به گزارش خبرنگار شبستان، در این اثر نویسنده تلاش می کند که به موضوع معناشناسی شناختی قرآن به یک معنا، تلاش برای دست یافتن به نقشه شناختی این کتاب آسمانی دست یابد. هدف نگارنده بررسی ساختار اطلاعاتی است که پایه و اساس تعابیر قرآنی قرار گرفته اند. این نقشه می تواند به ما نشان دهد که قرآن در توصیف موقعیت های گوناگون، چگونه مفهوم سازی می کند؟ آیا اصول مشترکی بر این مفهوم سازی ها حاکم است؟ و در صورت وجود این اصول، چگونه باید آنها را در فهم آیات به کار گیریم؟ بنابراین تهیه چنین نقشه ای، اهمیتی فوق العاده دارد و هدف از آن بسی فراتر از تفسیر قرآن می رود.
در این کتاب کاملاً امکان پذیر است که مفسر بدون در دست داشتن چنین نقشه ای به تفسیر بپردازد و در تفسیر هم با مشکلاتی روبه رو شود. در واقع، مفسران خود تعابیر قرآنی را بررسی کرده اند، اما هرگز به دنبال این نبوده اند که اصول معناشناختی مشترک میان آنها را بیابند؛ و اگر هم در موارد محدودی آنها را به صورت ناآگاهانه به کار گرفته اند، هرگز نتوانسته اند آنها را به صورتی منسجم در فهم آیات به کار گیرند. تفسیرها از این نظر به شرح و توضیح جداگانه آیات می مانند که تک تک آیات را – بدون دقت در مفهوم سازی دیگر آیات – تفسیر می کنند و اگر هم به این مفهوم سازی ها دقت می کنند، آنها را در محدوده ای بسیار ناچیز به کار می گیرند؛ بنابراین، معناشناسی شناختی قرآن وظیفه ای بسیار سنگین بر عهده دارد. باید از تحلیل تعابیر قرآنی به اصول حاکم بر مفهوم سازی آن دست بیابیم و به کمک آن، اصول نقشه شناختی قرآن را ترسیم نماییم.
با سخن فوق، تفاوت این اثر با تفسیرهای قرآن روشن می شود. معناشناسی با تفسیر قرآن یکی نیست. برای ایضاح این نکته، به چند تفاوت که در کتاب آمده است، اشاره می کنیم: نخست اینکه در تفسیر تلاش می کنیم تا معانی آیات و مراد جدی آنها را بفهمیم؛ ولی در معناشناسی قرآن می خواهیم اصول کلی حاکم بر معانی آیات را بیابیم. در واقع، معناشناسی، نگاهی کلی تر به معانی آیات دارد و تفسیر به طور موردی معانی آیات را بررسی می کند. دیگر اینکه هدف اصلی تفسیر، بررسی اصول کلی حاکم بر معانی آیات نیست و به بررسی معانی خود آیات می پردازد. در منابع تفسیری به طور پراکنده سخنی از این اصول به میان آمده است؛ البته این اصول به طور نظام مند در منابع مذکور مطرح نشده اند.
از دیگر تفاوتهایی که این اثر با تفسیر های دیگر دارد این است که در معناشناسی، اصول مذکور به طور نظام مند بررسی می شود؛ ولی در تفسیر به ارتباط آنها با یکدیگر و تأثیری که این ارتباط در معانی آیات می تواند داشته باشد، نظر نمی شود. مراد از «بررسی نظام مند»، بررسی ساختاراین اصول و ارتباط آنها با یکدیگر و تأثیر آنها در معانی آیات است همچنین مباحث معناشناسی قرآن نسبت به مباحث تفسیری، بنیادی تر است؛ چراکه این مباحث در خود تفسیر تأثیر می گذارد. معناشناسی، بخشی مهم از مبانی تفسیر را بررسی می کند و می تواند با طرح مبانی جدید، در خود تفسیر هم تحول ایجاد کند.
«زبان شناسی شناختی»، «اصالت تعبیرهای قرآنی»، «مفهوم سازی قرآنی و بافت آیات»، «پیش نمونه ها و مقولات معنایی در قرآن»، «شبکه های شعاعی در قرآن»، «حرکت خیالی در ساختار معنایی قرآن»، «فضاهای ذهنی در قرآن»، «نقش تلفیق مفهومی در معناشناسی قرآن»، «ساختار نیرو – پویایی آیات»، «علیت و پنجره های علّی در معناشناسی قرآن» عنوان ده فصل این کتاب است.
انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اثر حاضر در 703 صفحه رقعی برای نخستین بار راهی بازار نشر کرد.
پایان پیام/
نظر شما