به گزارش خبرگزاری شبستان، رفتارها و استانداردهای دوگانه در سیاست های خارجی ایالات متحده امریکا موضوعی است که بر هیچ کس پوشیده نیست و این دوگانگی و نفاق در جریان انقلاب های عربی بیش از پیش به منصه ظهور رسید که نمونه بارز آن در مغایرت سیاست های آمریکا نسبت به قیام های مردمی در لیبی و بحرین مشهود بود.
آمریکا و متحدان دیرینه اش یعنی انگلیس و فرانسه در روز 17 مارس سال جاری میلادی شورای امنیت سازمان ملل متحد را مجبور کردند تا قطعنامه مربوط به منطقه ممنوعه پرواز در لیبی را به تصویب برساند و ادعای آنها این بود که می خواهند از مردم لیبی در برابر جنایتها و کشتارهای معمر قذافی دفاع کنند.
آنچه موجب آشکار شدن دروغ پردازیهای آمریکا برای دخالت در امور لیبی به دلایل انسانی می شود این است که از سوی دیگر آمریکا و متحدانش دستور ورود نیروهای سعودی و نیروهای شورای همکاری خلیج فارس به بحرین در 13 مارس را صادر کردند و بدین ترتیب حمام خون را علیه شهروندان غیرمسلح بحرینی که خواسته های خود را به صورت مسالمت آمیز بیان می کردند به راه انداختند.
نیروهای اماراتی، سعودی و بحرینی حتی به زخمی های بستری شده در بیمارستانها نیز رحم نکردند .این نیروها با همکاری یکدیگر به بیمارستان هجوم برده و افرادی را که در جریان قیام مردمی مجروح شده بودند از بیمارستان به خیابانها می ریختند.
دیکتاتورهای خاورمیانه ای که حمایت غرب را پشت سر خود داشتند اینگونه در برابر مردم بی گناه از خود وحشی گری نشان می دادند و این در حالی بود که آمریکا و متحدانش تنها نظاره گر این صحنه ها بودند و هیچ صحبتی از دفاع از شهروندان به میان نیاوردند گویی جان مردم بحرین در مقایسه با منافع انها کمترین ارزش را داشت و دارد.
مردم بحرین نیز مانند مردم لیبی تنها به دنبال حقوق مشابه مردم سایر کشورها در خاورمیانه هستند آنها نیز عظمت، آزادی و انتخابات آزاد و عادلانه را می خواهند پس چرا رویکرد ایالات متحده آمریکا نسبت به این مردم تا این حد متفاوت است؟
چرا خون مردم لیبی برای آمریکا ارزشمند است و خون مردم بحرین کمترین اهمیتی برای امریکا ندارد؟ آیا قذافی، دیکتاتور لیبی ظالم تر و فاسدتر از حمدبن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین یا عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود بود؟
بلافاصله پس از صدور رای شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تصویب منطقه ممنوعه پرواز بر فراز لیبی ، باراک اوباما، ریاست جمهوری امریکا تهدیدهای خود را اغاز کرد : " قذافی باید فوراً از ما تبعیت کند، او باید همه حملات را علیه شهروندان لیبی متوقف کند و باید نیروهایش را از مناطقی که به دست انقلابیون افتاده بیرون بکشد."
اوباما در ابراز این جملات از زبان رییس جمهوری پیشین خود، جرج بوش کمک گرفته بود: " این خواسته ها قابل مذاکره نیستند" و این به معنای استفاده از نیروی زور است که در کارنامه تک تک رییس جمهوری های آمریکا وجود دارد.
باراک اوباما ، رییس جمهوری تغییر حالا حتی از بوش هم در اعمال زور پیشی گرفته است و این به رغم همه مصیبت هایی است که در جنگ های عراق و افغانستان نصیب آمریکا شد و اقتصاد این کشور را به ورشکستگی رساند.
در 19 مارس اولین اهداف در لیبی مورد حملات موشکی نیروهای ناتو و امریکا قرار گرفتند و این دقیقاً همان تاریخی است که مقارن با آغاز جنگ غرب علیه عراق در سال 2003 میلادی بود که منجر به مرگ یک میلیون و پانصد هزار نفر از عراقی های بی گناه شد.
