آفرینش هماره در دامان مادران میشکفد و در دستان تربیت آنان به رشد و بالندگی می رسد. و این برق مهر و عاطفه است که در نگاه به انتظار نشسته آنان نمایان است.
شجاعت، ادب، ایثار و هزاران صفت نیک که در رگ های کودکان جاری است سرچشمه در وجود نیکو مادرانی دارد که خوبیهای هستی قسمتی از ارث آنان است. و همیشه تاریخ، مادران برجسته، این بهشتیان زمینی، مادر خوبی ها و جوانمردی ها و رشادت ها بوده اند.
با نگاهی، هر چند گذرا، به کتاب قطور تاریخ، برگهای زرّینی خواهیم یافت که به دست توانای بزرگمردان بشریت نگاشته شده است. دقت در این سطور ما را به حقیقتی ژرف میرساند و آن اینکه این سطور نگاشته شده در پی سرمشقی است که مادران برای فرزندان خویش نوشتهاند. سرمشقی از صفات والای انسانی.
از میان جوانمردان جاودانه تاریخ، عباس بن علی(ع)، تندیس ادب و شجاعت، درخششی دارد به وسعت تمامی هستی و این درخشندگی نخواهد بود مگر از پشت چهره مهربان و برجسته مادری به نام ام البنین. اینک بر آن شدیم تا امالبنین، مادر فضیلتها را که به عباس جاودانگی بخشید شناخته و از زندگانی درس آموز وی توشه هایی از آزادگی و ادب و شجاعت و بصیرت و ... بر گیریم.
نامش فاطمه دختر حزام بن خالد عامری و مادرش ثمامه بود. در حدود سال پنجم هجری در کوفه و یا اطراف آن متولد گردید. وی در عصر خود یکی از زنان با فضیلت، پرهیزگار، عابد، با تقوا و در شعر و حدیث سرآمد دیگران بود
پدران ام البنین در دوران قبل از اسلام جزو دلیران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دلیری در هنگام نبرد ستوده اند. چنانکه ابوالفرج اصفهانی در کتاب خود دلیری و شجاعت اجداد ام البنین را متذکر شده است .
افزون بر این، آنان علاوه بر شجاعت و قهرمانی، پیشوای قوم خود نیز بودند، چنانکه سلاطین زمان در برابر ایشان سر تسلیم فرود می آوردند . بی جهت نیست که عقیل بن ابی طالب به امیرالمؤمنین( ع) می گفت: در میان عرب از پدران ام البنین شجاع تر و قهرمان تر یافت نمی شود گروهی از مورخان بر آنند که علی(ع) با ام البنین بعد از شهادت حضرت زهرا(س) ازدواج نمود . دسته ای دیگر می گویند که این امر بعد از ازدواج حضرتش با امامه بوده، اما در هر حال ، مسلم است این ازدواج بعد از شهادت صدیقه کبری صورت گرفته است .
گویند عقیل بن ابی طالب که آشنا به انساب عرب بود، پیشنهاد ازدواج ام البنین را به حضرت علی (ع) داد. حضرت این انتخاب را پسندید و او را به خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد. حضرت علی ( ع ) با ام البنین ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس( ۲۶- ۶۱ق)، عبدا... ( ۳۶-۶۱ق)، عثمان ( ۳۸-۶۱ق) و جعفر( ۴۰-۶۱ق) بود که تمامی آنها در کربلا به شهادت رسیدند و سرور همه آنان حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود .
ام البنین چه در زمان حیات امام علی(ع) و چه بعد از شهادت ایشان برای شوهر گرانقدرش، زنی صمیمی، فداکار و با عفت بود. این بانوی فداکار وقتی کودکان خرد سال حضرت علی( ع) را دید، بلافاصله تصمیم به خدمت و پرستاری آنان گرفت و در این کار تا حد یک مادر واقعی پیش رفت وفرزندان فاطمه(س) را بر فرزندان خود مقدم داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان کرد وهمچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. با کمال خوشرویی و سخنان محبت آمیز با آنها روبرو می شد؛ به خاطر همین وفاداری و رفتار شایسته او بود که زینب به دیدار او می رفت و از او تجلیل به عمل می آورد.
