به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، هنر اسلامی یکی از دورانهای شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری به شمار میآید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون معماری، خوشنویسی، نقاشی، سرامیک و مانند آنها میشود. شاید یکی از مهمترین نمودهای هنر اسلامی، معماری باشد. به ویژه مساجد چهار ایوانه و ستوندار که معرف هنر و معماری اسلامی هستند. این عمارتهای باشکوه، میتواند تأثیر فرهنگهای متفاوت در درون تمدن اسلامی را نشان دهد. به عنوان مثال عناصر رومی ـ بیزانسی، در معماری شمال آفریقا و اسپانیای اسلامی در کاخ الحمراء در گرانادا یا در مسجد جامع قرطبه به خوبی قابل مشاهده است. اما امروزه توجه و نگاه الهی به هنر کاسته شده و به نوعی هنر مبتذل رواج یافته است. در گفتگو با محمد فنایی اشکوری، استاد فلسفه و عرفان تطبیقی به بررسی تفاوتهای هنر الهی و هنر مبتذل پرداختیم که متن آن اکنون پیش روی شماست:
حقیقت هنر چیست و چه جایگاهی در زندگی انسان دارد؟
انسان احساسات متنوعی دارد. یکی از دریافتهای اصیل انسانی حس زیبایی یا تجربۀ زیباشناختی(aesthetic experience) است، چنانکه حس اخلاقی و حس معنوی هم در وجود انسان اصیل هستند. دیدن یک دسته گل با دیدن یک تودۀ زباله برای ما یکسان نیست، چنانکه استشمام عطر بهار نارنج با استشمام بوی مردار متفاوت است و واکنش ما از شنیدن نغمۀ گوش نواز بلبل با شنیدن زوزۀ کفتار یا بوق اتومبیل فرق دارد. هنرْ انعکاس زیبایی و آفرینش زیبایی است. هنر نوعی تقلید از خداوند است. هنرمند حقیقی و هنرآفرین اصیل خداوند است که جمیل مطلق است و جمالش را به نمایش میگذارد. تنها مبدع و خلاق حقیقی اوست. هنرمند راستین هم میکوشد بقدر توانش جلوههایی از جمال الاهی را ترسیم کند و به نمایش بگذارد.
هنرمند هم طبیعت را بازآفرینی و واگویی میکند و هم با الهام از آفاق و انفس به خلاقیت زیبایی میپردازد. هنر که با زیبایی عجین است الهام بخش شادی و آرامش و نشاط و زمینهساز خلاقیت و کمال است. بدون هنر و تجربۀ زیباییْ زندگی ملالآور و خسته کننده است. از همین رو است که هنر همزاد بشر است و پیشینهای به قدمت تاریخ انسان دارد. هنر امری تشریفاتی محض نیست، بلکه بعدی اصیل از زندگی انسانی است. اگر انسان را حیوانی هنرمند و هنر دوست تعریف کنیم گزاف نگفتهایم. کسی که حس زیباییشناختی ضعیفی دارد در انسانیت کم دارد.
به قول شیخ بهایی رحمه الله علیه:
کل من لم یعشق الوجه الحسن
قَرِّب الجلّ الیه و الرّسن
یعنی هر کس کو ندارد مهر یار
بهر او پالان و افساری بیار
هنر متعالی تجلی بخش جمال الاهی است. علم (اعم از علوم طبیعی و انسانی و فلسفه و الاهیات) و هنر هر دو در خدمت بیان حقیقتند، اما به دو زبان و در نتیجه دارای دو نوع اثر هستند. آنها مکمل یکدیگرند. علم با ذهن سرو کار دارد، هنر با دل. هنر زیبایی حقیقت را انعکاس میدهد و احساسی زیبا میآفریند. کار هنر نمایش زیبایی و دعوت به زیبا بودن و زیبا زیستن است. زیبایی بسیار متنوع است: زیبایی طبیعت، زیبایی فضیلت، زیبایی حقیقت؛ همچنین زیبایی محسوس، زیبایی معقول و زیبایی مشهود. همۀ زیباییهای عالم جلوههای جمیل مطلقاند.