نه اوباما و نه همتایان فرانسوی و انگلیسی او هرگز به خاطر کشته شدن اعراب خواب را به خود حرام نکرده اند و قرنهاست که شیوه ها و مهرتهای بی رحمانه و مرگبار خود را در مورد آنها به کار برده اند .حال چگونه ممکن است که ناگهان دلسوزی آنها برای مردم لیبی شعله ور شده باشد؟ پاسخ این پرسش چیزی جز منفعت طلبی و جاه طلبی مقامات غربی و امریکایی نیست.
حمله اخیر امریکا به لیبی تنها ادامه اقدامات استعمارگرانه آنها بود که در پوشش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد انجام شد و مهمترین سوال در اینجا این است که حاکمان غربی چه حقی دارند تا درباره اینکه چه کسی باید بر لیبی و یا هر جای دیگری در دنیا حکومت کند، تصمیم گیری نمایند؟
شواهد بسیاری وجود دارد حاکی از اینکه حمله سعودی ها به بحرین بخشی از طرح بزرگتری بود که شامل آزاد کردن ریموند دیویس، مامور مخفی سیا می شد که دو پاکستانی را در روز 27 ژانویه در لاهور به قتل رسانده بود.
سعودی ها به ازای تضمین آزادی دیویس اجازه حمله و اشغال کشور دیگری همچون بحرین را پیدا کردند و آمریکا و عربستان هر دو قصد دارند تا در راستای منافع خود به طریق ممکن قیام مردمی در این کشور را سرکوب کنند.
بحرین، این کشور خلیجی کوچک که دارای اکثریت جمعیت شیعه می باشد حاکمانی ستمگر از آل خلیفه دارد که دارای روابط نزدیک با آمریکایی ها هستند که ناوگان پنجم آن در بنادر این کشور واقع شده است .هم آمریکا و هم عربستان نگران این هستند که با سرنگونی حکومت آل خلیفه شیعیان بر بحرین تسلط پیدا کنند و اجازه ندهند که آنها به منافع جاه طلبانه و سودجویان خود در جهان عرب دست پیدا کنند.
و همین موضوع است که موجب سکوت آنها در برابر شکنجه و آزار معترضان شیعه از سوی نیروهای امنیتی و نظامی بحرین و همچنین تخریب سیستماتیک مساجد و اماکن مذهبی شیعیان شده است.
ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی اش که دارای منافع مشترک با عربستان سعودی در قبال بحرین بودند تصمیم گرفتند تا با جلو انداختن نیروهای سعودی اهداف خود در این کشور را در حالی که خود در پشت صحنه بازیگردانی می کنند، پیش ببرند و در واقع با به راه انداختن تروریسم سعودی در بحرین گامهای خود را به سوی تحکیم قدرت ال خلیفه در این کشور محکمتر کردند.
به همین دلیل است که سکوت غرب برای محکوم کردن کشتار سیستماتیک شهروندان تظاهرکننده بحرینی از سوی آل خلیفه از زمان آغاز این جنبش مسالمت امیز در روز 14 فوریه غیرقابل انتظار نیست.
اما از سوی دیگر در جریان لیبی آمریکا تصمیم گرفت تا این بار با کمک متحدان غربی اش که همگی دارای منافع مشترک برای به دست آوردن نفت و ثروتهای طبیعی این کشور هستند راه خود را برای تسلط بر لیبی باز کند و به این ترتیب تروریسم غربی را در این کشور به راه انداخت.
نیروهای ناتو به بهانه کمک های انسانی وارد لیبی شدند اما اقدامات تروریستی آنها موجب مرگ هزاران نفر از شهروندان بی گناه این کشور شد و این دخالت های نظامی نه تنها کمکی به حفظ جان مردم لیبی در برابر حملات وحشیانه معمر قذافی نکرد بلکه مرگ و میر ناشی از حملات موشکی را مضاعف کرد.
به هر حال چه تروریسم سعودی در بحرین و چه تروریسم غربی در لیبی هر دو دارای یک نتیجه است و آن تامین منافع ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی اش در جهان عرب و کشورهای شمال آفریقاست که دارای ثروتهای غنی نفتی هستند.
پایان پیام/
نظر شما