چنانکه گفته اند، پس از چندی به مولا علی(ع) پیشنهاد داد به جای فاطمه که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را «ام البنین» صدا زند، تا حسنین (ع) از ذکر نام اصلی او توسط علی(ع) به یاد مادر خویش فاطمه زهرا (س) نیفتاده و در نتیجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نگردد و رنج بی مادری آنها را آزار ندهد. به واسطه صفات نیکوی ام البنین بود که حضرت او را گرامی می داشت و از صمیم قلب در حفظ و حرمت او کوشید.
منابع تاریخی هیچ گونه گزارشی از حضورفعال او در زمان امام حسن (ع) و امام حسین(ع) ارائه نکردند. تنها گویند ام البنین در واقعه عاشورا در مدینه بود چنان که به آنانی که عازم سفر بودند، چنین سفارش کرد: چشم و دل مولایم امام حسین (ع) و فرمانبردار او باشید؛ البته وقتی بشیر و زینب او را از ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع) وفرزندانش باخبر نمودند، ام البنین همچنان از امام حسین (ع) خبرگرفت و چون بشیر خبر شهادت آن حضرت را به او داد، ام البنین گفت: «ای بشیر، بند دلم را پاره کردی!» و صدا و ناله شیون بلند کرد. می گویند بشیر گفت: خداوند به سبب مصیبت مولایمان امام حسین(ع) به شما پاداش بزرگ عنایت کند.
ام البنین گفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد !
به گفته علامه مامقانی، این شدت علاقه ، کاشف از علو مرتبه او در ایمان، و قوت معرفت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند در راه دفاع از امام زمان خویش سهل می شمارد .
به هر حال، فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب(س) سپر خونین حضرت عباس را به عنوان یادگاری به ام البنین نشان داد، وی تا آن را دید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بی هوش بر زمین افتاد.
وی هر روز برای فرزندش عباس نوحه سرایی می کرد و فرزند او عبید ا... را نیز به همراه خود می آورد. مردم مدینه برای شنیدن نوحه او گرد می آمدند و به سبب جانسوز بودن نوحه سرایی او همگی اشک می ریختند. باید گفت، آمدن ام البنین به بقیع نوعی انقلاب بر ضد بنی امیه و آگاهی مردم از ژرفای مصیبت بود. پس از آگاهی از جریان عاشورا و شهدای آن واقعه، ام البنین مجلس سوگواری و مصیبت در خانه اش برپا کرد. زنان بنی هاشم در آن جا گرد آمدند و برای امام حسین( ع) و خاندانش گریه کردند.
فقیه فرزانه و عالم بزرگ، شهید ثانی در باره او میگوید: و کانت امالبنین من النساء الفاضلات العارفات بحق اهل البیت مخلصه فی ولائهم ممحضه فی مودّتهم و لها عندهم الجاه الوجیه و المحلّ الرفیع.
«ام البنین از بانوان بامعرفت و بافضیلت بوده و نسبت به حق اهلبیت شناخت کامل داشته و در ولایت و محبت آنان مخلص و پا برجا بود. و او نزد اهلبیت منزلت بالا و وجاهت خاصی داشته است.»
در خاندان بنی کلاب شاعران برجسته ای وجود داشتند که عرب همواره به اشعار آنان استناد میکرد آنان در اوج فصاحت و بلاغت قرار داشتند و دقت بادیه نشینان در استفاده از واژه های اصیل و دقیق و در عین حال لطیف نیز زبانزد عام وخاص است. ام البنین در این خانوادهها و در بادیه، آنجا که نهایتی و دیواری برای زندانی کردن احساسات نیست زندگی کرد و با شعر و ادب و فصاحت بیان و صراحت لهجه به رشد و بالندگی رسید.
از جمله اشعار جاودانه وی که مورد تجلیل و تحسین بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وی پس از شهادت پسرش که پدر فضایل بود میباشد:
لا تدعونی ویک امالبنین
تذکرینی بلیوث العرین
کانت بنون لی ادعی بهم
و الیوم اصبحتُ و لا من بنین
اربعه مثل نسور الرّبی
قد واصلوا الموت بقطع الوتین
«مرا امالبنین نخوانید که به یاد شیران دلاور میافکنیدم.
مرا فرزندانی بود که به نام آنها خوانده میشدم ولی امروز فرزندی ندارم.
چهار فرزند داشتم همچون بازهای شکاری و همگی به شهادت رسیدند.»