پادشاهان مظهر شاهی او
عارفان مرآت آگاهی او
دین راستینْ بیان حقیقت و فضیلت در قالبی زیبا است. در قرآن که کلام الاهی است همۀ زیباییها جمعند. طبیعت اثر هنر تجسمی خداوند است و قرآن هنر کلامی خداوند. عرفان اوج نگاه زیباشناسانه به هستی است و هرگز از زیبایی جدا نیست. در شعر مولوی و سعدی و حافظ و ابن فارض و شکسپیر و ویلیام بلیک که اوج هنر عرفانی است حقیقت و زیبایی به هم آمیختهاند. همچنین است در معماری با شکوه مساجد و معابد و خط و نگارگری و موسیقی و هر هنر اصیل دیگر. جذابیت مناظر زیبا و آواز دلنشین و هر چیز زیبایی برای آن است که جلوهای از زیباییهای آسمانی و بهشتی است و یاد آن زیباییهای مینوی را در ما زنده میکند.
نالۀ سرنا و تهدید دهل
چیزکی ماند بدان ناقور کل
پس حکیمان گفتهاند این لحنها
از دوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق
میسرایندش به تنبور و به حلق
ما همه اجزای آدم بودهایم
در بهشت آن لحنها بشنودهایم
در اینجا باید بیفزایم که برترین هنر و دشوارترینِ هنر، هنر اندیشیدن و تفکر است. تفکر مادر همۀ هنرهاست. هرچه هنرمند فکورتر باشد هنرمندتر است. برترین هنر پس از اندیشیدن، بیان رسا و زیبای اندیشه است. بنا بر این، یک اندیشمند و یک نویسندۀ توانا یک هنرمند بزرگ و برجسته و سرچشمه و زایندۀ دیگر هنرها است.
تفاوت هنر متعالی و هنر مبتذل چیست؟
حق و باطل در همۀ عرصهها و صحنهها در برابر هم قرار دارند، از جمله در عرصۀ هنر. همان طور که دین حق و دین باطل، و عرفان حقیقی و عرفان کاذب داریم، هنر هم به حق و باطل یا متعالی و مبتذل تقسیم میشود. هنر متعالی را توصیف کردیم که از کجا نشأت میگیرد و در خدمت چیست. اما همۀ آنچه که هنر نامیده میشود چنین نیست. ما هنر مبتذل و حتی شیطانی هم داریم. آنها در ظاهر شبیه همند، اما گوهر آنها متفاوت است. هنر متعالی زیباییهایی حقیقی را بازآفرینی میکند، اما هنر شیطانی زشتیها را تزیین و باطل را بزک میکند و کارش تسویل و فریب است. هنر اصیل در پی احیای ارزشهای راستین معنوی و اخلاقی است، اما هنر شیطانی در خدمت باطل و هوای نفس است. هالیوود نمایندۀ هنر شیطانی است. هالیوود در خدمت استکبار و سرمایه داری و فساد است و کارش وارونه نشان دادن واقع است. هنر شیطانی هالیوودی حقیقت را تحریف و زشتی و پلشتی را ترویج میکند. فیلم سیصد یک نمونه از هزاران نمونۀ هنر شیطانی است. هنر متعالی آرامش میآورد، اما هنر مبتذل غفلت میآورد. هنر راستین آگاهی بخش و الهام بخش خوبیها است، اما هنر مبتذل مخدر و است و به شهوات دامن میزند.
هر هنری از درون آفرینندهاش حکایت میکند و فکر و احساس آفرینندهاش را به نمایش میگذارد. فیلمسازی که جز با ابتذال و نمایش غرایز جنسی نمیتواند اثری بیافریند که جذب مخاطب کند، محجوب و مهجور از زیباییهای حقیقی عالم است. او زیبایی دیگری سراغ ندارد که به تصویر بکشد. افراد را میتوان از نوع علایق هنریشان شناخت. نوع اثر هنری که هرکس میآفریند نشانگر سطح شخصیت و حظ او از کمال است. همینطور نوع هنری که هر مخاطبی را جلب میکند سطح آن مخاطب را نشان میدهد. این موضوع در خودشناسی هم بسیار مهم است. هرکسی میتواند ببیند چه نوع فیلم، شعر، نقاشی، رمان و دیگر آثار هنری با چه محتوا و صورتی او را جذب میکند و در دلش مینشیند. آن همان شخصیت اوست.
