارهای اقتدار مذهبی در نظام بینالملل را درک کند و از طرف دیگر، پژوهشگران حوزه روابط بین الملل بتوانند رویکردی نو را برای گنجاندن دین در نظریه روابط بینالملل طراحی کنند. انتظار می رود روش های ارائه شده در این کتاب بتواند خلاء نظری موجود در این حوزه را تا اندازه ای پر کرده و تئوریزه کردن دین در سیاست بینالملل را برانگیزد.
این کتاب با ترجمه دکتر عبدالعلی قوام استاد دانشگاه شهید بهشتی و دکتر رحمت حاجی مینه استاد دانشگاه آزاد اسلامی و همکاری انجمن ایرانی روابط بین الملل، مشتمل بر هشت فصل و 376 صفحه، توسط انتشارات علم منتشر شده است.
................................
اصول روابط بین الملل
نويسنده: هوشنگ عامري
ناشر: آگه
تعداد صفحات: 488
قیمت: 150,000 ريال
كتاب داراي پنج بخش است. بخش اول: "رشته روابط بينالملل و تاريخچه آن"، بخش دوم "برخي مرامهاي عقيدتي يا "ايسم"هاي مهم و مؤثر در روابط بينالملل، بخش سوم "نظام بينالمللي و واحد جامعهي بينالمللي"، بخش چهارم "سياست خارجي" و بخش پنجم "قدرت در روابط بينالملل".
نظر شما