مورخان مینویسند:
ام البنین آنچنان جانسوز برای شهادت فرزندان و بویژه برای امام حسین(ع) نوحه و گریه میکرد که حتی دشمن اهلبیت، مروان بنحکم، نیز از شنیدن مراثی وی گریه میکرد. از دیگر اشعار وی در مورد عباس، تندیس بزرگ شجاعت، است که میگوید:
یا من رَاَی العباس کرّ علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
نبئّت اَنّ ابنی اصیب براسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمل
لو کان سیفک فی یدیک لما دنامنه احد
«ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله میکرد و فرزندان حیدر پشت سر او بودند.
میگویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمیشد.»
پارهای از مورخان بر این باور هستند که پس از مرگ دخت آفتاب، حضرت فاطمه(س)، علی بنابیطالب ـ علیهالسلام ـ با «اَمامه» دختر زینب، دختر رسول گرامی اسلام، ازدواج کرده و یکی از وصیتهای حضرت زهرا، یگانه درّ آفرینش، ازدواج علی(ع) با «اَمامه» دختر خواهرش بوده است و برخی دیگر معتقد هستند که حضرت علی(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه(س) با امالبنین ازدواج کرده است.
به نظر میرسد با توجه به اینکه ابوالفضل(ع) هنگام شهادت ۳۴ سال داشت و طبق نقل مورخان «در سال ۲۶ هجری قمری به دنیا آمده است» و فاصله تولد عباس بنعلی با شهادت فاطمه زهرا(س) در سال ۱۱ هجری، حدود ۱۵ سال میباشد؛ اولین ازدواج علی بنابیطالب(ع) پس از فاطمه زهرا(س) با امامه بوده است و پس از وی با امالبنین ازدواج کرده است.
به واقع آنگاه که مادری، فرزندان خود را فدایی ولایت و شریعت بداند حق است که جاودانه شود و برای همیشه تاریخ اسوهای برای اهل ولایت باشد.
به هر حال بنا به سفارش دختر گرامی پیامبر اسلام و با وجود فاصله زیاد بین تولد اولین فرزند امالبنین و شهادت حضرت زهرا(س) میتوان امالبنین را سومین همسر علی(ع) به شمار آورد.
در ازدواج فاطمه کلابیه با امالبنین دو نکته مهم وجود دارد که پرداختن به آنها برای نسل امروز میتواند پیامآور سعادت و سلامت خانوادگی و اجتماعی باشد.
نکته اول چگونگی انتخاب امالبنین است که به زبانهای مختلف و در موارد گوناگون نویسندگان و محققان و سخنوران از آن سخن گفتهاند و ما آن را از زاویهای دیگر مورد بررسی قرار میدهیم.
گفته شده است که عقیل بنابیطالب دانای به علم أنساب بود و پیشینه اخلاقی و اجتماعی و سیاسی گذشتگان را در سینه خود نگاه میداشت. «علم أنساب» از علومی است که در زمان جاهلیت به اوج خود رسیده بود و عالم به این علم نزد مردم احترام و عظمت خاصی داشت.
آنگاه که مولای متقیان، علی بنابیطالب(ع)، تصمیم به انتخاب همسری شایسته گرفت نزد برادر خود، عقیل، رفته و برای این امر مهم از وی کمک خواست تا با استفاده از دانش خود، همسری شجاع و مهربان و صالح به او معرفی کند. [بحث در مورد اینکه چرا علی(ع) که خود «باب علم النبی» بود از عقیل یاری میخواست از حوصله مقاله ما خارج است و با رجوع به کتابهایی چون قهرمان علقمه و العباس و ... میتوان دلیل آن را یافت.]
سخن حکیمانه علی(ع) به عقیل دارای نکات بسیار مهم تربیتی و اخلاقی است. حضرت چنین میفرماید:
اُنظر لی اِمرأه ولدتها الفحوله من العرب لاتزوّجها فتلد لی غلاما فارسا.
«برای من همسری را انتخاب کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم فرزندی اسبسوار و شجاع به دنیا آورد.»
علی(ع)، این تندیس علم و فقاهت، پیش از آنکه همسری برای خویش بخواهند مادری برگزیده با نسب پاک برای فرزندان خویش میطلبد. افق فکری علی(ع) آنچنان بالاست که برای پایهگذاری نسل پاک فردا، امروز با بصیرت و بینش ژرف به خصلتهای مادر آینده فرزندان مینگرد. براستی اگر مادری، «مادرِ فضیلتها» نباشد که فرزندش «ابوالفضل» نخواهد بود.