گر بود اندیشهات گل گلشنی
ور بود خاری تو هیمۀ گلخنی
هنرمند اصیل همان طور که زبان گویای حقیقت است، متعهد به ارزشهای والای معنوی و اخلاقی است، چرا که حقیقت و خیر اصل واحد دارند، و زیبایی نیز همان حقیقت و خیر است. هنر شیطانی نه به حقیقت و نه به خیر پایبند است، در نتیجه زیبا هم نیست، گرچه بزک کرده و تزیین شده است. روباهی است که با رفتن در خم رنگرزی طاووس نمایی میکند. تفاوت دو هنرمند در جهانبینی و نظام ارزشی و اهداف و آرمانهای آنها است که دو نوع هنر میآفریند، نه در مهارت هنری آنها. یکی مجذوب حقیقت است، دیگری مفتون شهوات؛ یکی آخر بین است، دیگری آخُور بین؛ یکی از اهالی ذکر است، دیگری از قبیلۀ غفلت. هر اثر هنری نمایانگر احساس و اندیشه و دغدغۀ هنرمند و بازتاب دهندۀ درون اوست. از کوزه همان برون طراود که در اوست. «قُل کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه.» (الإسراء/ ۸۴) هرکس براساس شخصیت و ساختار وجودی خود عمل میکند. از هنرمندی که بهرهای از معنویت ندارد نمیتوان انتظار خلق اثر هنری معنوی داشت. فاقد شیء نمیتواند معطی آن باشد.
خشک ابری که بود زآب تهی
کی تواند که دهد آب دهی
هنر متعهد و متعالی گاهی زشتی و پلشتی را هم به نمایش میگذارد، اما برای مبارزه با آن و آفریدن زیبایی. شاعر و فیلمساز و کاریکاتوریست متعهدی که جنایات رژیم صهیونیستی را بازآفرینی هنری میکند، با نشان دادن چهرۀ واقعی آن در صدد مبارزه با زشتی و بازگردادن زیبایی است.
باید افزود که البته همیشه قضیه به صورت سیاه و سفید نیست که هر اثری یا شیطانی باشد و یا متعالی. طیف خاکستری هم طیف گستردهای است. چنانکه گفتیم، هنر هرکسی محصول و تابع شخصیت او و عکس درون اوست. بنابراین به تبع درجات افراد، متنوع و ذو درجات است. آثار هنری هنرمندان مانند کتابهای نویسندگان از حیث ارزش متفاوت است. عمق و غنای آثار و همچنین درجۀ زیبایی آنها بسیار گونهگون است. گاهی میبینیم یک اثر هنری جز ایجاد یک سرگرمی موقت حاوی هیچ پیامی نیست، چنان که گاهی ممکن است یک اثر هنری اعم از فیلم و نقاشی و شعر و رمان و غیره خاصیتی جز ایجاد افسردگی و ناامیدی در مخاطب ندارد. ازاین رو، هر اثر هنری مثبت و سازنده نیست. یک اثر هنری ممکن بسیار مخرب باشد. هرچه هنرمند فکورتر و مهذبتر باشد، اثر هنری او غنیتر وسازندهتر و دلنشینتر است. هنرمند هر چه زیبا بینتر باشد اثرش دل پذیرتر است. هنر اصلیِ هنرمند، دیدن زیبایی است. هرکس که در عالم تناسب و هارمونی و بالأخره زیبایی بیشتری میبیند هنرمندتر است.
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارتهای ابرو!
هنر انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید و با وضعیت مطلوب در این عرصه چه نسبتی دارد؟
برای هنر انقلاب اسلامی زحمت های قابل تقدیری کشیده شده و گام های خوبی برداشته شده است، تولیداتی که در حوزه هایی مثل انقلاب و دفاع مقدس داشته ایم را نباید نادیده بگیریم، اما با این حال هنر انقلاب اسلامی نوپا است و متأسفانه آن گونه که انقلاب اسلامی اقتضا دارد این هنر در همۀ ابعاد رشد و توسعه نیافته است. سوگمندانه باید بگویم هنر انقلاب اسلامی هنر حاکم و غالب در جامعه ما نیست، فرهنگ و زبان حاکم بر هنر و جامعه هنری ما به ویژه در سینما و تلویزیون فرهنگ و زبان غربی است، البته آن هم نه بخش فاخر هنر غربی. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
محصول هنری انعکاس فکر و فرهنگ و ارزشها و شخصیت هنرمند است. هنرمند غربزده نمی تواند هنر انقلابی و اسلامی تولید کند و نمی توان انتظاری جز این داشت. تقلید و دنباله روی همیشه آسان است، اما نوآوری و ابتکار و طرحی نو درانداختن آسان نیست. هنرمند غربزده نیازی به خلاقیت ندارد و کارش آسان است. الگوهای بسیاری در اختیار او برای دنباله روی است. فیلم و موسیقی مبتذل هم تولیدش آسان است و هم مشتریان بسیاری دارد. هنرمند متعهد انقلابی راه دشواری در پیش دارد؛ اولا الگویی برای پیروی ندارد و ثانیا به تصویر کشیدن معارف و ارزش های متعالی آسان نیست.
اثر هنری مطلوب و متناسب با انقلاب اسلامی اثری است که با دیدن و شنیدنش معرفت و بصیرت و ایمان و اخلاق و پاکی جوانمردی مخاطب تعمیق یابد. هنر ما چه اندازه این گونه بوده است؟ در حوزه هایی از هنر که در فرهنگ ما سابقه دارد مشکلات کمتر است و موفقیت ها بیشتر بوده است. مثلا ما در شعر که سنتی غنی و افتخارآمیز داریم وضعیت قابل قبولی داریم و می توانیم بگوییم که شعر انقلاب اسلامی شکل گرفته است و با هدایتها و حمایتهای رهبری معظم قدم های خوبی برداشته شده است، اما در سینما و موسیقی و رمان چنین نیست.
گرچه فیلم ها و مجموعه های ارزشمندی در این چند دهه تولید شده که تأثیرگذار بوده و بسیار مورد استقبال واقع شده و همچنین جریان اصیل و فاخری در موسیقی داریم که بسیار ارزشمند است، اما اگر از نظر کمی و آماری نگاه کنیم موسیقی که بیشتر بین عامه و جوانان رایج شده موسیقی فاخر سنتی و یا انقلابی نیست، بلکه نوعی موسیقی است که روز به روز بیشتر به سمت ابتذال می رود، از آنجا که ما از فرهنگ غنی و قویی بهره مند هستیم، زمینه و استعداد شکوفایی در همۀ عرصه های هنری حتی سینما را داریم. استقبالی که از فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی دینی و انقلابی ما در داخل و خارج شده نشان می دهد که اگر اثر هنر ی مطلوبی تولید شود طرفداران بسیاری دارد. مشکل ما این است که آن دسته از اهل هنر ما که از فن و تکنیک بهره دارند با این فرهنگ چندان مأنوس نیستند و آنها که با این فرهنگ مأنوسند و به آن تعلق خاطر دارند معمولا از نظر فنی و تکنیکی مجهز نیستند.
مشکل ما در فیلم و موسیقی و شعر و رمان بیشتر در عرصۀ عرضه است. ما از جهت محتوا حرف برای گفتن بسیار داریم و انقلاب اسلامی برای بشریت پیام شنیدنی دارد، اما در عرضه هنری آن پیام مهارت لازم را نداریم. بی شک یکی از مهمترین جبهه ها در تهاجم فرهنگی جبهۀ هنر است. غفلت از این امر و بی توجهی به آن خسارتهای جبران ناپذیری دارد. نسل معتقد و پایبند به ارزشهای اسلامی و انقلابی توجه جدی به این عرصه نکرده و بهای لازم را به آن نداده است. اگر دیر بجنبیم و کند حرکت کنیم رقیب عرصه را فتح خواهد کرد. امروزه یکی از مهمترین عرصه های جهاد فرهنگی تولید کارهای هنری انقلابی و معنوی است.
هنرمند متهد و خلاق باید بتواند با زبان رسا و تأثیرگذار هنرش زشتی فساد اداری و رشوه خاری و پارتی بازی و بی عدالتی و بی کفایتی و دنیازدگی را برملا سازد و از این طریق نقش مثبت و اصلاحی خود را در جامعه ایفا نماید. اگر رزمنده مدافع حرم ما با دلاوری و ایثار جان پاکش موفق می شود مخوف ترین جریان تروریستی قرن را به زانو درآورد و شکست دهد، هنرمند متعهد و انقلابی ما هم باید بتواند با به تصویر کشیدن هنرمندانۀ این حماسه، غول رسانه ای پشتیبان و حامی این جریان تروریسی را شکست دهد و شاخش را بشکند.
نظر شما