گفتنی است که مورخان مینویسند:
زُهیر بنقین در روز عاشورا، پرچم بزرگ را به دست عباس داد و گفت:
«ای پسر علی! میخواهم حدیثی را برای تو نقل کنم (و همین حدیث عقیل و انتخاب مادرش را نقل کرد) و به او گفت:
و قد اِدَّخرک ابوک لِمثلِ هذا الیوم.
«همانا پدرت تو را برای چنین روزی ذخیره کرده بود.»
فاطمه کلابیه پس از ورود به خانه علی(ع) از او درخواست نمود که او را «فاطمه» صدا نکند زیرا ممکن است فرزندان زهرای مرضیه(س) با این نام، بیش از پیش به یاد مادر بزرگوار خود افتاده و غم و حزن وجودشان را فرا گیرد.
از دیگر صفات والای امالبنین فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زیبا و جاودانه وی متجلی است.
عقیل در پاسخ مولا و برادر خویش گفت:
تزوج ام البنین الکلابیه فانه لیس فی العرب اشجع من ابائها.
«با امالبنین کلابیه ازدواج کن. همانا در عرب شجاعتر از پدران او نیست.»
با این وصف ام البنین از خانوادهای پاک با نَسَبی معروف و برجسته و خلق و خوی شایسته به علی(ع) معرفی میشود و او نیز پذیرای این سخن می باشد و امر خواستگاری را به برادر خویش عقیل میسپارد.
عقیل به امر علی(ع) نزد حرام بنخالد میرود و حرام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی میکردند و روز سوم حاجت او را میپرسیدند و از علت آمدنش سؤال میکردند و خانواده امالبنین که خارج از مدینه
زندگی میکردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند.
روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل گفت:
به خواستگاری دخترت فاطمه آمدهام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب. پدر فاطمه گفت:
بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل کسی چون امیرالمؤمنین باید همسری با معرفت و خوش اخلاق با آداب و منش شهری بگیرد و ما «بادیه نشین» هستیم و با «شهری»ها فرق می کنیم.
عقیل گفت: ای حرام! برادرم به همه آنچه تو میگویی آگاه است و با این اوصاف به ازدواج با وی تمایل دارد.
حرام، پدر دانا و صادق فاطمه، گفت:
اذا تمهل حتی اسأل عنها و أمها هل تصلح لامیرالمؤمنین ام لا؟ فَاِنَّ النساءَ اعلم ببناتهنّ من الرجال فی الاخلاق و الاداب.
«پس مهلت بده تا از دخترم و مادرش بپرسم که آیا امیرالمؤمنین را میپذیرند یا نه؟ زیرا زنان نسبت به اخلاق و آداب دخترانشان از مردان داناتر و آگاهتر هستند.»
آنچه در جریان صحبت عقیل و حرام بنخالد مورد نظر است و الگوی خانوادههای امروز میتواند باشد، موارد زیر است:
الف) اکرام و احترام به میهمان حتی اگر ناشناس بوده و هدفش نیز ناشناخته باشد.
ب) احترام متقابل میهمان نسبت به میزبان و حفظ آداب و رسوم آنان چنان که عقیل انجام داد.
ج) صداقت خانواده عروس در بیان حقایق اگر چه به نفع آنان نباشد.
د) صراحت بیان خانواده داماد و عدم توجه به معیارهای غیر منطقی چون ثروت و مقام و شهری بودن و ...
ه••• ) توجه پدران به نظر مادرها در امر ازدواج دخترهایشان.
و) توجه و اهمیت دادن به نظر دختر برای انتخاب همسر آیندهاش.
ز) در نظر گرفتن نکات خاص روانشناسی اگر چه سطحی باشد در مسایل خانواده و مراعات ادب.
سخنان این دو بزرگوار، عقیل و حرام، به پایان رسید و حرام به سوی دختر بافضیلت خود، امالبنین آمد برای شنیدن پاسخ نهایی از وی.
با توجه به معارف و مبانی اسلامی درمییابیم که امر مقدس تربیت برای زنان به عنوان یک امتیاز مهم مطرح شده است. خداوند اولین مربی بشر است که «رب العالمین» از نامهای او است و این لباس فاخر تنها بر قامت زنان پاک و مهربان شایسته است.
وظیفه حقیقی و واقعی زن، تربیت زنان و مردانی است که سازنده جوامع بشری هستند. در این راستا «ام البنین» یکی از مربیان تاریخ قلمداد میشود که تا هستی بر جاست و تا صفات عباس بر زبانهاست سخن از امالبنین نیز هست.
آنگاه که کتاب زندگانی عباس بن علی(ع) را ورق میزنیم و ویژگیهای والا و فضیلتهای بالای وی را میبینیم و صفاتی چون ادب، شجاعت، آزادگی، وفادری و اخلاص و ایمان و بصیرت که همه و همه به گونهای در وجود مادر او بوده است و ظهور و بروز این صفات در فرزند متجلی میشود را می یابیم، به عظمت مسأله تربیت و پرورش معنوی و اخلاقی فرزندان پی میبریم.
بنا به سفارش دختر گرامی پیامبر اسلام و با وجود فاصله زیاد بین تولد اولین فرزند ام البنین و شهادت حضرت زهرا(س) میتوان ام البنین را سومین همسر علی(ع) به شمار آورد.
به نظر میرسد پارهای از صفات در وجود ابوالفضل درخشش فراوانی داشته است؛ از جمله ادب او که در مورد پدر بزگوارش، علی بنابیطالب(ع)، و برادران عزیز و گرامیاش حسن(ع) و حسین(ع) به وضوح دیده میشد.
مورخان میگویند: عباس بنعلی هر گاه حسین(ع) را مورد خطاب قرار میداد از واژه «یا مولای» و «یا سیدی» استفاده میکرد و کمتر اتفاق میافتاد که او را با لفظ برادر صدا کند. اگر چه هر دو از یک پدر بودند اما تواضع و ادب او نسبت به حسنین(ع) به علت نگرش عمیق او به عظمت حضرت زهرا(س) بوده است و این درسی است که از کودکی آنگاه که سر بر دامن معلم اولین خود، امالبنین، مینهاد آموخت.
آری، درس ادب، ولایت، عشق به هم نوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درسهایی بود که چهار پسر ام البنین در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پایبند بوده و با آنها جاودانه شدند.
اعتقادات و باورهای دینی عباس(ع) گویی با خونی که در رگهای او بود عجین شده بود. به گونه ای که نوشته شده است: در اولین روزهایی که عباس(ع) زبان گشوده بود و الفاظ را از پدر می آموخت امام امیرالمؤمنین علی(ع) به او فرمود: بگو یک.
و عباس گفت: یک.
حضرت فرمود: بگو دو.
عباس گفت: شرم میکنم با زبانی که خدا را به یگانگی خواندهام دو بگویم.
این نهایت عظمت این کودک است که به واقع خداباور و دینباور است و کودکی با این سن کم باید در دامان مادری معتقد و دینباور پرورش یافته باشد که چنین شیوا پاسخ پدر را گوید. و چه زیباست که در باره او گفته شود:
ایمان و وفا سایه بالای تو بود
ایثار علی نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به آب دریا عباس
دریای ادب میان لبهای تو بود
این پاک بانوی قبیله بنی کلاب که اکنون به واسطه پیوند آسمانی خویش با علی بن ابیطالب(ع) از خاندان بنیهاشم محسوب می شود در خانه علی(ع) زیست و چهار پسر به نامهای عباس، جعفر، عثمان و عبداللّه به دنیا آورد که به نقل همه مورخان در کربلا شهید شدند.
در کتب تاریخی در شمارش شهدای کربلا نوشتهاند:
«اولاد امیرالمؤمنین(ع) ... و العباس و جعفر و عثمان و عبداللّه (یا عبیداللّه) الشهداء مع اخیهم الحسین(ع) بِطَفّ کربلا، اُمّهُم امالبنین بنت حرام بنخالد».
وظیفه حقیقی و واقعی زن، تربیت زنان و مردانی است که سازنده جوامع بشری هستند. در این راستا «ام البنین» یکی از مربیان تاریخ قلمداد میشود که تا هستی بر جاست و تا صفات عباس بر زبانهاست سخن از امالبنین نیز هست.
«از فرزندان امیرالمؤمنین(ع) (پس از ذکر تعدادی از فرزندان) عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه است که با برادرشان حسین(ع) در سرزمین کربلا به شهادت رسیدند. مادر آنها امالبنین دختر حرام بنخالد است.»
براستی پرورش فرزندانی چنین شجاع که در راه شریعت و ولایت از جان گذشته و به تمامی تعلقات و وابستگی های خاص دوره جوانی و نوجوانی پشت پا زده و در راه دین و رهبر فدا شوند کاری بس عظیم و ستودنی است.
ام البنین، مادر چهار شهید در یک جبهه، الگو و اسوهای است برای مادران شهدای کربلای ایران. اگر نبود صبر و بردباری و بصیرت این زن در تاریخ اسلام، به یقین دفتر صبر و استقامت بی سرمشق میماند و مادران شهیدان در ایران باافتخار و سربلندی از جوانان به خاک خفته خویش چنین صبورانه سخن نمیگفتند.
یکی از ابعاد شخصیتی انسانهای برجسته آشنایی و بصیرت نسبت به زمان خود است که امروزه از آن با واژه سیاسی بودن و سیاست یاد میشود. در هر زمانی، مظاهر ظلم و فساد به گونهای ظهور کرده و در مقابل آنان مردان و زنان خدایی و صالح به مبارزه برخاسته اند. اما مبارزه چهره های گوناگون دارد؛ گاه به شکل مبارزه نظامی است و حضور فیزیکی در جبهه ها بر ضد باطل و کفر و گاه به گونه ارشادی و کلامی است و لباس تبلیغ به تن دارد و گاه با جلوه های هنری خود را نشان میدهد.
درس ادب، ولایت، عشق به همنوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درس هایی بود که چهار پسر ام البنین در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پایبند بوده و با آنها جاودانه شدند.
مبارزه زمانی با فریاد صورت میگیرد و گاه با سکوت؛ همانگونه که سکوتِ علی(ع) و صلح امام حسن(ع) در مبارزه علیه ستم تفاوتی با فریاد حسین(ع) نداشت.
جلوههای دیگر مبارزه که به نام مبارزه منفی است تأثیر فراوانی در تاریخ دارد. مواردی چون مخفی بودن قبر حضرت زهرا(س)، صحبت نکردن با بنیانگذاران ظلم و بیداد، اذان نگفتن بلال حبشی پس از واقعه سقیفه و اذان گفتن وی با درخواست حضرت زهرا(س)، اشکهایی که در بیت الاحزان بر زمین ریخته شد و ... که همه و همه نوعی مبارزه علیه حکومت وقت بود.
امالبنین از افرادی بود که با توجه به شجاعت و شهامت فراوان به علت تأثیر عمیق و ژرف مبارزه کلامی برای مخالفت با عاملان واقعه کربلا از سخنرانی و مرثیهخوانی و اشعار جانسوزی که از آن صحبت شد، استفاده کرد.
مورخان مینویسند:
«پس از شهادت عباس، ام البنین هر روز به همراه عبیداللّه، فرزند عباس، به بقیع میرفت و نوحه میخواند و گریه میکرد و مردم اجتماع کرده و همراه با او میگریستند.»
آنچه گفتنی است بصیرت و بینش ژرف امالبنین است. او میتوانست در منزل خود برای فرزندانش عزاداری کند ولی به بقیع میرفت تا عزاداری وی وسیلهای برای شناساندن چهره پلید یزیدیان و مظلومیت حسینیان باشد. به همراه بردن فرزند عباس نیز هم نکتههای تربیتی داشت و هم سیاسی و اجتماعی.
امالبنین از افرادی بود که با توجه به شجاعت و شهامت فراوان به علت تأثیر عمیق و ژرف مبارزه کلامی برای مخالفت با عاملان واقعه کربلا از سخنرانی و مرثیهخوانی و اشعار جانسوزی که از آن صحبت شد، استفاده کرد.
سخن از امامت و رهبری و لزوم اطاعت از رهبری در سخنان او کاملاً مشهود است و بینش سیاسی وی را به ما می نمایاند.
از دیگر صفات این پاک بانوی خاندان ولایت، علمِ سرشارِ وی است که در کلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمایان است. او از محدثات شیعه است و فرزندان خود را با علم و دانایی تربیت کرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبی» بودند اما از دانش مادری هم بیبهره نبودند چنانکه حضرت علی(ع) در مورد عباس میفرماید:
اِنّ ولدی العباس زُقّ العلمَ زقّاً.
«همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می گیرد از من معارف را فرا گرفت».
در مورد اعتقادات و باورهای دینی عباس در کتب مربوط به زندگانی حضرت، مطالب فراوانی نوشته شده است که جملگی نشانگر روح بلند و دانش و بینش مادر وی میباشد. اخلاص، ادب، شجاعت، معرفت و صفات دیگر ام البنین نمایانگر شخصیت والای او است که ما جهت رعایت اختصار از شرح آنها خودداری میکنیم
اگر بخواهیم چشماندازی از زندگانی سراسر ایثار و از خودگذشتگی امالبنین، مادرِ شجاعت، را در برابر آیندگان بگشاییم باید بگوییم که:
امالبنین آسمانی زندگی کرد و در دامان حقیقت ها پرورش یافت و در بوستان زندگی خویش گلهایی را پرورش داد و سپس با دست خویش و از اعماق قلب مطهرش به امام زمان خود، حسین(ع) فرزندِ پاکبانوی آفرینش، تقدیم کرد.
ام البنین پس از واقعه عاشورا(۶۱ ه.ق) در مدت ۹ سال به افشاگری ظلم بیدادگران زمان خویش مشغول بود و در سال ۷۰ ه.ق دار فانی را وداع گفت.
رسالت واقعی انسانهای والا فدا شدن و فدا کردن داشتههای ارزشمند خود در راه معبود است. همه چیز را از خدا دیدن و از خدا دانستن و به او پیوستن شعار آزاداندیشهای مسلمان است.
ام البنین پس از واقعه عاشورا(۶۱ ه.ق) در مدت ۹ سال به افشاگری ظلم بیدادگران زمان خویش مشغول بود و در سال ۷۰ ه.ق(۲۹) دار فانی را وداع گفت و به دستپروردگان خود و همسر بزرگوارش پیوست.
زندگانی این بانوی حرم علی بنابی طالب(ع) آینهای است برای هدایت بشر امروز و به ویژه درسی برای زنان برجسته است و میتوان دورههای زیر را در زندگی سراسر عشق و مبارزه او مشاهده کرد:
۱) دوران قبل از ازدواج با روحیات پاک و صادقانه که رؤیای صادقه او نتیجه این طهارت بود.
۲) زندگانی در خانه ولایت و به جای گذاشتن خاطرههای خوش در اذهان فرزندان همسر
۳) تربیت فرزندانی شجاع و دلاور و شیفته دانایی و تربیت ولایی جوانان خود که ۳۴ سال این دوره به طول انجامید و انجام وظایف مادری به بهترین صورت.
۴) ایثار در جایگاه «همسر شهید» و صبر و بردباری در فراق همسر باوفای خود که ۲۰ سال به طول انجامید.
۵) نگهداری از یتیمان و بازماندگان واقعه کربلا و بیدادگریها و مبارزات سیاسی که این دوره ۹ سال به طول انجامید.
آخرِ سخن اینکه این بانوی کریمه و بزرگوار، مادر چهار شهید و همسر شهید، برگ زریّنی از کتاب تاریخ را بر جای گذاشت و جاودانه شد. امید آنکه با پویش راه کمال و الگوگیری از بزرگانی این چنین، نام ما نیز در زمره شیفتگان ولایت ثبت شود.
قبر مطهر او در قبرستان بقیع(۳۰)، بُقعه ای از آسمان است و مردان و زنان دین باور به زیارت او میروند تا جرعهای از دریای بیکران مجد و عظمت او را جویا شوند و کویر تفتیده خویش را حیات بخشند
بنا بر قول مشهور، این بانوی بزرگوار در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ ق وفات یافت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد .
چنانکه اشاره شد، وی صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عبدا... ، عثمان و جعفربود. در این میان، نوادگان عباس که اکثر آنان درعربستان، عراق، مصر، اردن، ایران و ترکمنستان پراکنده می باشند، در علم و ادب، شعر و حدیث سرآمد عصر خویش بودند؛ از جمله ابویعلی حمزه بن قاسم بن علی بن حمزه بن حسن بن عبیدا... بن عباس از محدثان مورد اعتماد شیعه و صاحب کتاب «التوحید»، «الزیاره» و «المناسک» می باشد که مزار او در حله معروف است و مردم آنجا را زیارت می کنند.
جواد دهقانی؛ دکترای علوم قرآن و حدیث/مدیر مسؤول کانون فرهنگی هنری قمر بنی هاشم کاشان
نظر شما